پیشنهادهای علی رسولی (٢٦١)
ممد کن ما را یاری کن ما را پیروز گردان ما را
افرغ فعل امر از ریشه افرغ یُفرغ به معنای بریز
پدیدار آشکار پیدا
دیدار رویارو شدن
حَذَر: پرهیز، گرختن، ترس
سرزمین خانه و کاشانه دیار در عربی جمع دار است به معنای خانه ها شهر و محل سکونت
از برای
سوره به بخشی مشخص یا به زبان فارسی بخشی شناخت پذیر از قرآن گفته می شود
بی ترس شدن بی دهشت شدن
تباه کننده ویران کننده مفسد خراب کننده
تباه کار تباه کننده خراب کار ویران کننده
خیر عربی: در فارسی به معنای خوبی، پسندیده ، دارایی و ثروت و غیره می آید. ان تر ک خیرا الوصیةللوالدین. . .
مراسم جمع رسم است که معادل فارسی رسم همان آیین است
به نیکویی به شایستگی به خوبی به خوشی
سرآمد هنگام مهلت فرصت
گماشتگی پذیرفته شده گماشتگی پذیرفته شده
بر عهده او: بر او بر دوش او
زن جدا کرده شده ( از پیوند زناشویی ) زن رها کرده شده ( از پیوند زناشویی )
خدا ناباور انباز گیر چند خداباور چند خدا پرست
انباز گیر چند خدا پرست چند خدا باور بد کیش
به خوبی شایستگی زیبایی
ترک کردن رها گردن
به دست توسط
دایه
برابر طبق
بر بر دوش
درست بی کم و کاست کاسته نشده
عدت زن یعنی مهلت و فرصتی که شریعت برای رجوع و برگشت از طلاقف به مرد داده است. یا مهلتی که بعد از طلاق یا وفات شوهر ، زن باید صبر کند تا قبل از پایان ...
هر آنچه نوشتید عربی هست. متاسفانه معادل فارسی خوبی که قابل فهم باشه برای فرصت و مهلت نداریم جز هنگام گاه و غیره که مفهوم مهلت و فرصت رو نمی رسونه.
زنان جدا کرده شده طلاق داده شده
به دل آهنگ انجام کاری کردن خواستن
آهنگ انجام کاری کردن خواستن به دل آهنگ کاری کردن
خواستن آهنگ کردن
هنگام درنگ مهلت فرصت
اقدام کننده انجام دهنده
زنی که خون قاعدگی می بیند زن در حالت حیض زن در قاعدگی زن در عادت ماهیانه اش
به دشواری افکندن سخت گرفتن در سختی انداختن سخت گیری کردن
باشندگان شهر شهروندان مردم شهر
بد ضرر زیان گزند آسیب
کارزار کشتار جنگ کشتن
برگزیده خوب پسندیده خوشایند، دلپذیر،
گزینش ها برگزیدن ها
به پایان رسیده به سرانجام رسیده به فرجام رسیده
گسترده همه گیر
فراگیر پهن
درآیید وارد شوید
مولا در زبان عربی به بیش از 20 معنا می آید از آنجمله:: غلام آزاد شده، دوستدار، دوست، ارباب. در قرآن چند جا لفظ مولی آمده که در همه جا به معنای دوست ...
شگفت آور دل نشین
پسندیدن
ماندن پاییدن