entrusting


معنی: ضامن

مترادف ها

ضامن (صفت)
answerable, deputing, entrusting

انگلیسی به انگلیسی

• trusting someone with a certain responsibility or duty

پیشنهاد کاربران

سپردن، واگذار کردن؛ مثال :
They are entrusting their lives to you
آنها جانشان را به تو سپردن.
"entrusting darkness to deceive his god's attention"
در این مثال به معنی اعتماد کردن هست:
"به تاریکی اعتماد کرد تا خدای خود را فریب دهد. "
واگذار میکنم، واگذار می کند. . .

بپرس