دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
یک مقدار زمان آزاد کردن/باز کردن/ ( مثلا لا به لای برنامه هاتون برای یک کار و فعالیت دیگه یا یک شخص دیگر مقداری زمان تخصیص بدید ) Free up some time ...
: ساعات ( کاری ) را کاهش دادن Definition: To reduce the amount of time you spend working or doing something. Example: She decided to cut back on he ...
پایبند بودن به برنامه Definition: To follow the planned timetable or agenda. Example: It’s important to stick to the schedule to meet the deadline.
Alarm goes off Persian: زنگ هشدار به صدا درمی آید English Definition: Refers to the moment an alarm starts ringing. Example: They get up as soon as ...
کار های دقیقه نودی کارهایی گذاشتی لحظه آخر انجام بدی. مثال They are nearly finished but there are lots of last - minute things left to do
جدیدترین ترجمهها
ما یک گروه صمیمی ( نزدیک به هم ) هستیم، بنابراین ما قطعا با هم در تماس هستیم.
آنها همدیگر را در آغوش گرفتند و گریه کردند و قول دادند که ارتباطشان را حفظ کنند.
او بعداً به یک خانواده سرپرست سپرده شد.
کودکان به والدین سرپرست سپرده شدند.
جک کوچولو به والدینِ سرپرست سپرده شد. ( والدین تنی خودش نیستن )
جدیدترین پرسشها
وقتی کامنت پیشنهادی یکی دو تا از کاربران رو لایک کردم، این عزیزان در ازای لایک کردن بنده تمامی پیشنهاد های پروفایلم را لایک کردن (احتمالا به معنای تشکر) دوستان خوا ...
وقتی برای یک واژه انگلیسی سرچ میکنم( کلمه هم خانواده یا همون word family) ،صرفا مترادف هارو برام نشون میده درصورتی که منظور من این هست: کلمات هم خانواده در فارسی مثل ت ...
what is the difference between "take walks " and "take a walk"?
من معنی لب کلام رو میدونم. اما میخوام دقیقا معنی واژه ی لب رو بدونم که به چه معنی است؟
جدیدترین پاسخها
معادل فارسی " Interactive Tooltips " چی میشه ؟
باید در جمله بیارید ترجمه به صورت کلی: نکات ابزار تعاملی نکات راهنمای تعاملی
ای کاش در متن میاوردید ترجمه کلی: دادههای ورودی مواد
این سوال خیلی خیلی گنگ هست. یکم بیشتر توضیح بدید. منم مجبورم به طور کلی جواب بدم. A curious cat jumped onto a fluffy pillow quickly. article + adjective + subject + verb + preposition + article + adjective + object + adverb
ترجمه این جمله رو میدونم که میشه : flavor یعنی مزهای که چیزی در دهانت ایجاد میکند ولی چرا جمله بصورت ...flavor that نوشته نشده یا بصورت ...something's flavor that makes نوشته نشده و درستم هستش؟
سوال اول شما: میتونست that هم باشه، در اونصورت جمله ی شما حالت رسمی به خودش میگرفت. اما اصلا چرا حذف شده؟ تو گفتار خیلی چیزها حذف میشن تا سریع تر و راحت تر صحبت کنیم. در اینجا نقش th ...
to feel blue یعنی احساس افسردگی و ناراحتی کردن. بی رمق و بی انرژی بودن دقت کنید ضرب المثل میشه proverb اما اینی که شما گفتید ضرب المثل نیست بلکه idiom هست.