دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١٥,٢٤٠
رتبه در دیکشنری
٢٨١
لایک
١,٧٠٠
دیسلایک
٨٨٠
جدیدترین پیشنهادها
٤ سال پیش
٨
در واقع, وقعا, در اصل ابتدا و ریشه فرمول های فیزیک و ریاضی مثال: ( فکر کنید که شما می خواهید یک سهمی رو رسم کنید. از فرمول b/2a - استفاده می کنید و ا ...
٤ سال پیش
١٣
پسر یا دختر ( عمو, دایی, خاله یا عمه ) شبیه به اصل چیزی یا شبیه به کسی پسر خاله ( مثلا وقتی که می گن زود پسر خاله نشو )
٤ سال پیش
١٨
enough or more than enough به اندازه کافی یا بیش از انداره کافی کم نزاشتن adverb: به عنوان تاکید قبل از کلمه استفاده می شه مثلا:it is ( plenty ) big ...
٤ سال پیش
١١
حالت
٤ سال پیش
٨
همکاری
جدیدترین ترجمهها
٤ سال پیش
Only his aunt, his cousin, and a few other relatives attended the funeral.
١٤
فقط عمه اش ( /خاله ) , دختر خالهاش ( /پسر/دختر ( عمو, دایی, خاله, عمه ) ) و تعداد کمی از بستگان نزدیکش در مراسم خاکسپاری شرکت کردند.
٤ سال پیش
The moonlight looked beautiful reflected in the lake.
٢٤
انعکاس نور مهتاب در دریاچه زیبا به نظر رسید.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.