Farhood - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشته شدن: drift ( تغییر جهت تدریجی به سوی خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel poorly: ناخوش بودن، احساس ضعف کردن e. g. s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پروردن: 1 ) raise پرورش یافتن، نشو و نمو ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خفه کردن: stifle خفه شدن، خفه کردن e. g. she ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازیچه: sport بازیچه، بازیچه شدن دست انداخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بازیچه: sport بازیچه، بازیچه شدن دست انداخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زیر و رو کردن: rummage through زیر و رو کردن، خوب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهتر شدن: 1 ) get better 2 ) amelioration بهت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شبهه: question سوال، شک، شبهه e. g. the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افشا کردن: عامیانه spill بند را به آب دادن بند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yipee: Yipe ۱ ) هورا ۲ ) وای ( با تداعی مث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای زاری مانند کردن: sob

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

only too: you use only too to emphasize that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone has only to do: if you say that someone has only to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

only just: ✅به زور، به زحمت a close call/shav ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخزن اب گرم: boiler مخزن آب گرم ( در آب گرمکن ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با چشم بسته: blindfold He was blindfolded and dr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باصدای تالاپ یا تاپ تاپ زدن: thump ( باصدای تالاپ یا تاپ تاپ ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come away: بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون امدن از: بیرون آمدن از ( مکان یا رویداد و غی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طوری که: 1 ) so as 2 ) so as to to change or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

طوری که: 1 ) so as 2 ) so as to to change or ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کربوهیدرات: abbreviation: carb کربوهیرات A deli ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کربوهیدرات: abbreviation: carb کربوهیرات A deli ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گروه اعزامی: expedition هیئت اعزامی، گروه اعزامی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come at: come at پیش آمدن، به سراغ آمدن The ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the 100 meters: ( مسابقه دو و میدانی ) دوی صد متر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوی صد متر: the 100 meters

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come after: به دنبال ( بعد از/قبل از ) کسی/چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی غیرت: begger بی غیرت !come give uncle a k ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرگناه: vile پرگناه، گناه آمیز come god and ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دختر خوشگل: cutie ( زن یا دختر ) خوشگل، تو دل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

باران: باران، هوای بارانی !come in out of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوای بارانی: wet هوای بارانی، باران !come in out ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عزیزم: dove !come my dove, don't be afraid ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خانه: joint ( خودمانی ) خانه، ساختمان، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلنگ: Pike کلنگ دو سر come down the pike ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یقین داشته باش: ( slang ) you bet

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شک نکن: ( slang ) !you bet

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منحصر شدن به: come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منتهی شدن به: come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ختم شدن به: come down ( دلیل یا علت چیزی ) ختم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t come somebody with me: E. g. Don’t come the poor strugglin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یک دنده: obstinate یکدنده، لجباز My uncle Wa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obstinate: obstinate یکدنده، لجباز My uncle Wa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have come a long way: to have made a lot of progress ایجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have come a long way: to have made a lot of progress ایجا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come as a something: idiom come as a surprise/relief/blo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come as a something: idiom come as a surprise/relief/blo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تهدید کردن: intimidate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرمشق قرار دادن: 1 ) imitate 2 ) make a role - model

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سازش با مقتضیات محیط: accommodation

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the dickens: عامیانه: شیطان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عجب: Jiminy عجب، شگفتا، ای داد!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عجب: Jiminy عجب، شگفتا، ای داد!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شگفتا: Jiminy عجب، شگفتا، ای داد!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شگفتا: Jiminy عجب، شگفتا، ای داد!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فائق امدن: عامیانه: lick

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go to blazes: برو به جهنم!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موقعیت خوب: niche

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وضع خوشایند: niche

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدت کوتاهی: briefly

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای مدت کوتاهی: briefly

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how's this for a twist: واسه تنوع این چطوره؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how is this for a twist: واسه تنوع بخشی/ایجاد تغییر این چطور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک ذره: ace کمی، یک ذره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جستجو برای اذوقه: forage

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hell around: slang To cause or get into trouble ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این خط و این نشون: mark my words

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep order: حفظ کردن نظم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep order: حفظ کردن نظم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست و پا: limb E. g. As a presentable young m ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marseilles: بندر مارسی، فرانسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i drop you: 1 ) a small drink of liquor; a smal ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crossing the road: If you cross something such as a ro ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسحور کننده: enchanting قشنگ، زیبا، دلربا، سح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جوراب زنانه ساقه بلند: stockings جوراب زنانه سال بلند E. g ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوی گند دادن: بوی تعفن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنار گذاردن: When she was my age, she put a litt ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

religious sentiments: گرایش مذهبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روبه افول: waning رو به افول، رو به کمرنگ شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روبه افول: waning رو به افول، رو به کمرنگ شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم طرد شده: 1 ) parish 2 ) outcast پست، طبقه پا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call me any name: 1 ) To call someone names is a non ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dismal bore: آدم نچسب ملال آور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pompous ass: 🔰آدم خودخواه و از خود متشکر You k ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاوی بودن: The technique, the brush strokes. E ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beat down prices: قیمت ها رو پایین آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay eyes on: چشم افتادن/انداختن به کسی یا چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's too soon to tell: واسه گفتنش خیلی زوده!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what good does that do: چه فایده؟ چه سود؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیمت گذاری کردن: tariff قیمت گذاشتن، قیمت گذاری کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make an occasion: جشن گرفتن، تفریح کردن و غیره E. g ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is a pleasure: باعث افتخاره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنده: slop ( شراب و غیره )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's too close in here: اینجا خیلی خفه است ( هوا ندارم )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طبقه وازده اجتماع: scum

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگل جامعه: scum طبقه وازده اجتماع، فرومایه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be mean to me: بدجنسی نباش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't be mean to me: بدجنسی نباش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در جستجوی طعمه گشتن: prowl در جستجوی طعمه گشتن، در جستج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در جستجوی طعمه پرسه زدن: prowl در جستجوی طعمه گشتن، در جستج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگدلی: cruelty

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قساوت قلب: cruelty

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوچه پس کوچه: alleyway

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشمئزاز: revulsion

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to what purpose: به چه منظور؟ واسه چی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shrunken legs: پاهای آب رفته، پاهای کوتاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پماد موی سر: pomade

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبتلا به گری: mangy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرخک دار: measly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واگن روباز: Ponies were used to pull the coal t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull away: خود/چیزی را کنار کشیدن، خود/چیزی ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run off: فرار کردن، در رفتن John pulled him ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for as long as: تا مادامی که. . . ، تا وقتی که. . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for as long as: تا مادامی که. . . ، تا وقتی که. . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشتغال ذهنی: obsessed with

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be booked: پر بودن وقت، سر فرد شلوغ بودن ( مش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give away: ✔️به باد دادن، از دست دادن I became ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

going on: E. g. And whenever I would get anxi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be first in line: 1 ) to be likely to receive somethi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تاندون زانو: hamstring

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

training: ورزش کردن He pulled a hamstring in ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاندون اشیل: She has pulled her Achilles tendon ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش بردن: move along پیش بردن، به سمت جلو بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gig: ✔️برنامه ی موسیقی ( به ویژه موسیقی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسما اعلام کردن: denounce

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به لب داشتن: wear به لب داشتن ( پاسخ و. . . ) W ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wear their response: پاسخ به لب داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as a badge of honor: بعنوان مدال افتخار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grind culture: فرهنگ خرحمالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تردستی کردن: Juggle

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیز غریب و خنده دار: gig

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull out: ✔️ ترک کردن - خارج شدن - رها کردن ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull off: He pulled off his sweater او ژاکت ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمشک سیاه: raspberry

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساقه توخالی گیاه: cane

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلط انداز: Misleading

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gutter filth: کثافت روان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crachis: ( French word ) The definition of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سربخاری: mantelpiece

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see that it is given to her: مراقبت کنید که آن به اون دختر داده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنبیه شدن: horsewhip

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در لفافه پیچیدن: cloak

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bygone age: دوران گذشته، گذشته ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دو پا را در یک کفش کردن: insist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a post of trust: 1 ) Position of trust' is a legal t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد گویی کردن از: malign

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the wilds of: 1 ) In an area of a place that is e ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میگساری کردن: dissipate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راضی شدن: satisfy

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قشنگی و ظرافت: elegance

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is this true of you: آیا این در مورد شما صدق میکند؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکر خدا: Mercifully

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cardinal weakness: ضعف اصلی/عمده/اساسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازار کهنه فروش ها: flea market

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my congratulations: تبریک میگم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیاطی زنانه: dressmaking shop

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مستاصل: overwhelmed

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارزش زیاد قائل شدن: treasure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکل و ترکیب: confirmation

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرده کشاورز: peasant

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

until the end of time: برای همیشه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر دراوردن از چیزی: penetrate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چیزهای بی اهمیت: trivia

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تشویق و تحسین: applause

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نمایش جنبی: sideshow نمایش فرعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده نوشی به سلامتی کسی: pledge

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلخانه ای: hothouse

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just as you say: هر چی شما بگید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just as you please: هر جور شما راحتید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i saw clearly the other day: به وضوح می بینم اون روزی رو که. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با جان و دل: faithfully

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pull ahead: pull away جلو زدن The leader is pul ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull up: I spent the morning pulling up weed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take out: She took out a quarter, dropped it ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab for edge: Edge" here means an advantage E. g. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

application approved: The manufacturer used political pul ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take away: pull=take away A major partner has ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal influence: to use your personal influence to m ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

government circles: These people have a lot of pull in ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قایق راندن: row

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرشیب: a difficult climb up a steep road ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untimely death: مرگ نابهنگام untimely demise

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untimely death: مرگ نابهنگام untimely demise

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knife happy: 1 ) Someone who is always getting o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مردک: laddie

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for purely venal reasons: به دلایل کاملا پولی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what utter balderdash: چه چرندیاتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ول خرجی کردن: We won a �15 million settlement in ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پول هدر دادن: splurge

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریخت و پاش: We've just splurged on new kitchen ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دریافت کننده وجه: دریافت کننده پول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay by instalments: We agreed to pay for the car by ins ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay: 1 ) I've been saving all year to pa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bridge the gulf: =bridge the gap

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عزیزم: Sugar E. g. Cheer up, sugar خوشحال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i believe: فکر کنم E. g. We're fellow passenge ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go in one package: با هم جور درآمدن ( جور شدن ) ، با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be due: انتظار می رود، موعدش است 1 ) The t ...

١ سال پیش

مدال‌های Farhood