تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشیدنی شکلاتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نان محلی هندی => نان های مسطح کوچک و بدون خمیر که بر روی ماهیتابه تهیه میشوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش دستی کردن، جلوتر بودن، رودست زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساندویچ هایی هستند که با سوسیس کبابی و نان باگت درست میشوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شهرک ها ، منطقه ها، بخش ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن، نابود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنبوری بزرگ که پوشیده از موهای کوتاه است و هنگام پرواز صدای بلندی از خود تولید می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تشخیص ضعف یا آسیب پذیری در حریف، رفتن به سراغ حریفی که ضعیف شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بهبود/ افزایش دانش یا مهارت در یک زمینه خاص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خروج آب با فشار از شلنگ ( آتش نشانی ) یا لوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضربه زدن، بلوکه کردن ضربه حریف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقب نشینی کردن، کوتاه آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت هیجانی، عصبی، آشفتگی یا گیجی. مثال : You've got him all in a tizzy and I know you're only using him to get back at me تو اون رو گیج کردی و من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مایه شرم، تأسف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگین کمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور مخفیانه و تدریجی به ( یک سازمان، مکان و غیره ) دسترسی پیدا کنید به ویژه به منظور کسب اطلاعات سری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

باران های موسمی یا فصلی که در مناطق استوایی میبارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شکل گرفتن، تشکیل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خسته کردن حریف در یک مسابقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمله یا انتقاد متقابل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) سقوط ناگهانی، ناشیانه یا سر به سر 2 ) فنر دستی، سالتو در هوا، یا دیگر شاهکارهای آکروباتیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سقوط کردن، از دست دادن تعادل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلو تلو خوردن، تعادل نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگهبان ها، سربازانی که برای نگهبانی یا کنترل دسترسی به یک مکان گماشته شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باند یا گروه های تبهکار خیابانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعادل، توازن مثال : the city totally out of whack. شهر کاملا خارج از توازنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاومت کردن مثال : evading arrest - > مقاومت در برابر دستگیری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درب و داغون کردن، خراب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمق ها، بی خاصیت ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد نداشتن، اعتماد نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعل : 1 ) چیزی انعطاف پذیر و نسبتاً مسطح ) روی خود خم شود به طوری که قسمتی از آن قسمت دیگر را بپوشاند. 2 ) چیزی را ( با یک ماده نرم یا انعطاف پذیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشحال کردن، خشنود کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیاد بودن، به تعداد/مقدار زیاد موجود بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنگ خوردن، صدا دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین داران، کشاورزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دخالت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب، خوابیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشاره کردن، فهماندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) باز کردن ( نخ های پیچ خورده، بافتنی بافته شده ) 2 ) بررسی کردن، حل کردن، توضیح دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اختلاس کردن، دزدی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منحرف کردن توجهات از ( کسی ) به سمت خود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 ) جرات انجام کاری را داشتن. 2 ) سرپیچی از انجام کاری 3 ) به چالش کشیدن ( کسی ) برای انجام کاری 4 ) یک چالش، به ویژه برای اثبات شجاعت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجموعه ای از علمای مسلمان که دارای دانش تخصصی در حوزه حقوق مقدس و الهیات اسلامی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اختلاف مثال => Family quarrels : اختلاف خانوادگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقبت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عربی به معنی "طلاق" میباشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) مناسب بودن ( برای ) 2 ) صلاح دانستن مثال => As it befits you : هر طور که شما صلاح میدونید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم ( Noun ) - > متورم شدن، بزرگ شدن غیر طبیعی بخشی از بدن، معمولاً در نتیجه تجمع مایعات. صفت ( adjective ) - > افزایش شدت، تعداد، مقدار یا حجم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) فرماندار یک استان 2 ) دومین رتبه افسر هندی در نیروهای نظامی هند - بریتانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هندوئیسم به معنی : 1 ) خدا 2 ) راهب ( گورو ) 3 ) مرشد 4 ) معلم یا هدایت گر