تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

action role - playing game بازی نقش افرینی اکشن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

an event or a place at which most of the people present are men, or a group that consists mainly of men: رویداد یا مکانی که اکثر اعضای حاضر در آن مر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Allow me to conclude ( my story ) . بذار برات نتیجه گیری کنم ( درباره داستان ) یا به صورت مؤدبانه Excuse me, I was not finished. ببخشید، من هنوز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

very similar, especially in appearance: بسیار شبیه، مخصوصا از نظر ظاهر اصطلاح سر و ته یه کرباسین رو هم می شه بهش نسبت داد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you say that one person gives or sells their favours to another, you mean that they have sex. اگه شما به یکی بگین که علاقه ش رو به یکی دیگه بده ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A monstrous hybrid of a drow or other dark elf and a spider, with a humanoid ( vertical ) upper body and an arachnid opisthosoma forming the ( horizo ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنبور قاتل

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It has been seen both as a frightening monster face but also as a protective feature. The name taotie was only ascribed to it in the later Zhou perio ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a witch or wizard who makes potions for a living. جادوگر یا افسونگری که برای زندگی معجون درست می کند. معجون ساز کیمیاگر هم می شه گفت. یه نوع کیمیا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to not understand something correctly or what is important about it. Overlook or fail to understand the essential or important part of something, ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In the process of coming, going, or traveling; also, about to come. در حال آمدن، رفتن، یا سفر کردن، همچنیندر شرف آمدن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Directly behind, immediately following, مستقیما پشت سر، دنبال آن ها،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to make or cause to make a loud humming or buzzing sound. ایجاد صدای بلند یا وزوز بلند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Begin a task or plan of action, شروع یک کار یا برنامه به دست گرفتن ابتکار عمل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be defensive or hypervigilant; to adopt a defensive posture; to avoid conflict. حالت تدافعی پیدا کردن، گارد خود را بالا آوردن، پرهیز از درگیری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

exciting the emotions; stimulating. active, lively, or busy. حفظ کردن هیجان، تحریک کردن، فعال یا پر جنب و جوش نگه داشتن. داخل یه مکالمه وقتی می خ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جانورنما، موجوداتی که نیمه انسان، نیمه یک حیوان دیگر هستند یا ترکیبی از انسان و حیوانات باشند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mantas are known as "devilfish" because of their horn - shaped cephalic fins, which are imagined to give them an "evil" appearance. یه نوع مانتا، ی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In the old days, 'mistress of the night' or 'lady of the night' meant that a women was a suductress, harlet, or whore. It also is a statement that ap ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Stay out of public notice, avoid attracting attention to oneself. دوری از توجه عمومی، جلب توجه نکردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه جورایی معنی پر رو هم می ده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

when you want to add extra to something, or when you want to even out a discrepancy or difference. وقتی می خواین به یه چیزی اضافه کنین یا یه چیزی رو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

haughty and obstinate; refractory. مغرور، سرسخت، مقاوم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

left to one's choice; not required or mandatory: واگذار کردن به انتخاب خود، چیزی که الزامی یا اجباری نباشه. اختیاری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Make one's hardest or most enthusiastic attempt, انجام سخت ترین یا مشتاقانه ترین تلاش. شات در اینجا همون شات استفاده شده در مشروبه، بست شات، یعنی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

you have to face the reality of everyday life after a period of great excitement. روبرو شدن با زندگی واقعی بعد از یک دوره هیجان to stop being impr ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

person has strength and integrity کسی که قدرت و صداقت داره. جربزه دار، با جسارت و جرئت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to stop temporarily توقف موقت lacuna, hiatus, halt, break, interruption, suspension. وقفه، تعلیق،

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

taking a bad decision or making the wrong choice. گرفتن یک تصمیم بد یا یک انتخاب اشتباه. مثال: The mission pushed all of our wrong buttons. این م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توی مکالمات اگه بی هیچ پیشوند وپسوندی بیاد، مثل اینکه بپرسی تو چی؟ مثال: ’Are you alright, Solus?’ He asked. ’No. ’ Her tone was sad. ’Are you? ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در غیر این صورت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

area, expanse. circuit, track. size, bulk. ناحیه، وسعت، جریان، گردش، مسیر، شیار، اندازه، میزان، حجم، جثه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to make someone do unquestioningly all one wishes; dominate someone. کسی رو وادار کردن که آرزوها رو بدون چون و چرا انجام بده. مسلط شدن روی کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همدردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بانو، سرکار علیه، خانم، سرکار خانم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

mean of shootwhen talking: Slang To begin talking. Often used in the imperative: I know you have something to tell me, so shoot! وقتی در مکالمه استفا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبدارتر، پرآب تر، شاداب تر، الزاما به خاطر کلمه juicy آبدارتر به معنای آبمیوه بیشتر یا حضور آب بیشتر نیست. مثل این جمله، I was afraid you would a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقتی برای یه بیماری یا آلودگی آورده بشه، معنی شیوع هم می ده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدیسه، مؤنث قدیس، a female saint

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The name Bigby comes from an Old Norse personal name 'Bekki' Old Norse 'b�r', meaning "settlement" or "farmstead". اسم بیگبی از یک اسم اسکاندیناوی ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

quite well, in quite a good way; to a fairly large extent. بسیار خوب، به روشی خوب، تا حد زیادی خوب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the name given to the repository used to store the life force of a lich. در داستان های فانتزی اسمی که به مخزنی که زندگی را برای لیچ حفظ می کند، داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A “No First Use” ( NFU ) policy is a commitment to not use nuclear weapons first. An NFU policy would restrict when a president could consider using ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

verb. march out, in a file. antonyms: file in. enter by marching in a file. type of: exit, get out, go out, leave. به سرعت بیرون رفتن. از یک پرونده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An adjective for something that one finds cool, entertaining, fashionable, or amusing. Can also be used as an exclamation. یه صفت که برای چیزی که س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باغ کوچک، باغچه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به Dharma

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به prajnaparamita

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیاز داشتن به زمان برای انجام کار یا شاد بودن.

پیشنهاد
٠

they feel threatened and act defensively. احساس خطر کردن و وارد حالت تدافعی شدن.