دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٣,١٤٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
١,٢٥٥
لایک
لایک
٢٤٤
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٥

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٢٧١
رتبه
رتبه در بپرس
٤٥٨
لایک
لایک
١٩
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

یک مقدار زمان آزاد کردن/باز کردن/ ( مثلا لا به لای برنامه هاتون برای یک کار و فعالیت دیگه یا یک شخص دیگر مقداری زمان تخصیص بدید ) Free up some time ...

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
١

: ساعات ( کاری ) را کاهش دادن Definition: To reduce the amount of time you spend working or doing something. Example: She decided to cut back on he ...

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

پایبند بودن به برنامه Definition: To follow the planned timetable or agenda. Example: It’s important to stick to the schedule to meet the deadline.

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

Alarm goes off Persian: زنگ هشدار به صدا درمی آید English Definition: Refers to the moment an alarm starts ringing. Example: They get up as soon as ...

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

کار های دقیقه نودی کارهایی گذاشتی لحظه آخر انجام بدی. مثال They are nearly finished but there are lots of last - minute things left to do

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
We're a tight group, so we do keep in touch.
دیدگاه
٠

ما یک گروه صمیمی ( نزدیک به هم ) هستیم، بنابراین ما قطعا با هم در تماس هستیم.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
They embraced and wept and promised to keep in touch.
دیدگاه
٠

آنها همدیگر را در آغوش گرفتند و گریه کردند و قول دادند که ارتباطشان را حفظ کنند.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He was later placed with a foster family.
دیدگاه
٠

او بعداً به یک خانواده سرپرست سپرده شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The children were placed with foster parents.
دیدگاه
٠

کودکان به والدین سرپرست سپرده شدند.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Little Jack was placed with foster parents.
دیدگاه
٠

جک کوچولو به والدینِ سرپرست سپرده شد. ( والدین تنی خودش نیستن )

جدیدترین پرسش‌ها

٥ رأی
١ پاسخ
١١٦ بازدید

وقتی  کامنت پیشنهادی  یکی دو تا  از  کاربران رو  لایک کردم، این عزیزان در ازای لایک کردن بنده تمامی پیشنهاد های پروفایلم را لایک کردن (احتمالا به معنای تشکر)  دوستان خوا ...

٩ ماه پیش
٢ رأی
١ پاسخ
١٤٥٤ بازدید

وقتی برای یک واژه انگلیسی  سرچ میکنم( کلمه هم خانواده یا همون word family) ،صرفا   مترادف هارو  برام نشون میده درصورتی که منظور من این هست: کلمات هم خانواده در فارسی  مثل  ت ...

١١ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
٧٩١ بازدید

what is the difference between "take walks " and   "take   a walk"? 

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٦ پاسخ
٣٢٠٩ بازدید

من معنی لب کلام رو میدونم.   اما  میخوام دقیقا  معنی واژه ی   لب رو بدونم که به چه معنی است؟

١ سال پیش

جدیدترین پاسخ‌ها

١ رأی
١ پاسخ
٥٨ بازدید

معادل فارسی  " Interactive Tooltips "  چی میشه ؟

١ ماه پیش
٠ رأی

باید در جمله بیارید ترجمه به صورت کلی: نکات ابزار تعاملی نکات راهنمای تعاملی

١ ماه پیش
١ رأی
٢ پاسخ
١١٦ بازدید

دارم یه مقاله ترجمه میکنم دنبال یه معادل خوبم

١ ماه پیش
٠ رأی

ای کاش در متن می‌اوردید ترجمه کلی: داده‌های ورودی مواد

١ ماه پیش
١ رأی
١ پاسخ
٨٣ بازدید

کلمه سازی ۹ حرفی چجوری انجام بدیم؟؟انگلیسی

١ ماه پیش
١ رأی

این سوال خیلی خیلی گنگ هست. یکم بیشتر توضیح بدید.  منم مجبورم به طور کلی جواب بدم. A curious cat jumped onto a fluffy pillow quickly. article + adjective + subject + verb + preposition + article +  adjective + object + adverb

١ ماه پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٠٧ بازدید

ترجمه این جمله رو میدونم که میشه : flavor یعنی مزه‌ای که چیزی در دهانت ایجاد می‌کند ولی چرا جمله بصورت ...flavor that نوشته نشده یا بصورت ...something's flavor that makes نوشته نشده و درستم هستش؟

١ ماه پیش
١ رأی

سوال اول شما: میتونست that  هم باشه، در  اونصورت جمله ی شما حالت رسمی به خودش میگرفت.  اما اصلا چرا حذف شده؟ تو گفتار خیلی چیزها حذف میشن تا سریع تر و راحت تر صحبت کنیم. در اینجا نقش th ...

١ ماه پیش
٠ رأی
٣ پاسخ
٥٤ بازدید

معنی  انگیلیسی   feel blue  رو می‌ خوام 

٣ ماه پیش
٠ رأی

to feel blue   یعنی احساس افسردگی و ناراحتی کردن. بی رمق و بی انرژی بودن دقت کنید ضرب المثل میشه proverb اما  اینی که شما گفتید ضرب المثل نیست بلکه idiom  هست. 

٣ ماه پیش