پیشنهادهای علی سیریزی (٣,٦٠٢)
فهرست پادشاهان تورین.
فرمانروای تبس قبل از پادشاهی منتوهوتپ یکم ( ( بنیانگذار دودمان یازدهم مصر ) )
بنیان گذار دودمان یازدهم مصر است. نام او برگرفته از نام خدای مونث است و نخستین پادشاه این دودمان
نام شهری باستانی در مصر باستان بود. ( ( تبس ) )
نام شهری باستانی در مصر باستان بود. ( ( تبای ) )
مراسم بَرسَم یامراسم بَرِسمَن به منظور قدر دانی و به جای آوردن، نسبت به تنعم از نباتات است که مایهٔ تغذیهٔ انسان و چهارپا و وسیلهٔ جمال طبیعت استو در ...
مراسم بَرسَم یا مراسم بَرِسمَن به منظور قدر دانی و به جای آوردن، نسبت به تنعم از نباتات است که مایهٔ تغذیهٔ انسان و چهارپا و وسیلهٔ جمال طبیعت استو د ...
برسمن چین نا کادری است که یک وجب شاخه بی گره درخت انار، گز، انار و هوم را بریده تا در مراسم بر سَم یا برسمن استفاده شود و آن مراسم یعنی مراسم بَرسَم ...
برسمنچین شکل نادرست برسمن چین است.
بَرسَم یا برسمن، شاخه بریده از درختانی چون ، گز ، انار و هوم به اندازه یک وجب شاخه بی گره وده که از کاردی بنام برسمنچین برای بریدنش استفاده می شود. و ...
بَرسَم یا برسمن، شاخه بریده از درختانی چون ، گز ، انار و هوم به اندازه یک وجب شاخه بی گره وده که از کاردی بنام برسمنچین برای بریدنش استفاده می شود. و ...
چون پهلون رستنی در کتاب خود هرفته را یزد می پندارد، و سریزد نزدیک به این مکان است، برای همین سر یزد نامیده شده است.
در تاریخ یزد نوشته پهلوان رستمی، هرفته در اصل یزد بود که تازیان در آغاز به این مکان یورش آورده بودند.
استاد کار، دارنده مدرک فوق دیپلم
نیم تنه آستین دار .
شلیده از مصدر شلیدن می آید یعنی پوسیدگی
زَرَنْج ( عربی شدهٔ زَرَنگ ) مرکز ولایت نیمروز افغانستان است که در جنوب غرب این کشور و نزدیک مرز ایران قرار دارد.
همان بسیج است.
باسن در گویش یزدی ، غمبُل می باشد
باسن در گویش یزدی ، غمبُل می باشد
در گویش یزدی ، فرز می باشد.
در گویش یزدی ، فرز می باشد.
در گویش یزدی ، ففارّه می باشد که از آن ( ( لوله سیمانی و یا چدنی و فلزی ) ) آب با فشار به سمت بالا پاشیده می شود
در گویش یزدی به فلان و بهمان، فلون و بیسار گویند.
فلان و بهمان
در گویش یزدی به قاچ ، قاش گویند.
سبدهای بافته شده از شاخه های نازک درخت انار.
قپانداری، کسی که کارش با باسکول و ترازو است.
در گویش یزدی ، قفون یعنی قپان.
در گویش یزدی قفون می باشد.
در گویش یزدی به قند، قن گویند.
قناس
جمجمه در گویش یزدی کُدُمبه می شود.
جمجمه در گویش یزدی کُدُمبه می شود.
ساس در گویش یزدی کَتک می شود.
ساس در گویش یزدی کَتک می شود.
هزوارش یا زوارش صرفاً مرتبط با واژگان پارسی ندارد، بلکه در زبان های اروپایی نیز وجود دارد. هزوارش یعنی به شکلی نوشته می شود و به طریقی دیگر خوانده م ...
دهن دریده، کُچه پاره
فحاش ، کُچه پاره
در گویش یزدی به دهن دریده ، فحاش، کُچه پاره گویند.
کشک سابیدن
در گویش یزدی ، هر گاه بگویند در دامن او گفته می شود، کَشش .
در گویش یزدی، دامن می شود ، کَشه
در گویش یزدی به کماج دان ، کُماشتون یا کُماش دون گویند.
در گویش یزدی به کماج دان ، کُماشتون یا کُماش دون گویند.
آبرو ریخته – شرمنده
در گویش یزدی کلثوم، گُرسُم می باشد.
گِرِند در گویش کرمانی به معنای گره است و در گویش یزدی گِرِنج می شود.
گره در گویش یزدی گِرِنج و در گویش کرمانی گِرِند می شود.
گُمبار یا گاهنبار، نام جشن های ایران باستان و جشن های اکنون پارسیان ( ( زرتشتیان ) )