تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرد حقیر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاضر جواب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پخش شده یا وا رفته Smudged make up ارایش پخش شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Lame مسخره، لوس.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کج کردن. خم کردن مثلا: He tilted his head to the side سرش را به یک سمت کج کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشکل کنترل خشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ کرمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میتونه به معنی لباس با طرح چارخونه هم باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Hooded eyes اینجا به معنی چشم خمار یا نیمه باز میتونه باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

با سرعت دویدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پی نوشت پ. ن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخفف eyebrows ابرو ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکم میخوای؟ I held the bottle toward him. "Want some. . ?"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"He held my waist "tightly کمرم رو "محکم" نگه داشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میسوزد My wounds stings زخم هام میسوزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میتونه به معنی بند یا طناب هم باشه I pulled on the restraints

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در چت های عامیانه مینویسند fr For real همون "حق" که خودمون استفاده میکنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیهوش شدن بی حال شدن یک اصطلاح است که وقتی در مبارزات حریف بیهوش میشود استفاده میشود He knocked out while fighting

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عشق ممنوعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

هر کسی که موی خرمایی داره