پیشنهادهای فائزه.ا (٦٥)
وزیر ارشد
Legacy media: رسانه های قدیمی
Comic genius: نابغه ی طنز
like a cow dancing the twist on a rooftop: برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که کاملا نا به جا، بی معنی و غیر منتظره به نظر می رسد.
Have a damped down immune system: سیستم ایمنی ضعیفی داشتن.
Short - term storage: حافظه کوتاه مدت Long - term storage: حافظه بلند مدت
چرت زدن، taking a nap
دی اکسید گوگرد
Statue: مجسمه، تندیس Status: وضعیت، حالت
Extinct: منقرض، منقرض شده Instinct: غریزه Insect: حشره
بیماری پوستی
I'm heading off now:دارم میرم دیگه.
کسی رو توی رودربایستی قرار دادن. If you put someone on the spot, � you cause them embarrassment or difficulty by forcing them at that moment to answ ...
We had a wild time: زمان معرکه ای داشتیم.
Alien feeling: حس بیگانه، حس غریب
Pinch to zoom in: فشار دادن برای بزرگنمایی
Badger sb into sth: پیله کردن به کسی، مدام از کسی بخوای یه کاریو انجام بده
Ingrain in sb's mind: در ذهن کسی نهادینه کردن
تشدید نیر وهای پلیس:Additional police enforcement
دید ضعیف
Be the same league as: در سطح کسی یا چیزی بودن، مشابه کسی یا چیزی بودن
Being attached to sb: به کسی وابسته بودن
کلید سازی
ماهیت ذهنی
Camping outdoors without a tent
بهم چسبیدن
کشوری با مشکل کم آبی
Write all the necessary information on a cheque, etc
Take a dive into sth:پرداختن به موضوعی
موی پر پشت
موی پر پشت
بارش برف به صورت افقی به جای عمودی، در هنگام وزش باد و طوفان شدید
Digestive process: فرآیند گوارش
Impressionist painting: نقاشی امپرسیونیستی
Most banks charge interest: بیشتر بانک ها سود دریافت می کنند.
مبصر کلاس: in some schools in the UK, an older student who controls the activities of younger students and helps them to obey the rules
The joy of giving: لذت بخشش
With a twinkle in eye: با برقی در چشمان
Telecommunications company: شرکت مخابرات
We roll into the winter: داریم وارد زمستون می شیم .
دوباره جمع آوری کردن، باز جمع آوری کردن
Highly likely: به احتمال خیلی زیاد
معلق ماندن در هوا
the girl on the half - shell: این عبارت برای توصیف زنی زیبا و جذاب استفاده می شود .
Stray into sb's arms: در آعوش کسی پرت شدن
BC onwards:قبل از میلاد
رابطه موقت برای گذران وقت
پارچه جناغی: پارچه ای در دوخت لباس های معمولی استفاده می شود.
اشک در چشم حدقه زدن، به سبب احساساتی شدن.
مشارکت عمومی