دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٣,٤٨٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
١,١٠٥
لایک
لایک
٣٣٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٧

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٨٣٤
رتبه
رتبه در بپرس
٢١٣
لایک
لایک
٥٨
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٠

ارزش سهام دار ارزشی که بانک یا شرکت برای سهام داران خلق می کند.

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
١

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٢

استانداردهای حسابداری بین المللی International Accounting Standard

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
١

settlement تصفیه clearing تسویه

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٤

شِنزِن، از شهرهای چین

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ سال پیش
متن
For those things i don't talk about,it does not mean i don't know.
دیدگاه
٤

چون نمی خوام در موردش صحبت کنم، معنیش این نیست که نمی دونم.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

١ رأی
٤ پاسخ
٦٦ بازدید

God has endowed mankind with reason  لطفاً ترجمه صحیح و روان از این جمله ، با سپاس 

٣ هفته پیش
٢ رأی

پروردگار به انسان خرد عطا کرده است خدا به آدمیزاد عقل داده

٣ هفته پیش
١ رأی
تیک ٧ پاسخ
٤٨٨ بازدید
١٦,٠٠٠
تومان

simple long–short portfolio  در این متن یعنی چی؟ In this paper, we use deep learning to predict one-month-ahead stock returns in the cross-section in the Japanese stock market. We calculate pre ...

٣ هفته پیش
١ رأی

پورتفوی  موقعیت خرید و فروش ساده  long  موقعیت خرید short موقعیت فروش اینجا به هیچ وجه بلند و کوتاه ترجمه نمی‌شوند.

٣ هفته پیش
٤ رأی
تیک ١٤ پاسخ
٣٦٧ بازدید
١٦,٠٠٠
تومان

Which of the following is correct?   I haven't barely started to think about my exam. I have barely started to think about my exam

٤ ماه پیش
٢ رأی

قیدهایی نظیر barely, hardly, little, never, scarcely and seldom    معنای منفی دارند به خاطر همین هیچ‌وقت با فعل منفی  یا سایر  منفی‌سازها به کار نمی‌روند. به همین خاطر  جمله دوم یعنی   I have barely started to think about my exam  درست است

٤ ماه پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
٦٣ بازدید
٢ رأی

نکاتی برای حداکثر استفاده از وقت محدود مطالعه

٤ ماه پیش
١ رأی
تیک ٣ پاسخ
٧٧ بازدید

The king’s son, the prince, decided to throw a fancy ball and invited every lady of the land to com

٤ ماه پیش
٢ رأی

throw a party :  مهمانی برگزار کردن fancy ball : بالماسکه پسر شاه، شاهزاده، تصمیم گرفت یه مهمونی بالماسکه برگزار کنه و همه بانوان آن سرزمین رو دعوت کرد

٤ ماه پیش