تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مادر ترزا به عنوان یک راهبه کاتولیک بود که زندگی خود را وقف کمک به محروم ترین افراد جامعه، به ویژه در زاغه های کلکته، هند کرد. **در محاوره به عنوان ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

فاصله گرفتن، فاصله را زیاد کردن، سبقت گرفتن.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

پیروز شدن، برنده شدن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ضربه خوردن، کتک خوردن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با کسی در افتادن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلاه سافاری، که بهش کلاه ایمنی گرمسیری یا کلاه آفتابی هم میگن، یه جور کلاهه که برای محافظت از آفتاب توی آب و هوای گرم و استوایی طراحی شده.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شن کش.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کارگاه خبره/باهوش، ابر کارآگاه.

پیشنهاد
٠

کسی رو به سزای اعمالش رسوندن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آماده بودن ( برای انجام کاری ) .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدای من.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازداشتگاه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معرفی میکنم خدمت شما، دعوت میکنم به محضر شما؛ مثال : I give you Scrooge McDuck.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فقط خودتی و خودت؛ مثال : Genie, party of one.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوستت کنده است، کارت تمومه، کارت با کرام الکاتبینه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بیا ( باید ) یکم خوش بگذرونیم.

پیشنهاد
٠

دوران خوبی بود، حیف که تموم شد.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غنائم/ثروت گران بها، جایزه ارزشمند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

جرعه جرعه، قلپ قلپ.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بلندشو، پاشو.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قصر، کاخ، عمارت، خونه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آخ جوون، ایول.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عجب معجزه ای، باورم نمیشه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مایل هستی؟، مایلی . . . ؟، دوست داری؟

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خرابش نکن.

پیشنهاد
٠

قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اون احمق به تاریخ پیوست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیزم شکن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وزیدن، دمیدن، گذشتن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متولد چه ماهی هستید؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عاشق بهم ریختنِ همه چی ام! عاشق اینم که همه جا رو به هم بریزم!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سگ های ولگرد کثیف.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آویزون کردن، نصب کردن به دیوار و . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میخواست سرت کلاه بذاره، گولت بزنه، سرت شیره بماله، بازیت بده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عهده داشتن، برگزار کردن، بر عهده . . . است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسیس، کوته فکر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به درد نخوره، مسخره است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عالی بود، باحال به نظر می اومد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاراندن پشت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر هم کردن، درست کردن، ساختن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از مد افتاده، از دنیا بی خبر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخراج شدن، بیرون کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکم استراحت کن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق، دست و پا چلفتی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من به خنسی خوردم، پول کم دارم ( ندارم ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

والا ما هم موندیم، خودمونم نفهمیدیم.

پیشنهاد
٠

معادل ضرب المثل : سحرخیز باش تا کامروا شوی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه لحظه صبر کن!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار خوش خط و خال، آدم آب زیر کاه، مارمولک موذی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاد گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دخترها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد/آقای خوش تیپ

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایل به شکایت هستید؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبر کنید، دست نگه دارید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نازک نارنجی/سوسول/ ترسو بودن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوه، عجب، خدای من.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اراجیف، مزخرفات.

پیشنهاد
٠

خونه خودتونه، تو این خونه مهمون مایید، خرج های شما تو این خونه ماست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لعنت بهش، گندش بزنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپلوس ها، متملق ها، دستمال به دست ها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه بردارها، حقه بازها، دزدها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه را از روی سر به نشانه احترام برداشتن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اراذل و اوباش، آدم های بی سر و پا.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کار غلط یا زیر زیرکی ( پنهانی ) ، اصطلاح عامیانه اش میشه : کاسه ای زیر نیم کاسه است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

این قیمت واقعا عالیه، این قیمت یه جورایی مفته.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مردیکه بی ارزش، بچه پر رو.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورد محافل شدن، گل سرسبد یک جمعی شدن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من هم ( با این پیشنهاد ) موافقم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشغال ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناپدید شد، از دست رفت، پرید.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیگه مثل قبل خوب نیستم، دارم از فرم خارج میشم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آفرین، همینه، اینجور روحیه رو دوست دارم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موذی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در آن سوی/ طرف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من اینقدرها هم گیج نیستم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحویل دادن ( تکلیف، گزارش ) - > مثال : we gotta have a report on gravity to drop on her by tomorrow morning.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باعث افتخاره.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالون هوایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آویزان بودن / ماندن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون رفتن، خارج شدن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داور

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به فنا ( گا ) رفت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعار تبلیغاتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پولی تو جیبی ها، پس اندازها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دردسر/بحران خارج شدن، قصر در رفتن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شغل پیش خدمتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با کمال میل.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرت و پرت، مزخرف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق درجه یک

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزیزم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماچ و بوسه کردن، لب گرفتن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از بالا تا پایین.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی رو طلسم/جادو کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایش، اه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفقا، دوستان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برترین، بهترین، فوق العاده ترین

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حواس پرت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنایتکار خشن و بی پروا.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی مصرف، بی خود، کثافت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیپ زدن، به خود رسیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آفرین به کار خوبت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراری دادن، وادار به فرار کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تازه کار، کم تجربه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در افتادن با . . . ، درگیرشدن با.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد/آدم خوب، تحسین برانگیز.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مرتبط بودن، در ارتباط بودن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی : ها ها ها، خیلی خنده دار بود!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باند برای فرود آماده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لذت/تفریح کسی رو خراب کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای بیان تعجب، مثلاً : Oh, my golly - gosh. اوه خدای بزرگ.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم ابله، احمق

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منظورت رو گرفتم ( متوجه شدم ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

( ابزار/وسیله ای که ) دقیقاً در آن لحظه یا موقعیت به خصوص ایده آل، مطلوب یا مفید باشه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدای جیغ، جیغ زدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

من حرفم رو زدم، من سر حرفم هستم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوتو به پا.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بذار برم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریز، فوق العاده کوچک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نروژ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاپیدن، دزدیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دزدیدن اسب، اسب دزدی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو متفاوت/خاص هستی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

متجاوز به مال دیگری، کسی که به طور غیرقانونی ملکی را تصرف کند که دیگری نسبت به آن ادعای قانونی دارد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسایلتون رو جمع کنید، آماده سفر بشین.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستیابی، دست پیدا کردن به چیزی - > مثال : she Said she came into a stash of gold او گفت که به یه ذخیره طلا دست پیدا کرده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خنک کردن، خنک شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فردی با موهای طلایی/بلند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئله اینه که. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

با تشکر از شما جناب کتابدار عزیز ولی من این عبارت رو از خودم در نیاوردم، در قسمت 29 انیمیشن DuckTales 1987 و در انتهای این قسمت، شما میتونید این عبار ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا ته پدال گاز رو فشار دادن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موجودات زیر زمینی - > به طور کلی به گونه ای از موجودات زیرزمینی که در اتاق هایی واقع در اعماق زمین زندگی میکنند گفته میشود.

پیشنهاد
٠

اینجا چه خبره؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تدبیری اندیشیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان سالم به در بردن، سالم بیرون اومدن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( با پاراشوت ) ازهواپیما پریدن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محکم بگیرید، سفت بچسبید

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آماده شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قایق گشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عالی به نظر رسیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منتظر بودن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستور حمله را صادر کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهردار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیازی به گفتن نیست، همانطور که انتظار می رود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آقا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرزوی فرود خوش/خوبی دارم برات.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باید به شما تبریک بگم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دختر کوچولو

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آماده شدن برای زدن توپ ( بیشتر در ورزش بیس بال ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفتاری برای درخواست از مردم برای توقف صحبت در جلسه یا مجلس.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدرک بی چون و چرا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخصی که وانمود می کند شخص دیگری است یا احساسات یا توانایی هایی دارد که واقعاً ندارد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حالتی است که در آن شخص اظهاراتی را بیان می کند که به نظر می رسد به وضعیتی دردناک / شرم آور / ترسناک اشاره دارد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ای داد بر من، ای واای

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبح بخیر؛ روز بخیر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حال فروپاشی یا ریزش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اول شب، سر شب

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلب، قلبی. مثال : cold heartedly evil - > قلبی سرد و شیطانی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلیس ها

پیشنهاد
٠

اگر کاری را از روی by the seat of you dress انجام می دهید، یعنی آن را صرفا بر اساس تجربه شخصی و استدلال خودتان انجام می دهید.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبکاری شده با قلع

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه باعث شد دیر کنی؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

افراد سر پست هاتون قرار بگیرید، افراد برید سرجاهاتون.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عالی، مطلوب

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجب، باورم نمیشه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای انجام وظیفه حاضر هستیم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازیگران/دست اندرکاران فیلم ها یا برنامه های تلویزیونی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سریع و برق آسا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

مادربزرگ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داشتن احساس قوی نسبت به چیزی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیدا کردن یا یافتن چیزی زودتر از کسی دیگر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکوک به نظر میاد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشاهنگ های کوچک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل تنگ کسی شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستورات سخت گیرانه ( سفت و سخت )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله کن، زود باش بیا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به این معنی است که کسی از چیزی خسته شده یا دیگر به آن علاقه ندارد، معمولاً به این دلیل که ناامید کننده یا آزاردهنده شده است. در واقع بیانگر احساس کن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلوغ، مملوء از جمعیت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل/جای به درد نخور

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی محبت کردی، خیلی لطف کردی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهم یه فرصت بده.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زل زدن به کسی یا چیزی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نداشتن هیچ کس یا هیچ چیزی که به اندازه آن شخص یا چیز مدنظر که خوب، ماهر، ارزشمند و . . . باشد. معنی عامیانه : نبود هیچ راه فراری.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد چیزی یا کسی نامطمئن بودن، در باور چیزی مشکل داشتن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فکر کنم همین طوره.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این اصطلاح به معنی : کسی که زیاد حرف ( تهدید ) می زند، اما واقعاً در مقابل تهدیدش عمل نمی کند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( در داستان های علمی تخیلی ) یک مانع نامرئی از نیرو/انرژی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اصطلاح عامیانه به معنی کف دستش هستش؛ به عنوان مثال : He knows mount rushmore like the back of his hand. معنی : او کوه راشمور رو مثل کف دستش میشن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاو صندوق

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخواست بیش از حد ( انتظار )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کسی رفتن، به کسی شباهت داشتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهدید کردن، ترساندن با تهدید کاری انجام دادن، با تهدید و ایجاد ترس و خفقان حکومت کردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شایعه شده است . . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرابکار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ننه من غریبم بازی در نیار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( کسی ) را بسیار عصبانی یا آزرده خاطر کردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در خاطر کسی ماندن، کسی رو از یاد نبردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی ربات جنگجو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خونه داری، انجام کارهای خونه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوش و قدرت ( جسمی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیجان انگیزترین

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت رفتن ( دور شدن ) . مثال : You want Zipped Off to that Convention without me.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملاقات کردن، برخورد کردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار تاثیرگذار یا چشمگیر؛ فراتر از حد معمول ( به خصوص در اندازه یا مقیاس ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بار کامیون، محموله داخل کامیون.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقیرانه، پست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابراز تمایل برای ارائه کمک یا کمک به کسی؛ به مانند جمله : If there is anything I can do to help, please let me know. معنی : "اگر کاری میتونم انجام ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به جایی قبل از دیگران، زودتر از دیگران به جایی رسیدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراب کردن، آسیب زدن به جایی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک به تقویت شخصیت یک فرد؛ بدین صورت که : از نظر عاطفی قوی تر، مستقل تر، و بهتر در مقابله با مشکلات باشد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش ناگهانی قدرت ( جریان برق )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استخرها

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیدا کردن یا ارائه راه حل برای یک مشکل یا فاجعه.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطلقا هیچی. مثال : i get the power of the keystone an the chars, and you get squat

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه گوسفندها ، بره ها

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اغلب به صورت طنز استفاده می شود و به این معنی است - > هر کس چیزی را تصادفی پیدا کند حق دارد آن را نگه دارد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت گذروندن با کسی ( به عنوان دوست یا همراه ) با کسی بودن همراه کسی بودن هم دست بودن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - خسته کننده 2 - آزار دهنده ( به دلیل تکرار زیاد و یکنواختی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماندن در جایی برای یک مدتی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنل پوش ها

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتاب شدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارم روش ( روی آن ) کار میکنم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک کپسول یا قایق به گنجایش یک نفر که در مواقع اضطراری برای فرار از کشتی یا سفینه فضایی استفاده می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چهره یا منظره ناخوشایند، رقت انگیز

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آروم باش، دست نگه دار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یه معنی کمتر دیده شده هم داره : تسلط ( مهارت ) داشتن در استفاده از چیزی - > مثال : i've got this down. من در استفاده از این وسیله تسلط ( مهارت ) د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت با حرفی که به ما گفتی موافقیم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گم شدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکان خوردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای بیان "صدای یک انفجار شدید"

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نابودسازی خود، خودنابودساز، نابودسازی خودکار خود

پیشنهاد
٠

در کاری به اندازه کسی که فوق العاده خوب است، خوب بودن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعیین کردن، مشخص کردنِ ( محدوده چیزی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خزیدن ( در اصطلاح : فرار کردن )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیرون کردن، اخراج کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشش دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرزمین موج های آبی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقایسه متقابل یا رو در رو ( چهره به چهره )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سبک یا روش خود/خاص

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندازه/سایز بزرگ، بزرگ مقیاس

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی سر و صدا کاری انجام دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کار من تمومه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوخی کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردن، به کشتن دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرف های خرافاتی ها

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعمال/کارهای بچگانه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه گذاشتن سر کسی، حقه بازی کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخریب شدن، خالی از سکنه شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرخون، کسی همه اش سرش تو درس و مشقه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیله ها، تخم ها

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواظب خودتون باشید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وحشتناک تر، عجیب تر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شوخ طبع، کسی که شخصیت شوخ طبعی داره

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تور انداختن برای شکار/ماهیگیری

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بردن به جایی برای مشاهده یک رویداد/چیزی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روایت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیخیال شدن، در اصطلاح خودمونی "بکش بیرون".

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتواند مخفف موارد زیر باشد : Law Judge - > قاضی/مجری قانون. Law Journal - >مجله/روزنامه حقوقی. Lord Justice - > رئیس دادگستری، قاضی دادگاه استینا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کودن ها، اسکل ها

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دهن کسی رو سرویس کردن، کسی رو شکست دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرعت بخشیدن، تسریع کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ولگردها، دزدها

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیواری در خانه یا محل کار شما است که بر روی آن تمامی لوح های تقدیر، گواهینامه ها، جوایز، افتخارات و تصاویر خود را که در حال دست دادن با اشخاص مهم هست ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فردی که شیفته تکنولوژی به خصوص کامپیوتر است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چسبیدن به کسی یا جایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک قرص مکیدنی با طعم نعناع برای خوش بو کردن نفس.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قلاده ای برای گربه یا سگ که برای کشتن یا جلوگیری از کک ها با حشره کش آغشته شده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل سقوط/حادثه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنار اومدن، علاقه مند شدن نسبت به یکدیگر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم یبس و نچسب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زندان رفتن/افتادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیروهای اداره پلیس

پیشنهاد
٠

صحبت کردن به شیوه ای فریبنده با یک نفر به منظور تلاش برای پنهان کردن حقیقت یک موقعیت یا احساسات شخصی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرار کردن، جستن، گریختن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هل دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبراه ( سوراخ ) فاضلاب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بیس بال به معنی زدن توپ به بیرون از زمین میباشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه مشت ولگرد، اراذل و اوباش

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق بزرگ

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جر و بحث کردن، یکی به دو کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اضافه کار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با فندگی مثال : Machine Woven fabrics - > ماشین بافندگی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منحرف شدن از چیزی ( مثلاً : بحث )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلسه شورا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه سالمندان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشروب خواری

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکوی پرتاب ( پیشرفت )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

با سر و صدا وارد شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با عجله وارد شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توطئه چیدن، دسیسه کردن/چیدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق ها

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلاف کارهای خرده پا یا تازه کار

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیزه خوردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرسوده/کهنه شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوخت پاش

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باعث خجالت شدن، خجالت کشیدن، از خجالت آب/سرخ شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کینه ها، دشمنی ها، دشمن تراشی ها

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیرمردها

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کینه به دل گرفتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت منجمد ( فریز ) نگهداری کردن/شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازسازی کردن، از نو ساختن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروش ویژه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی نجیب، خیلی خانوم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر و کله ( کسی ) پیدا شدن، به صورت ناگهانی آمدن مثال : . She suddenly wandered in 2 years ago معنی : دوسال پیش یهویی سر و کله ش پیدا شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به هم ریختن، از حالت عادی خارج شدن

پیشنهاد
٠

پشت دیگران رو خالی کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معامله کثیف

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخصی که از تماشای پنهانی افرادی که لباس هایشان را در می آورند یا درگیر فعالیت های جنسی می شوند، لذت میبرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخم ها، خراش ها، لکه ها

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کپک زده، بو گندو

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تو باغ نبودن، تو هپروت بودن، حواس جمع نبودن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رد کسی رو زدن، کسی رو ردیابی کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاق، شخصی که اضافه وزن دارد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این طرف و آن طرف کشاندن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیر انداختن، گرفتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

ابتلا ( به بیماری )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را از سر وا کردن، دست به سر کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مالیدن، مالوندن ( مثلاً ماشین )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدرک غیرقابل انکار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا چلفتی، احمق

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنجه ها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوگیر بودن، اعتماد به نفس کاذب داشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقل ( هوش ) از سر کسی پریدن

پیشنهاد
٠

خیلی عصبانی شدن، جوش آوردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرت و پرت گفتن، دری و وری گفتن

پیشنهاد
٠

( باید ) میدونستم که اینطوری میشه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاهک خوشه ای، بمب خوشه ای

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرغرو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگنده تک سرنشین

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فحش به معنی : بی ارزش، بی مقدار، آشغال

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الهه، استاد، خبره

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استقبال گرم و صمیمی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رُس طرف رو کشیدن، مثل خر از کسی کار کشیدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از سر راهم برو کنار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی پول شدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی رو کت بسته تحویل ( پلیس ) دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پول داشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن، ربودن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه اصطلاحه به معنی این که دیگه ادامه این کار فایده نداره و به جاش میشه از عبارات زیر استفاده کرد : - دست بردار - تسلیم شو - دیگه فایده نداره - بس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشت، عقب

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروه، دسته

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرادی نداره، مشکلی نیست، اعتراضی وجود نداره

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مست کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دورگه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دردسر بزرگ

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرب کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پا زدن در هنگام شنا کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زندان ها به "سلول بغلی" گفته میشود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته از نظر جسمی یا روانی، ضعیف، آدم نئشه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم ترسو، بزدل

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هجوم بردن، حمله کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موانع، سنگرها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کندن پوست ( جانوران )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه به کسی که موهای فر بلندی دارد. مثال : Hey, Bush - head معنی : آهای، کلم بروکلی : )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجب آدمای مزاحمی، عجب آدمای دردسرسازی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتک زدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه ذره، یه کم مثال : I am not even able to help in a small way. معنی : من قادر نیستم حتی ذره ای بهت کمک کنم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریدن، قطع کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزاد شدن با گذاشتن وثیقه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدم توانایی در کنار آمدن یا تحمل کردن یک وضعیت بد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست از سرم بردارین، اذیتم نکنید، ولم کنید، منو به حال خودم بذارین

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رئیس بازی در آوردن، گفتن اینکه چه کاری انجام بده و چه کاری رو نه، امر و نهی کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیرزن ها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتحاد/ازدواج مقدس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون انداختن، پرت کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

جامعه/فرقه مخفی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر و رو کردن، جستجو کردن، کنکاش کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حل و فصل، توافق انجام شد، ترتیب های لازم داده شد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انصراف از کار یا فعالیت به دلیل سختی یا خستگی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشاره به فوق العاده بودن یک چیز یا مکان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقلیل یافته کلمه خانم و بیشتر برای صدا کردن یه خانم/زن مجرد به کار میرود و جنبه کنایی دارد ( یه چیز تو مایه های خانوم کوچولو ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به منظور قدردانی از لطف کسی استفاده میشود؛ به عنوان مثال : that's really sweet of you واقعا باعث افتخار منه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شامل انعام نمیشه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اون پسره اذیتت کرده ؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت برای اظهار تعجب به کار میرود و برای زمانی است که کاری خارج از عادت از کسی سر بزنه - > به بیان ساده تر : تا حالا از این کارا نکرده بود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور کامل فهمیدن، پی بردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داشتن رابطه جنسی با کسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خم شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شکست یا غفلت از انجام/ شرکت در کاری که قبلاً برنامه ریزی/ توافق یا محول شده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

با اعتماد به نفس برگشتن به جایی انگاری که قبلا اتفاقی نیفتاده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلولان مغزی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از جا کندن، شکستن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگشتن از جایی یا چیزی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلسم ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور مفتضحانه شکست خوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چه تصادفی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مؤدب بودن و دردسر درست نکردن

پیشنهاد
١

شرکت کردن حتمی فرد در یک رویداد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک روز ناخوشایند، به ویژه روزی که در آن احساس می کنید جذاب نیستید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کسانی اطلاق میشود که برای دیگران زندگی میکنند، به دیگران اهمیت میدهند، به دگیران عشق و محبت می ورزند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکارچیان ارواح

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلمی که از بچگی میدیدی و باهاش بزرگ شدی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک دستاورد غیرمنتظره و عالی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدیمی، رسمی و کسل کننده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهم بودن، اهمیت داشتن مثال : his male ego counts for something غرور مردانه اش براش اهمیت داشت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رد کردن، قبول نکردن، نپذیرفتن مثال : he's already blown out six applicants معنی : اون تا حالا شش متقاضی رو رد کرده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحویل دادن، کسی یا چیزی را رساندن، پیاده کردن، به خواب رفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اومدن، وارد شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حقه باز، شیاد، کلاه بردار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری، مرور، خاطره بازی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترفند جادویی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیش بینی کردن، گفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایجاد یک واکنش یا احساسات شدید در کسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چکاپ کردن مریض، آمار کسی رو در آوردن، پرس و جو کردن در موردوضعیت کسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرعت در یک کار موفق شدن، در میان یک گروه محبوب شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

برخورد کردن یا رو به رو شدن با کسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در نظر گرفتن، لحاظ کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

استفراغ کردن، بالا آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخیدن، گیج رفتن سر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرکت دادن، جا به جا کردن مثال : It wan't my fingers sliding around on the pointer معنی : انگشت من نبود که نشانگر رو جا به جا کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با صدای بلند گریه کردن، ناله کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیروان یا مریدان یک فرقه، فرقه گرا ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنده کاری ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاجران، بازرگانان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خالی کردن/شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متوقف کردن رشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریم سر/سراغ اصل مطلب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قانون/اسرار دولتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منافع شخصی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخواست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دادخواست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظام اجتماعی که فاصله طبقه ضعیف و ثروتمند آن کم باشد؛ به بیان ساده تر : نظام اجتماعی فاقد فاصله طبقاتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلط املایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضمیمه ها ، پیوست ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلیعیدن، خوردن، چاپیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلقلک دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرار کردن از خانه بدون رضایت والدین برای ازدواج با کسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طعمه گذاشتن، دام پهن کردن مثال : . Sir, no one has laid a bait for your son معنی - > قربان، هیچ کسی دامی برای پسر شما پهن نکرده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبحانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفتن اینکه یک شخص یا چیز خاص باعث شد چیزی بد اتفاق بیفتد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

وکلا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادای کسی رو در آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصویب یا پذیرش یک لایحه یا قطعنامه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم های کله گنده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اراذل و اوباش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جنگ، دعوا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذات اصلی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته به سینه ایستادن، کاری نکردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیرو یکی از شاخه های اصلی هندوئیسم مدرن که به پرستش خدای شیوا به عنوان موجود برتر اختصاص دارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهی کردن کسی برای رفتن از جایی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آروم شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکان دادن سلاح ( نظیر : شمشیر، چاقو، . . . ) به علامت تهدید

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکم جلب/دستگیری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صلاحتون رو میخوام بهترینا رو براتون میخوام براتون آرزوی سلامتی دارم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشدار، فرماندار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیر پیش، بدروود، خدانگهدار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

مخالفت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شورشی، برانداز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شورشی ها

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حبس ابد گرفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلف کردن وقت با کارهای احمقانه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از نظر قانونی، به بیان قانونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدین وسیله اعلام میکنم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغازه کوچک

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل اسکل ها به نظر آمدن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپلوس لعنتی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل بنفشه ( در سال 1990، این گل اشاره یا نمادی از مردان همجنس باز شد )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی های کوچک ( لقمه ای ) که معمولا بعد از غذا سرو میشوند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرموز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتیش سوزوندن مثال : ?What are you incinerating معنی - > چه آتیشی داری میسوزونی ؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متقلب

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به درد نخور

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شکار کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هیولاها

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قار و قور شکم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک میان وعده ( خوراکی ) یا مقدار کمی عسل

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فندق

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین طور به کار ادامه بدین.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردیکه/زنیکه پر رو

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیل - موجودی فیل مانند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همراه ( با )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعمیر، بازسازی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شادتر شدن، سرزنده تر شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا کی اینجا هستی؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازدید غیر رسمی/سرزده از یک شخص یا یک مکان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعلیق شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محفف Regional Investigation Unit - > واحد تحقیقات منطقه ای.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نظم عمومی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارگاه جوان نانسی درو یک مجموعه کتاب برای خوانندگان جوان است؛. شخصیت نانسی درو یک کارآگاه جوان است. وقتی مردم اظهار نظر می کنند که شخصی "نانسی درو" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدل ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دامن زدن، برانگیختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالا آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر ضریب شکست در پاسخ به ( تغییر ) دما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با علاقه، عاشقانه و یا از روی قدردانی صحبت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاموش کردن مثال : lose the lights چراغ ها را خاموش کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از من ( بخاطر حرف اشتباهی که زدم ) ناراحت یا دلخور نشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماشین رو آتیش کن، حرکت کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موفق باشی، بترکونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شخص پیگیر، عشق/عاشق کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر متخصص, بی مهارت, بی تجربه، غیر ماهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاقکی که فرمان کشتی در آن قرار داشته و ناخدا با استفاده از آن کشتی را هدایت میکند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقامت کردن/داشتن، خوابیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزارش/پخش زنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقساط، قسط ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخلوق، آفریده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی احمقی، خیلی دیوونه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صحبت کردن به صورت خصوصی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی حرمتی کردن، بی احترامی کردن، حروم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاره شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلخال پا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کل کل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در خفا یا پنهانی کسی را تحسین کردن یا دوست ( علاقه ) داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درخشیدن، چشمک زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پناهگاه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نابود کردن، از بین بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صدقه، کمک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را سریع و ناگهانی به جایی بردن، برداشتن سریع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدمی که بسیار صادق است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روابط نزدیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خروج، بیرون آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاقی در شرکت که برای اطلاع رسانی به کارکنان در مورد مهارت ها و اطلاعات جدید مرتبط با کارشان استفاده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یواشکی رفتن، دزدکی رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزاحمان، متجاوزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بستگی داشتن، وابسته بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروگان گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکان خوردن، جُم خوردن؛ مثال : i'm not budging from here. من از اینجا تکون نمیخورم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنگیدن، مبارزه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبدیل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لباس ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در رفتن، فرار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجساد، جسدها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیانت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاش بی دریغ برای انجام کاری ( برای کسی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حمله کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ای روسی ؛ به معنای : به امید دیدار مجدد، خدا نگهدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دشمنان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چایی شیرین شده با عسل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهمات جنگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتقاد کردن از کسی در قالب طنز و شوخی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوباره ظاهر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شوالیه ها، نجیب زاده ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خونریزی کردن/داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوباره ظاهر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کنترل خارج شدن، از خود بیخود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سپردن، واگذار کردن؛ مثال : They are entrusting their lives to you آنها جانشان را به تو سپردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلفات، کشته ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنزل رتبه پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرکز نگهداری گونه های نادر گیاهی یا جانوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخالت کردن، مداخله کردن، اختلال ایجاد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضربه خوردن، آسیب دیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرقت ها، دزدی ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نفوذ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون آشام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارمند دفتری، منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاش بسیار برای فکر کردن یا یادآوری چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تبعیض قائل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وکلای دادگستری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیطون بلاها، ناقلاها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاهد، تصدیق کننده، تأیید کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهایی/خلاص شدن از مجازات یا جریمه، مجازات نشدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خراب کاری ها، اهمال کاری ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نصف شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کتک زده شدن توسط کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمق ها، کودن ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگهبانان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توطئه گران، توطئه چین ها، دسیسه گران/چین ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جرم ها، خطاها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بال و پر دادن، آتیش چیزی رو زیاد کردن، پیاز داغش رو زیاد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاخص بورس اوراق بهادار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه گذاشتن وثیقه در بانک به منظور ضمانت باز پرداخت وام بانکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن وام از یک موسسه اعتباری بدون گرو گذاشتن وثیقه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در نظام بانکی مخفف ( Portfolio Management Service ) میباشد به معنی : خدمات مدیریت اسناد و اوراق دولتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغلوب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول پارو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در بورس به معنی کارگزاران هستش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارگران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسخره کردن، تیکه انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در بازی کریکت : 1 ) پرتاب کننده توپ ) معنای دقیقتر : به معنای چرخشی است که پرتاب کننده توپ به بدن/دست خود میدهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در بانکداری به معنای : 1 ) اداره بدهی های عمومی 2 ) یا دفتر وام های مردمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حسابداری به معنای دفتر کل فرعی ( معین ) هستش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسید بانکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد عمل کردن، درست کار نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشته شدن توسط گروهی از آدم کش های استخدام شده ( به صورت حلق آویز شدن ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دره ها ( جمع Gorge ) Gorge : دره ای باریک بین تپه ها یا کوه ها که دارای دیواره های سنگی شیب دار و به همراه نهری که از میان آن می گذرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به هم رسیدن مثال : Golden dreams and great heartache . churn in the depth of the soul of this river. . . called life رویاهای طلایی و اندوه های عظیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بازی دادن کسی، دست انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقایق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عزل شدن، به پایین کشیده شدن از قدرت، به زمین زدن، سرنگون کردن، از بین بردن، از پای در آوردن ( کشتن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین زدن، از پا در آوردن، عزل کردن، شکست دادن، از بین بردن، کشتن، حذف کردن، پایین آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخالفان، کسانی که مخالف سیاست رسمی، به ویژه سیاست یک دولت استبدادی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به زور بردن، به زور به ( زن ) تجاوز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درست کردن، مخلوط کردن، یا پختن ( یک نوشیدنی یا غذا، به ویژه آنهایی که حاوی مواد غیرمعمول یا اندازه گیری نشده هستند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متوجه شدن یا فهمیدن ( حقیقتی که شخص قصد پنهان کردن آن را دارد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صحبت کردن ( در مورد مسائل بی اهمیت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی اهمیت، غیر مهم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی پنکیک روسی که با مخمر و آرد گندم سیاه درست میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درخت بلوط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اردوگاه، پادگان مثال : military compound اردوگاه ارتشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سربازی، کسی رو به عنوان سرباز به خدمت گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با عرضه، با جنم، شجاع، نترس مثال : I love gals with spirit از دخترای با عرضه خوشم میاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گنجینه ها مثال : Barbarians have stolen my past two shipments. راهزنا تا حالا دو تا از گنجینه های منو دزدیدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرار کردن، در رفتن، بدون سر و صدا و خداحافظی جایی رو ترک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ردا، لباس بلند زنانه، حوله تن پوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوزه، زوزه کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلادها، مأمورین اعدام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالابردن، برافراشتن، به اهتزاز در آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شور، شوق ، هیجان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخت بودن، دشوار بودن مثال : How long do you think talking to Mako is going to be like pulling teeth. فکر میکنی تا کی قراره حرف زدن با "ماکو" این قد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشد کردن، رشد کردن، یا بیرون آمدن به عنوان یک جوانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم آهنی ها، ربات ها، ماشین های خودکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عطسه کردن، فین فین کردن، آب بینی را بالا کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انباشته شدن، جمع شدن، تلنبار شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قلمرو، حکومت، پادشاهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

افرادی که در یک گروه، ( معمولا ) به دلیل حرکت آهسته تر، از دیگران جدا می شوند ( جا میمانند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک بیماری باکتریایی مسری که علائم آن تب و هذیان بوده و معمولاً با تشکیل بوبوها ( طاعون بوبونیک ) و گاهی اوقات عفونت ریه ها ( طاعون پنومونی ) همراه اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنی به آب زدن، آب تنی کردن مثال : I think you need to take a little dipity dip. فکر میکنم که نیاز داری یه تنی به آب بزنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک فرد احمق یا مزاحم، افکار یا صحبت های احمقانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرفداران، پیروان، حامیان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یاد کردن، مرور کردن، خاطره بازی کردن مثال : Swapping old war stories. از جنگ های قدیم یاد میکنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگانگان، دشمنان، وحشی ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاها ( زن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترک بازنشستگی، مجدد به سر کار رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) حرکت آهسته یا ریتمیک به عقب و جلو یا از یک طرف به سمت دیگر . 2 ) کنترل یا نفوذ ( روی یک شخص یا روش کاری ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهری در مرکز غربی هند و در جنوب شرقی بمبئی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تزیین کننده ها، مسئولین طراحی دکوراسیون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه هندی : راهب => مردی که به کتاب مقدس به خوبی آگاه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جابه جایی/حرکت سریع چشم ها تند باز و بسته کردن/شدن سوسو زدن نور شمع /چراغ نمایان شدن درخشیدن پرپر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لرزیدن، مردد بودن، دو دل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشیدنی شکلاتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نان محلی هندی => نان های مسطح کوچک و بدون خمیر که بر روی ماهیتابه تهیه میشوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش دستی کردن، جلوتر بودن، رودست زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساندویچ هایی هستند که با سوسیس کبابی و نان باگت درست میشوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شهرک ها ، منطقه ها، بخش ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن، نابود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنبوری بزرگ که پوشیده از موهای کوتاه است و هنگام پرواز صدای بلندی از خود تولید می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تشخیص ضعف یا آسیب پذیری در حریف، رفتن به سراغ حریفی که ضعیف شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهبود/ افزایش دانش یا مهارت در یک زمینه خاص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خروج آب با فشار از شلنگ ( آتش نشانی ) یا لوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضربه زدن، بلوکه کردن ضربه حریف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقب نشینی کردن، کوتاه آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت هیجانی، عصبی، آشفتگی یا گیجی. مثال : You've got him all in a tizzy and I know you're only using him to get back at me تو اون رو گیج کردی و من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مایه شرم، تأسف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگین کمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طور مخفیانه و تدریجی به ( یک سازمان، مکان و غیره ) دسترسی پیدا کنید به ویژه به منظور کسب اطلاعات سری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باران های موسمی یا فصلی که در مناطق استوایی میبارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکل گرفتن، تشکیل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خسته کردن حریف در یک مسابقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمله یا انتقاد متقابل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) سقوط ناگهانی، ناشیانه یا سر به سر 2 ) فنر دستی، سالتو در هوا، یا دیگر شاهکارهای آکروباتیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سقوط کردن، از دست دادن تعادل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلو تلو خوردن، تعادل نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نگهبان ها، سربازانی که برای نگهبانی یا کنترل دسترسی به یک مکان گماشته شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باند یا گروه های تبهکار خیابانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعادل، توازن مثال : the city totally out of whack. شهر کاملا خارج از توازنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقاومت کردن مثال : evading arrest - > مقاومت در برابر دستگیری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درب و داغون کردن، خراب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمق ها، بی خاصیت ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد نداشتن، اعتماد نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعل : 1 ) چیزی انعطاف پذیر و نسبتاً مسطح ) روی خود خم شود به طوری که قسمتی از آن قسمت دیگر را بپوشاند. 2 ) چیزی را ( با یک ماده نرم یا انعطاف پذیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشحال کردن، خشنود کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیاد بودن، به تعداد/مقدار زیاد موجود بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنگ خوردن، صدا دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین داران، کشاورزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دخالت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب، خوابیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشاره کردن، فهماندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) باز کردن ( نخ های پیچ خورده، بافتنی بافته شده ) 2 ) بررسی کردن، حل کردن، توضیح دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اختلاس کردن، دزدی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منحرف کردن توجهات از ( کسی ) به سمت خود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) جرات انجام کاری را داشتن. 2 ) سرپیچی از انجام کاری 3 ) به چالش کشیدن ( کسی ) برای انجام کاری 4 ) یک چالش، به ویژه برای اثبات شجاعت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجموعه ای از علمای مسلمان که دارای دانش تخصصی در حوزه حقوق مقدس و الهیات اسلامی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اختلاف مثال => Family quarrels : اختلاف خانوادگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقبت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عربی به معنی "طلاق" میباشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) مناسب بودن ( برای ) 2 ) صلاح دانستن مثال => As it befits you : هر طور که شما صلاح میدونید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم ( Noun ) - > متورم شدن، بزرگ شدن غیر طبیعی بخشی از بدن، معمولاً در نتیجه تجمع مایعات. صفت ( adjective ) - > افزایش شدت، تعداد، مقدار یا حجم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) فرماندار یک استان 2 ) دومین رتبه افسر هندی در نیروهای نظامی هند - بریتانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هندوئیسم به معنی : 1 ) خدا 2 ) راهب ( گورو ) 3 ) مرشد 4 ) معلم یا هدایت گر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاج و تخت، سلطنت، قدرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جشنی در هندوستان که در آن پیروزی خیر بر شر را جشن میگیرند. به بیانی دقیقتر : این جشن به مناسبت پیروزی راما، آواتار ویشنو، بر پادشاهِ شیطانِ 10 سرِ ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوریا =>در هندوئیسم به معنی : 1 ) خورشید 2 ) خدای خورشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استان ها، ایالت ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعلامیه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش آمدن تأخیر یا مشکلی در انجام کاری مثال : I got a little sidetracked on my way to see you داشتم میومدم ببینمت که تاخیری پیش اومد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولگردها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنار آمدن مثال : . We're stuck with each other باید با همدیگه کنار بیایم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیان تشویق، حمایت یا تأیید نسبت به پسر، مرد یا حیوان نر، که به عنوان حروف مستقل قبل یا بعد از جمله استفاده می شود. **البته بعضی مواقع برای دختر، زن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس بلند و گشاد سنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

غوطه ور شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- ناخوشایند، نامرتب، کثیف ( unsightly, unkempt, dirty ) - خیلی مست ( particularly drunk ) - آسیب زدن، صدمه زدن، شکستن ( Damaged, hurt or broken )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاش کردن، افشا کردن، برملا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتیش بازی، معرکه، نبرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بستن دست ها و پاهای شخصی به هم محکم و با طناب برای جلوگیری از حرکت یا فرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فوق العاده مثال : totally ninja در مورد که فیلم که به معنی بسیار فوق العاده بودن آن فیلم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از بین بردن، حیف و میل کردن، تلف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیاهان دارویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عوضی ها، پفیوزها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمق، نالایق، نامحبوب، حقیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان یک انسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناک اوت ( یک حریف ) در مسابقه بوکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن، نابود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسلیم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مزاحم بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قفسه سینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر قابل کنترل، کنترل نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوزن سرنگ پزشکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزاد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حُقه، کلک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر حرفه ای ، غیر محتمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سفینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فحش دادن، فحاشی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزخرف، لعنتی مثال : rutting playground - > زمین بازی مزخرف rutting test - > آزمایش لعنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شامل شدن، شامل بودن