تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. Quick > a brisk walk پیاده روی تند و تیز 2. Busy > a brisk trade تجارت پر رونق 3. Cold but pleasant > a brisk wind باد خنک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Full of ereny and activity , very active : a vibrant city , girl or business = lively , exciting 2 . Bright , brilliant ( of colours ) 3. Powe ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

با بی میلی اعطا کردن تقدیم کردن ( ! ) England concede a goal within first 5 minutes of the game انگلستان تو ۵ دیقه اول بازی یه گل تقدیم ( تیم حری ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهترین معنی اش در متون ترجمه شده فارسی قضیه هست مثل قضیه فیثاغورت در ریاضی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر جمع بیاید به معنی مشخصات و یا معیارات و ضوابط و انتضارات هست To our specifications : طبق انتظارات ما Drug specifications : مشخصات دارو اما در ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Assay = weigh

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Assay = evaluate = assess = estimate

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجه در تفاوت دو واژه زیر: Luxuriant و luxurious هر دو به معنی غنی و پر بودن در چیزی می دهند با این تفاوت که luxurious یعنی غنی و پر بودن از نظر م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود واژه unaccustmend یعنی غیر عادی یا ناشناخته Custom یعنی رسم و عادت مهم ترین اصطلاح آن to be unaccustomed to sth / to doing sth هست

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سه واژه مشابه هستند که کاربرد های متفاوت دارند : Direct Conduct Lead سه مثال میزنم از کاربردشون اما کربارد های دیگه ای هم دارند : هدایت اشعه >>> ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

به طور مجمل این واژه سه معنا دارد : ۱. توافق بین المللی ( کنوانسیون ) ۲. سنت و آداب و رسوم ( مخصوصا به صورت by convention استفاده میشه ) ۳. گرد هم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

این واژه سر جمع ۳ معنی کلی میده : تحریم کردن ( یک شرکت یا کشور یا شخص ) مترادف boycott و embargo جریمه ای که ضامن اجرای یک قانون هست معادل penalty ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Abjure و renounce مشابه هستند و به معنی Publicly annunce ( pormise , say ) Giving sth ( such as a belive ) up

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Abhor : فرم c1 واژه hate هست Abhor sth = hate sth

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Abhor = detest , loathe

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Be featured in/on: شخصی یا چیزی را نشان دادن یا در ترجمه لغت به لغت دارای شخصی یا چیزی در خود بودن مثال با on : He is featured on the screen ( چون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Oxford advanced dictionary for learners states about : dispose this way One> place somebody something in a suitable way arrange Two> make somebody ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به این جملات توجه کنید : He can't carry on this sport because of his injuries در این جا به معنی شرکت کردن و engage in آمده The boys were carrying ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

یه توضیح حول معنی این لغت مترادف است با diffence و inconsistency اولی که میشه تفاوت و تضاد و دومی میشه مغایرت ناسازگاری نا همخوانی این ِعت زمانی ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلا در هر کاربردی یادتون باشه این لغت معنی چنگ زدن به دامن کسی یا چیزی میده ! بهترین معنی و جامع ترین معنیش میشه استفاده کردن موارد عمده کاربرد : ا ...