Farhood - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold still: تکون نخور، حرکت نکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold still: تکون نخور، حرکت نکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in: ✔️وقت صرف کردن One thing that made ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stay much longer: نمی تونم بیشتر این بمونم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rough break: ( slang ) اتفاق تلخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come round: ?Would you come round tomorrow مایل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stupid company: شرکت مزخرف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no other options: چاره دیگه ای نیست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go into high gear: Kick into high gear=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave out to dry: Hang out sb to dry=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as moderate an image as: به همان اندازه تصویر ( یک شخص ) میا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aligned: همسو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what's the point: چه اهمیتی داره؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold on there: وایسا ببینم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

figure something out: یه کاریش میکنیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure something out: یه کاریش میکنیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be by yourself: تنها بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mean to: ۱ ) ( کاربرد عامیانه ) ✅بدرفتاری ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punch someone: کتک زدن کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what is the matter: مشکل چیه؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binding agreement: Biding treaty=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pizza parlor: مغازه پیتزا فروشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pizza parlor: مغازه پیتزا فروشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will take you to lunch: شام مهمون من

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

these are hard times: ما در دوران سختی بسر می بریم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forget about: پاک یاد رفتن که. . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i the undersigned: بدینوسیله اینجانب ( فلانی ) . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very rough time: دوره بسیار سخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smiles amplified noticeably: لبخندها بصورت قابل توجهی تقویت شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you owe me an explanation: تو باید برام توضیح بدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll give it a try: سعی خودم رو می کنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

republican sympathizers: طرفداران جمهوری خواه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

first place: مقام ( رتبه ) اول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

DOS: ۱ ) دو تا ۲ ) بایدها ( dos & don't ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

DOS: ۱ ) دو تا ۲ ) بایدها ( dos & don't ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far afield: ( جاهای ) دوردست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far into: به فاصله زیاد درون. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far past: گذشته دوردست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you look nice: خوشگل شدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sucker: فریب خورده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no trespassing: بدون اجازه وارد نشوید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no trespassing: بدون اجازه وارد نشوید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking cash machine: دستگاه چاپ اسکناس متحرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds like: Sounds like fun باحاله

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i swear to god: به خدا قسم. . . خدا شاهده. . . ✨ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i swear to god: به خدا قسم. . . خدا شاهده. . . ✨ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pushing for bigger purse: فشار آوردن برای کسب پول بیشتر از دی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold all the cards: ( Idiom ) همه چیز دست نفر دیگری بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heart transplant: پیوند قلب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart transplant: پیوند قلب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make out: Don't make me out to be some kind o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back there: اون پشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back there: اون پشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down there: اونجا ( اشاره به مکانی که اطلاع دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be hard on someone: سخت گرفتن به کسی بی انصافی کردن نسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be hard on someone: سخت گرفتن به کسی بی انصافی کردن نسب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you might be right: شاید راست بگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assistant director: معاون عملیاتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

believe in right and wrong: اعتقاد داشتن به حق و ناحق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the shadow knows: ( عامیانه ) خدا میدونه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nonofficial: غیر رسمی nonofficial cover aperativ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one each: ✅هر کدام یک نفر ✅ ( به ازای ) هر نف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knoch off balance: تعادل ( ذهنی یا . . . ) کسی را بهم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with that: برای این/آن مورد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at times: every once in a while=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of some assistance: Give a hand=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a job: کار پیدا کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

partisan parrot: طوطی حامی ( طرفدار ) منظور: مث طوط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get caught: ▪️Get caught ۱ ) خود را اسیر کسی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phoney records: سوابق ساختگی ( غیر موثق )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upper middle class: قشر متوسط به بالا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upper middle class: قشر متوسط به بالا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evangelicals: پروتستان ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rule by the jurist: حکومت کردن توسط فقیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry out orders: انجام دادن دستورات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

house arrest: بازداشت خانگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

house arrest: بازداشت خانگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

momentum for the movement: جنبشی برای حرکت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be friends: دوستی کردن، دوست شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a chance: ( به خود/دیگری ) فرصت دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be all about: همش برمیگرده به. . . ، همش دربا ه ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no other place: ( مثلاً: شبیه ) . . . هیچ مکان دیگه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be on the inside: داخل یک سازمان یا مجموعه و گروه کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how was the date: قرارتون ( پسر و دختری ) چطور بود؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip out: ( از دست ) لیز خوردن و افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

possible mark: هدف احتمالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what do you say: چی میگی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stupid gun: تفنگ مسخره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's all over: همه چی تمومه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's all over: همه چی تمومه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the original: ( مثلاً ) به زبان اصلی Can you read ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy weather: هوای بد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fight down: جلو چیزی را گرفتن e. g. he could no ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک نواختی: dailiness

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yeast cell: سلول مخمر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

continue with: ادامه دادن به . . . They continue ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combinations of therapeutics and drugs: ترکیبهایی از داروها و درمانها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god is great: الله اکبر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

native intelligence: هوش مادر زادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the shadow like me: یه همدم همیشگی مث من

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the shadow like me: یه همدم همیشگی مث من

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well rubbed: جلا خورده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well varnished: برق افتاده، جلا خورده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cost involved: پر هزینه، هزینه بر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dragee: drage=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rough sea: دریای متلاطم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk past: 👈🏿 Maryam ⭐walked past⭐ me withou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk into: Walk into Sth برخورد کردن به چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

board of directers: board of directors A board of dire ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit through: Must we sit through another boring ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative sentence: جمله مثبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affirmative sentence: جمله مثبت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give ride: give sb ride=give sb a lift to giv ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنار گذاشتن: Put aside Cast aside

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کنار گذاشتن: Put aside Cast aside

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وارد شدن: get into

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be paced: تنظیم شدن یا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

croft: باغچه سبزی خانگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical separation: ( نظام وظیفه: ) معافیت پزشکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swing voter: رای دهنده چرخشی رای دهنده بلاتکلیف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clumsy birds: When the birds flock south before w ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuffed: 1 ) cheeky= 2 ) pleased= Cate Bla ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep a lookout: keep a lookout to keep watching car ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a bite to eat: some food: You'll feel better once ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be of assistance: be of assistance ( to sb ) ( in doi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cash bar: antonym: open bar

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belate: دیر رسیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

filthy money: پول کثیف ( پولی که از راه نادرستی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tricky language: زبان دشوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postpone: به تعویق انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get happy: become happy= خوشحال شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get happy: become happy= خوشحال شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lightweight: بی ارزش و کم اهمیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arrear: قسط یا بدهی عقب افتاده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محدود کردن: constrict

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اشنا شدن: Get acquainted with

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collective works: مجموعه کار، مجموعه سابقه کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

توهم: illusion

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go through: ✔️ عبور کردن - رد شدن I found him g ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offence: اتهام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear apart: ۱ ) پاره شدن ۲ ) حاله کسی را بد کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn into: عامیانه: شدن ( از وضعیتی به وضعیتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caucasian male: مرد سفیدپوست light - skinned male=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به بار اوردن: bring about

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wager: wagering= شرط بندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast talking: سریع صحبت کننده ( adj ) someone wh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in deep: ( . adv ) Seriously involved; far ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spun out: کش دادن، موکول کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موکول کردن: spin out=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کش دادن: spin out=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دشمن کمک کردن: betray=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیر: آدم خیر، خیرات دهنده donor

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لغت به لغت: verbatim=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تکرار کردن: reprise=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امتناع کردن: decline=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا برجا ماندن: abide=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوخت و دوز کردن: tailor=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روبه کاهش: diminishing=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخالف کردن: disaffect=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناراضی کردن: disaffect=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاف قاعده: anomalous=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tomato juice: Juice made from tomatoes. In modern ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncontested divorce: طلاق توافقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncontested divorce: طلاق توافقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاوی اطلا عات مفید: illuminating= informative=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روشنگر: illuminating

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روشنگر: illuminating

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیز پرارزش: nugget

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تلقی شدن: perceive

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

presidential run: رقابت ریاست جمهوری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از زیر چیزی در رفتن: evade=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در معرض اسیب قرار می گیرد: compromise=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمین گیر شدن: incapacitate=

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مشخص کردن: ascertain=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with all: با این وجود، با این همه With all th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with all: با این وجود، با این همه With all th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow up: بعدی In follow - up interviews wit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلق و خو: temperament=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش از: ahead of= prior to=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روی هم رفته: Over all

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جدول زمانی: timeline

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از حد معین فراتر رفتن: overstep=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم ارج کردن: disparage=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افتتاحیه: Inauguration

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افتتاحیه: Inauguration

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزیز کردن: endear=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

angry looking: of a sore ) red and inflamed ) exa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wanderings: an aimless roving about; leisurely ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسئولیت داشتن: hold liable=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold liable: hold ( someone ) responsible : to b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسئولیت پذیرفتن: take responsibility=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیز پر سر و صدا: rumble

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به وجود ادامه دادن: Subsist=

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیلی سریع: in no time=

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

garbanzo beans: نخود آشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chick peas: نخود آشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chick peas: نخود آشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلمدو ش کردن: piggyback

١ سال پیش

مدال‌های Farhood