𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's word: سرحرف خود ایستادن�سر قول خود ماندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get vaccinations: واکسن زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subcriber: مشترک ( مجله و یوتوب و. . . . )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the small hours: همان ساعات اولیه بعد از نیمه شب. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impose on: بستن ( مالیات و غیره ) ، کردن ( جری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sentenced for life: محکوم به حبس ابد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put on the back burner: چیزی را در اولویت کم قرار دادن به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stomach churning: وحشتناک ترسناک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muscle cream: پماد درد عضله

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

now and again: هر از چند گاه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the boot: کسی را اخراج کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nuts about: عاشق کسی بودن به کسی شدیدا تمایل د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat words: فکر و نگرش خود را نسبت به یک شخص یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a drag: یک مناسبت یا موقعیت آزاردهنده یا کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knockout: شگفت زده کردن متعجب کردن حذف کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rubber suit: لباس غواصی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make it clear: چیزی را به کسی فهماندن کسی را حالی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to leave someone high and dry: دست کسی را در پوست گردو گذاشتن ناا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend someone a hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's feet up: آرامیدن آسودن، استراحت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotty: ناکامل متوسط ( نه خوب نه بد )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emergence: افشا بروز، آشکارسازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: بی حال ناخوش احوال، مریض احوال

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zoned out: نئشه گیج و منگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satnav: راهیابی ماهواره ای

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a word in edgeways: یک کلمه حرف زدن چیزی گفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a lot of time into something: برای کاری زمان زیادی اختصاص دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear a strip off somebody: به شدت سرزنش یا تنبیه یا توبیخ کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone in high regard: احترام فراوان برای کسی قایل شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in for it: مطمئنا با مشکل یا مجازات مواجه شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart is in: علاقه مندبودن یا مشتاق بودن در مورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: چیزی را جدی گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump on: بدرفتاری کردن کاری رو گردن کسی اند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to place: شرط بستن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead foot: عشق سرعت کسی که تمایل زیادی به ران ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold one's breath: بیخود دل خوش کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

near death: یک پاش لب گوره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good as gold: مثل طلا اصل معتبر، خالص

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tackle a problem: غلبه کردن بر یک مشکل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a fuck: اهمیت داشتن اهمیت دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quickie: به سرعت مشروبات الکلی خوردن صورت خ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur of the moment decision: تصمیم آنی تصمیم ناگهانی و بی تفکر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you must be joking: حتما با من شوخی داری من را دست اند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ghost story: داستان ترسناک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the bottom line: حد سودآوری خط سود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's shoes on: عدم تعهد به هر رابطه ای ترجیحاً بد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

express checkout: باجه پرداخت برای کسانی که خرید کمتر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plastic utensil: ظروف پلاستیکی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damp down: ( آتش منقل یا بخاری را ) با خاکستر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways department: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone responsible for: کسی را مسئول چیزی دانستن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave your hair alone: دست به چیزی نزن خرابکاری نکن وضعی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last thing on someone's mind: اصلا به چیزی فکر نکردن چیزی را در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot minutes: این عبارت دوتا معنی داره که برخلاف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observant of: رعایت کننده پیروی کننده از

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonexpert: آدم نابلد غیر متخصص

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blot on the landscape: چیزی که غیرجذاب تلقی می شود که ارزش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false 9: شماره ۹ کاذب ( فوتبال )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw attention to the fact that: تاکید کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edi: European department of intelligence ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways agency: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live hand to mouth: با درآمد بخور و نمیر زندگی کردن�با ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call someone names: توهین کردن�بد و بیراه گفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on the diet: رژیم گرفتن شروع کردن به کم خوردن و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a bid for: برای بردن چیزی سخت تلاش کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overexploited: بیش از حد بهره برداری کردن بیش از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be pleased: راضی بودن خوشحال بودن خوشنود بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overturn the original verdict: حکم اولیه یا اصلی را تغییر دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win the respect of one's: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high up your ass: اصطلاحی است برای تعریف فردی که خیلی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truth to tell: راستشو بخوای . . . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do someone a favor: به کسی لطف کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get kick out of: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a year on: یک سال بعد یک سال گذشت بعد از یک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roared with laughing: خنده با صدای بلند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an enquiry: تحقیق کردن بازرسی کردن بررسی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

listen spellbound: گوش کردن به کسی یا چیزی با توجه زیا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a feather in your cap: عمل یا دستاورد افتخارآمیز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

issue from: از چیزی نشأت گرفتن از چیزی بیرون آ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get your ass back: سریع برگرد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distant mountain range: رشته کوه ( در ) دوردست

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose appetite: از دست دادن میل به غذا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as quick as a flash: به سرعت برق و باد مثل چشم به هم زد ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

getting on a bit: سن و سالی از کسی گذشتن پیر شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with all the trimmings: داشتن تمام چیزهای اضافی که به طور س ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far reaching: همه جانبه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get held up: معطل شدن دچار تاخیر شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over: Pull up توقف کردن برای مدت کوتاهی ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch a cold: با مشکلات مواجه شدن به مشکل برخورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical condition: بیماری بلند مدت مشکل پزشکی بلند مد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of one's depth: احساس ناتوانی و عدم تسلط بر اوضاع ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leaked document: مدرک فاش شده مدرک درز کرده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chillingly: به طرز ترسناکی به طور هراس آوری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cubbyhole: جعبه یا فضا روی داشبورد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheltered housing: مسکن اجاره ای برای سالمندان یا بیما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teething problem: مشکلات اولیه و کوتاه مدت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go in advance of: پیش قرار گرفتن جلو بودن مقدم بودن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change of scene: شغل یا مکان جدیدی برای زندگی که تجر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in two minds about: نداشتن توانایی در تصمیم که چه کاری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belle of the ball: زیباترین و باشکوه ترین و جذاب ترین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the belle of the ball: زیباترین و جذاب ترین و باشکوه ترین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big brother is watching you: اعمال و نیات شخص به عنوان وسیله ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow escape: �فرار پرمخاطره، عبور از تنگنا، قب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hop in: وارد شدن داخل شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work off: انجام دادن نایل شدن غلبه کردن ( بر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outweigh: greater than

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oil and water don't mix: کبوتر با کبوتر باز با باز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garment bag: کاور لباس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

debloat: کاهش دادن کم حجم کردن از شدت باد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know where one's stands: تکلیف خود را فهمیدن از شرایط و مو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the best of a bad bunch: بهترین یا مناسب ترین فرد در گروه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have enough on one's plate: خیلی سر شلوغ بودن خیلی درگیر بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear of: خلاص شدن �راحت شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring in one's step: شور و اشتیاق�انرژی، سرزندگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter: حقیقت امر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cotton on: پی بردن بو بردن، فهمیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leaf out: برگ دادن یا درآوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a pass: اجازه دادن به کسی برای قسر در رفتن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weed eater: دستگاه علف زن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resigned to: به خود قبولاندن رضایت دادن به چیزی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bank vault: گاوصندوق، خزانه، اتاق خزاین و امانا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the thin end of the wedge: چیز کوچک و کم اهمیتی که باعثبه وجود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pose a danger: خطر ایجاد کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pose a risk: خطر ایجاد کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last straw that breaks the camel's back: کارد به استخوان رسیدن مشکل کمر شکن

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

NB: make somebody notice some important ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intangible sence: چیزی هایی که ارزش آنها قابل مشاهده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

household expenditures: مخارج خانوار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ingrained in: نهادینه شده ریشه کرده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

march into: به زور وارد شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

march in: به زور وارد شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

affiliate with: ارتباط داشتن

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

neuroanatomist: تشریح کننده اعصاب نوروآناتومی شناس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

immerse in: در مفهوم اصطلاحی خود را در چیزی غر ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

biased: متعصبانه جانبدارانه متعصب ناجوانم ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

short lived: موقت مستعجل

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bolt: متصل کردن چفت کردن ( درب ) قفل کردن ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

round about: حول و حوش در نواحی تقریبا حدودا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a small world: دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you can never tell: نمی توان از آینده خبر داشت خدا می ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gorgeous: بسیار زیبا بسیار لذت بخش ، دلپذیر ، ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to bet that: مطمئن بودن که

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bet that: مطمئن بودن که

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

work like a dream: خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stem from: ناشی از چیزی بودن حاصل از چیزی بود ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equities: company shares which do not pay a f ...

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bored out your mind: خیلی خسته کننده خیلی کسل کننده ve ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compulsive: اعتیاد پیدا کردن به کاری یا چیزی که ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be drawn: قرعه کشی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on top: dominate تسلط داشتن بر حریف و کنترل ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy sth on impulse: ناگهان هوس انجام دادن کاری را کردن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happy go lucky: بر حسب تصادف الله بختکی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mobland: سرزمین مافیا سرزمین اوباش

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deposit: رهن پول پیش خونه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shockproof: طراحی شده برای مقاومت در برابر صدمه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold an: برگزار کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the same to you: برای شما هم همین طور

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a light sleeper: کسی که خواب سبکی دارد

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarve: شال

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dying: رنگ کردن مو میشه dyeing

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fight an uphill struggle: هفت خان رستم کار بسیار سخت و نشدنی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off one's chest: خود را خالی کردن بالاخره حرف دل خو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off ones chest: خود را خالی کردن بالاخره حرف دل خو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spokeshave: رنده گرد رنده مشته

٥ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make it: think or calculate to be a particul ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slip in something: اشتباه در چیزی

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

politically correct: قصد و تلاش برای اجتناب از هر گونه ر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

operating costs: سرمایه در گردش پولی که صرف خرید مو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take after: Look after میشه مراقبت کردن اشتباه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up: رفتن به طرف کسی اشاره کردن یا حرف ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dry up: کمتر و کمتر شدن به تدریج کاهش یافت ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in mint condition: در حد نو

٥ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏