پیشنهادهای sara (٤٦)
رییس مشترک. هرکدام از دو یا چند رئیس که به طور مشترک بر چیزی ریاست می کنند، co - chairman هستند.
Lay out: شرح دادن، توضیح دادن چیزی به طور شفاف و با دقت، آشکار کردن، ظاهر ساختن، بر روی سطح پخش کردن، باز کردن یا گسترانیدن چیزی به طوری که کامل د ...
شرح دادن، توضیح دادن چیزی به طور شفاف و با دقت، آشکار کردن، ظاهر ساختن، بر روی سطح پخش کردن، باز کردن یا گسترانیدن چیزی به طوری که کامل دیده شود، ...
1. مرتعش، لرزان، در جنبش به صورت لرزشی یا سوسو زدن مانند شعله و نور A wavering flame 2. مردد، کسی که بین دو گزینه یا عمل مردد است the move brought ...
طیفی از رنگ قرمز که به رنگ زنگار است
درست کردن وضعیت خود پس از واژگونی یا قرار گرفتن در وضعیت نامطلوب If you right something or if it rightsitself, it returns to its normal or correct st ...
قرار دادن چیزی در وضعیت درستش پس از قرار گرفتن در وضعیت نامطلوب یا واژگونی، درست کردن یا قائم کردن چیزی پس از واژگونی If you right something or if it ...
قادر به درست کردن وضعیت خود پس از واژگونی capable of righting itself when capsized
با تکان های زیاد، به نحوی که با یک سطح ناهموار سروکار داشته باشد 1. in a manner that involves an uneven surface 2. with many jolts
تا ( به منظور اینکه )
راه یافتن به جایی یا مقصدی
راه یافتن به جایی
an important characteristic to know about ( someone or something ) نکته ای درمورد، مسئله ی مهم درباره ی The thing with/about him is that he is not ...
A large amount of مقدار زیادی از
به این مضمون که
Be struck by: to be very impressed by or pleased with ( something or someone ) Be struck on: to like or be impressed by ( someone or something ) ver ...
نکته ی اصلی
اوایل کودکی
plural of psychosis روانپریشی ها
در صدر
املای درست واژه enable است.
یکی دو ساعت، دوسه ساعت، چند ساعت
محقق نشده
مقدار بسیار ناچیز ( یا تقریباً هیچ ) از چیزی Almost no a very small amount, or none at all, of something that exists
بچگی
تماماً در رابطه با
کسی را متقاعد به انجام کاری کردن
املای درست این واژه Complain است.
جمع آوری شده، گرد آوری شده
در هم شکستن
برای توصیف چیزی که زیاد عقلانی نیست. Not quite rational
املای درست این واژه conscience است.
نقطه ضعف
از این نظر
ظرف یک ماه، به مدت یک ماه، در طول یک ماه
چپ گرا
تا هنگام، تا قبل از، تا
تک تک ، هر یک
اندک، کوچک، کم، جزئی
۱. چپ دست Leftie = lefty = a left handed person ۲. چپ گرا Leftie= a left - winger
مدرک، مدرک تحصیلی "I left school at 15 with no qualifications" �من در 15 سالگی مدرسه را بدون هیچ مدرک تحصیلی ترک کردم�
وجهه ی عمومی، وجهه ی اجتماعی
در بحبوحه ی، در انبوه
The story goes that داستان از این قرار است که، آورده اند که
In command of something کنترل چیزی را در دست داشتن
Overloaded with sth مملوء از چیزی