پیشنهاد‌های علی سیریزی (٣,٦٠٢)

بازدید
٢,٣٣٠
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گور _گبر_ زرتشتی_بهدینان_ مزدیسنایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زرتشتیان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به پیروان مزدیسنا ( ( زرتشتیان گویند ) ) مترادف آن گور و گورا بوده که گور در برهه ای از زمان گذشته به معنای توهین محسوب می گردیده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به پیروان مزدیسنا ( ( زرتشتیان ) ) گفته می شود_ گبر ( ( گور در برهه ای از زمان به معنای توهین آمیز تلقی می شد. ) )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گورمحله به محله و کوی زرتشتیان گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش برخی مناطق کرمان نیز چاق و گنده محسوب می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

لُرک یعنی خشکبار ی که در مراسم گاهنبار ( ( گُمبار ) ) و خیرات زرتشتیان استفاده می شود.

پیشنهاد
١٧

شیرعلی یک نام زیبا و تقریباً قدیمی که دارنده این نام، معمولاً به یک باور می رسید که باید چون شیر شجاع و چون مولا علی ( ( ع ) ) نترس و مردانه باشد. ی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

شیرعلی یک نام زیبا و تقریباً قدیمی که دارنده این نام، معمولاً به یک باور می رسید که باید چون شیر شجاع و چون مولا علی ( ( ع ) ) نترس و مردانه باشد. ی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش یزدی قدیم ، میرچَماع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوس زن حامله_ در گویش یزدی به ویار ، ناخشی گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

هوس زن حامله، در گویش یزدی ، ناخشی گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی یعنی لاعلاج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش یزدی ناعلاج گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

نخشه در گویش یزدی یعنی نقشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نَشمَه در گویش یزدی یعنی معشوقه پنهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نِشِسگاه در گویش یزدی یعنی مقعد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گویش یزدی می شود، نِشِسگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اداره کننده، سرکرده، فراسر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی، نفلت می کنم یعنی می کشمت، لهت می کنم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

در گویش بسیاری از شهرستان های یزد یعنی از بین رفته، هدر شده، خراب شده، آدم بی دست و پا ، دست و ما چلفتی و اگر گفته شود نفلت می کنم یعنی می کشمت، لهت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمیلم بِلی یعنی نمی گذارم یا اجازه نمی دهم که ماشینت یا ابزارت را اینجا بگذاری. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش ی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

میلم بِلی یعنی می گذارم یا اجازه می دهم که ماشین یا ابزارت را اینجا بگذاری. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش یزدی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نَمِله یعنی نمی گذارد. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش یزدی فراز فوق عبارت است از : اگر تو بگذاری ( ( مثلاً ماشی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

یعنی بگذازی بگذارم. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش یزدی فراز فوق عبارت است از : اگر تو بگذاری ( ( مثلاً ماشینم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نَمِلَّه در گویش یزدی یعنی نمی گذارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گویش یزدی، این اصطلاح توهین آمیز است که به آن دسته از فرادی خطاب می گردد که حرفهای نامربوط و زشتی می زنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش یزدی به دهان گزندگان و در حالت عمومی و کنایه ای به دهان باز افرادی که مزاح می کنند و یا حرف نامریوط می زنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گویش یزدی به وعده غذایی قبل از ناهار گویند همچنین به زمان قبل از ظهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وارِخت ، وارخ در گویش یزدی یعنی تمام شد، پایان یافت.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وارِخ، وارخت در گویش یزدی یعنی تمام شد، پایان یافت.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

وَر در گویش یزدی یعنی بر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وَردَم در گویش یزدی یعنی چاق و به حدّ بلوغ رسیده و خوش گوشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وِلو شد در گویش یزدی یعنی رها شد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

وَرجِس در گویش یزدی یعنی از جایش برجست، خیلی سریع از جایش بلند شد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بی کار گشتن در گویش یزدی یعنی ولنگاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وِلنگاری در گویش یزدی یعنی بی کار گشتن. ولگردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

هادِر در گویش یزدی یعنی پاییدن ، مراقب کسی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گویش یزدی هادِر بودن است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هَمِشته در گویش یزدی یعنی دست روی دست گذاشتن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش یزدی به هل دادن هُتُلَه گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هُوّوَن در گویش یزدی یعنی هاون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هُوَوسِّی در گویش یزدی یعنی صدای آوار و خراب شدن عمارت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هِی و هِّی در گویش یزدی یعنی مرتب و پشت سر هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

یخیده در گویش یزدی یعنی یخورده، یه کمی ( ( یک خورده، یک کم ، اندک و مقداری ) )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

یَتا در گویش یزدی یعنی یک تا یک عدد یک دانه ، یکی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

یَشِّی در گویش یزدی یعنی یک شاهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

یُغُر در گویش یزدی یعنی درشت استخوان کسی که استخوان درشت دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

یُغُرمُچ در گویش یزدی یعنی دارای استخوان درشت و مچ قوی

پیشنهاد
٣

چلو گوشت سیریزی خورش یا خورشت قیمه سیریزی ( همراه با سیب زمینی ) خورش یا خورست فسنجان پسته با گوشت گوسفند. خورش یا خورست فسنجان پسته با گوشت ماکیان ...