Maryam Samini - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charter boat: قایق کرایه ای مثال: His father oper ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

direct sunlight: تابش مستقیم اشعه خورشید مثال: Prote ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baud: واحد سنجش سرعت انتقال داده های الکت ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

usual excuse: بهانه همیشگی – بهانه معمول مثال: Sh ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brimful of energy: سرشار از انرژی مثال: She woke up al ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unclaimed: بدون صاحب مثال: All unclaimed lugga ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

riotously: فوق العاده – بی اندازه – بی نهایت م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prevaricating: دوپهلو حرف زدن مثال: Stop prevarica ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

two storey dwelling: خانه دو طبقه مثال: We rented a two ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turquoise dress: لباس فیروزه ای رنگ مثال: The mother ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long absence: غیبت طولانی مثال: His long absence ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

physical endurance: استقامت جسمی مثال: This event tests ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barnstorm: سفر کردن برای سخنرانی یا اجرای برنا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

political economist: اقتصاددان سیاسی مثال: Max Weber was ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steep ascent: سربالایی تند مثال: The heavy truck ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teller machine: عابربانک – خودپرداز مثال: Bank depo ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

political backwater: مهره راکد سیاسی مثال: That country ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

batty idea: فکر احمقانه مثال: He came up with t ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sunken ship: کشتی غرق شده مثال: The captain of t ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

modern era: عصر حاضر مثال: Computer have been t ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cannon fire: آتش توپخانه مثال: Cannon fire went ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emblem of peace: نماد صلح مثال: The dove is an emble ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chatty neighbor: همسایه ورّاج مثال: She sneaked out ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embryo politician: سیاستمدار نوپا مثال: She married an ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit trouble: به مشکل برخورد کردن مثال: Everythin ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inopportune time: بدموقع – وقت نامناسب مثال: The gues ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nonconductive: ( برق ) نارسانا مثال: Wood is nonco ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poetry recitation: شعرخوانی مثال: We have poetry recit ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sudden entrance: ورود ناگهانی مثال: The teacher’s su ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sloganeering: هوچی گری - عوام فریبی - شعار پراکنی

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

with bad grace: با اکراه تمام – با بی میلی – با نار ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

past perfect tense: زمان گذشته کامل – ماضی بعید مثال: “ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

velocity of light: سرعت نور مثال: The velocity of ligh ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pillow cover: روبالشی مثال: She embroidered the p ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bus depot: پایانه اتوبوس – ایستگاه اتوبوس مثال ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disciplined army: ارتش منضبط مثال: The disciplined ar ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

infractions: تخطی – تخلف – نقض مثال: Sweden is a ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

poet laureate: شاعر دربار مثال: He was a Poet Laur ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

non compos mentis: بی عقل مثال: How could such a non c ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utmost courtesy: نهایت ادب مثال: He was treated with ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissonant sounds: صداهای گوشخراش مثال: I was going de ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out for fame: دنبال شهرت بودن – در فکر معروفیت بو ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jump into conclusions: زود قضاوت کردن مثال: Don’t jump int ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tepid applause: استقبال نه چندان گرم – تشویق نه چند ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crosspatch: بداخلاق مثال: Don’t be such a cross ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outwards: به بیرون – به سمت بیرون مثال: This ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sunken ship: کشتی غرق شده مثال: The captain of t ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

with good grace: با رضایت خاطر – با گشاده رویی مثال: ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

melodramatics: کولی گری – اَدا درآوردن برای تحت تأ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maunder: پرت و پلا گفتن – بی سر و ته صحبت کر ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dissonant color: رنگ ناهماهنگ مثال: The actress ente ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

muzzy: گیج و منگ – درهم برهم و غیرواضح مثا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

downscale: پایین آوردن سطح، قیمت و مقیاس چیزی ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atwitter: بی قرار و هیجان زده مثال: The stude ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

newly independent: تازه استقلال یافته مثال: In those d ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rude behavior: رفتار بی ادبانه مثال: ?How do you e ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unladen: بدون بار مثال: This truck has an un ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

infra: در زیر – ذیلاً مثال: Their names ar ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go swimmingly: به خوبی پیش رفتن – به طور سهل و راح ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

of few words: کم حرف مثال: He is a man of few wor ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for the foreseeable future: تا مدت ها – حالا حالاها مثال: Their ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unsnarl: ( کلاف سردرگم ) باز کردن، باز شدن – ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peerless performance: اجرای بی همتا – نمایش بی نظیر مثال: ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modern era: عصر حاضر مثال: Computer have been t ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turquoise dress: لباس فیروزه ای رنگ مثال: The mother ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

usual excuse: بهانه همیشگی – بهانه معمول مثال: Sh ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to rise to the bait: واکنش نشان ندادن مثال: Their behavi ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

will of the individual: اراده ی شخصی – خواستِ فردی مثال: An ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

human decoy: مترسک مثال: He has installed a huma ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chidingly: به طور سرزنش آمیزی مثال: His father ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

library catalogue: فهرست کتابخانه مثال: He went throug ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

earliest memories: اولین خاطرات مثال: My earliest memo ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trade mission: هیئت تجاری مثال: The trade mission ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long absence: غیبت طولانی مثال: His long absence ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disciplined army: ارتش منضبط مثال: The disciplined ar ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidization: زنگ زدگی مثال: Moisture will lead t ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health minister: وزیر بهداشت مثال: The Health Minist ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infractions: تخطی – تخلف – نقض مثال: Sweden is a ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit trouble: به مشکل برخورد کردن مثال: Everythin ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attraction of magnets: قوه جاذبه آهن ربا مثال: Physics stu ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

charter boat: قایق کرایه ای مثال: His father oper ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brimful of energy: سرشار از انرژی مثال: She woke up al ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two storey dwelling: خانه دو طبقه مثال: We rented a two ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

physical endurance: استقامت جسمی مثال: This event tests ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

direct sunlight: تابش مستقیم اشعه خورشید مثال: Prote ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hallucinogenic effects: عوارض توهم زایی مثال: Some sleeping ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dissipation of energy: به هدر رَوی انرژی – اتلاف انرژی مثا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inopportune time: بدموقع – وقت نامناسب مثال: The gues ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

innermost feelings: شخصی ترین احساسات مثال: She express ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

false presupposition: پیش فرض غلط مثال: His arguments are ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pathetically: به طور غم انگیزی – به طور اسف باری ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intergalactic: مثال: Intergalactic space is measur ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

half closed: نیمه بسته مثال: He looked at me wit ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

climatic perturbation: نوسان آب و هوایی مثال: Air pollutio ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidize: زنگ زده کردن مثال: Air oxidizes sil ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poet laureate: شاعر دربار مثال: He was a Poet Laur ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

non compos mentis: بی عقل مثال: How could such a non c ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

praiseworthy attempt: تلاش قابل تحسین – اقدام درخور ستایش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flavor enhancer: چاشنی مثال: Of all the flavor enhan ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atypically: برخلاف همیشه – به طور غیرمعمول و نا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

law clerk: منشی حقوقی مثال: She worked as a la ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonconductive: ( برق ) نارسانا مثال: Wood is nonco ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

political economist: اقتصاددان سیاسی مثال: Max Weber was ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

past perfect tense: زمان گذشته کامل – ماضی بعید مثال: “ ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

red army: ارتش سرخ مثال: He was the most bril ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decouple: جدا شدن مثال: The Russian spaceship ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unprejudiced: بی طرف مثال: A referee must be unpr ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

from the wilderness: از انزوا مثال: The re - emergence o ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

positive danger: خطر قطعی – خطر واقعی مثال: This chr ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall into slumber: به خواب رفتن – به خواب . . . فرورفت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

signally: به طور بارز – به نحو چشمگیری مثال: ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a grain of truth: ذره ای حقیقت

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

health minister: وزیر بهداشت مثال: The Health Minist ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

usual excuse: بهانه همیشگی – بهانه معمول مثال: Sh ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turquoise dress: لباس فیروزه ای رنگ مثال: The mother ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tepid applause: استقبال نه چندان گرم – تشویق نه چند ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

velocity of light: سرعت نور مثال: The velocity of ligh ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trade mission: هیئت تجاری مثال: The trade mission ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unlined: بی آستر – بی خط – بدون چروک – صاف – ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

innermost feelings: شخصی ترین احساسات مثال: She express ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissipation of energy: به هدر رَوی انرژی – اتلاف انرژی مثا ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hallucinogenic effects: عوارض توهم زایی مثال: Some sleeping ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pathetically: به طور غم انگیزی – به طور اسف باری ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intergalactic: مثال: Intergalactic space is measur ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false presupposition: پیش فرض غلط مثال: His arguments are ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidization: زنگ زدگی مثال: Moisture will lead t ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

half closed: نیمه بسته مثال: He looked at me wit ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

praiseworthy attempt: تلاش قابل تحسین – اقدام درخور ستایش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flavor enhancer: چاشنی مثال: Of all the flavor enhan ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atwitter: بی قرار و هیجان زده مثال: The stude ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

law clerk: منشی حقوقی مثال: She worked as a la ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climatic perturbation: نوسان آب و هوایی مثال: Air pollutio ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oxidize: زنگ زده کردن مثال: Air oxidizes sil ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

مدال‌های Maryam Samini