یویو - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reunion: بازپیوستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deferred: معوق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admitted room: پزشک بستری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

client: در متون روان شناسی به معنای: مراجع، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for: to go for= to like/ to choose پسند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chunk: ۱. تکه، قطعه، قلنبه ۲. قسمت عمده ۳ ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dehumanize: سلب کردنِ صفات انسانی فرهنگ حییم: ف ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

master race: نژاد برتر

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrast: تضاد تفاوت قابل مشاهده در رنگ، نور، ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

essential oil: روغن اسانسی

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no offence: دور از جون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keen teacher: معلم زیرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boom: عالیه، هوراااااا If we properly pre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apologizer: عذرخواه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move on: فراموش کردن شخصی که دوستش داشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

searchlight: نورافکن

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colortherapy: رنگ درمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebut: رد کردن ادعا با مدرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ultrasound: اولتراسوند یک روش تصویربرداری که در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upper extremity: اندام فوقانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

camp: دسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

improve incrementally: بهبود تدریجی

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crash cart: ترالی اورژانس یک سبد چرخ دار که تما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ta da list: فهرست کارهایی که قبلا انجام داده ای ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bookending: پایان دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

since the dawn of time: از ازل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get sth out of one's system: ۱. چیزی را از فکر خود بیرون کردن ۲. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go for a swim: به شنا رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

develope a tic: تیک پیدا کردن، پرش عصبی پیدا کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

since the dawn of time: از دیرباز

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the job: حین کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at once: بلافاصله، فوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reputation: شهرت آبرو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

com down: خبری نیست

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swing massage: نوعی ماساژ

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

date: قرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the end: در پایان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heavy dose: مقدار زیاد

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drunken: سَرخوش

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charge nurse: پرستار ناظر که بر سایر پرستاران در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like a good kid: مثل بچهٔ آدم

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stat: فوری این اصطلاح، مخفف لاتین Statim ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alone: تنها توضیح: تفاوت alone و lonely � ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gesture: کار

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

copy editing: نسخه پردازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self preservation: صیانتِ ذات

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

does: راستی، به درستی، به راستی که . A li ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goes a long way: تا حد زیادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after all: بالاتر از همه، از همه مهم تر Exampl ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business etiquette: آداب تجارت

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broken home: خانوادهٔ از هم پاشیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do: مسلماً، حتماً، به طور حتم، واقعاً، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

did: پاک، کاملاً، درست You did forget my ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

herbal yoghurt drink: دوغ سنتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in that: 1️⃣ از آنجایی که، بدان علت که، چون ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

progress report: گزارشِ پیشرفتِ کار

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boom: عالیه، هوراااااا If we properly pre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good at: در چیزی استعداد داشتن در چیزی هنر د ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well fed: سیر شدن

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

malignant: بدخیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

politically: به لحاظ سیاسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raw honey: عسل طبیعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you're like: مثل این است که می گویی

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afraid: She was afraid to make him angry. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rosary: تسبیح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

RN: پرستار دارای پروانه به پرستاری اشار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viral: فراگیر شدن چیزی و به افراد منتقل شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

master race: نژاد برتر

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no offence: دور از جون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inventory: در متون حسابداری به معنای موجودی اس ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: درمورد

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

applicant tracking system: سیستم ردیابی متقاضی

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proxy: نماینده

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for: نقش:حرف اضافه ( preposition ) 🔅 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cyst: کیست

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drunken: سَرخوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiber: رشته عضلانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glazing: سُسِ غلیظ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burnout: خستگی مفرط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abstract: انتزاعی، آبستره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blatant lie: دروغ شاخدار

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

did: پاک، کاملاً، درست You did forget my ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inherently: علی القاعده

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do: مسلماً، حتماً، به طور حتم، واقعاً، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

does: راستی، به درستی، به راستی که . A li ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home: حریم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herbal yoghurt drink: دوغ سنتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thick hair: مویِ پُرپُشت

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on: برای

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trust sb with sth: به کسی اعتماد کردن/ داشتن که چیزی ر ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

massage nodes: گره های ماساژ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revision: بازنگری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loved one: عزیزان

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ratio: در متون حسابداری به معنای نسبت است.

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green: سبز، سبزرنگ، زمردی سرسبز، خرم نرسید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as often as: هر چند وقت یک بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well fed: سیر شدن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intangible: در متون حسابداری به معنای نامشهود ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cannot wait to: اشتیاق چیزی را داشتن Example: I ca ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make sure to: به یاد داشتن، از یاد نبردن Example: ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

malignant: بدخیم

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

client: در متون روان شناسی به معنای: مراجع، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wasn't born to die: به دنیا نیامده ام که بمیرم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

herbal yoghurt drink: دوغ سنتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the visible stars: ستارگانی که در زمان و مکان خاصی قاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rivers navigable: رودهایی که همیشه قابل کشتی رانی هست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

navigable rivers: رودهایی که در فصل هایی از سال قابل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the person opposite: طرف مقابل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood loyal: خون پادشاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the stars visible: ستارگانی که همیشه قابل رؤیت هستند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pot filler: نوعی شیر آب مخصوص است که بالای انوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the wool sheared in spring: پشمِ بهاره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mutual assistance: تعاون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

region of law: حکومت قانون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend to: 📌 معمولاً، بیشترِ مواقع Example: W ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

historically: از دیرباز

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glazing: سُسِ غلیظ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick hair: مویِ پُرپُشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abstract: انتزاعی، آبستره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cyst: کیست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even: گاهی وقتا معنی �اصلا� رو میده. به م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gene sequencing: ( ژنتیک ) توالی یابی ژن ( ها )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

space tourist: گردشگر فضا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i must take so my self: تعریف از خودم نباشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was not yesterday: موهام رو توی آسیاب سفید نکردم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say you saw me not: شتر دیدی ندیدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

since the dawn of time: از ازل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

craniology: جمجمه شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for: نقش:حرف اضافه ( preposition ) 🔅 ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self education: خودآموزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self concentration: تمرکز بر خویشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self efficiency: کارآمدی شخصی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self advancement: پیشرفت فردی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over against: Over against= near by نزدیک ( به ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like a good kid: مثل بچهٔ آدم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recompositing: سازماندهی مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reconditioning: شرطی سازی مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retraining: بازآموزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

redistricting: ناحیه بندی دوبار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reelection: تجدید انتخاب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

re expedition: ارسال مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: بیرون از. . . ، خارج از. . . تقریب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn heading: نوبت دهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benign: خوش خیم

١ سال پیش

مدال‌های یویو