مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tempted: Adjective : فریب خورده وسوسه شده گم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i won't be long: اصطلاح : کارم زیاد طول نمی کشه. ال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

financial management: مدیریت مالی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

senior center: مراکزی که در برخی کشورها وجود دارند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

senior center: مراکزی که در برخی کشورها وجود دارند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shamanism: جادو درمانی مکتبی که پیروان آن ادع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shamanism: جادو درمانی مکتبی که پیروان آن ادع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

categorically: قاطعانه بدون شک و شبهه با اطمینان ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

family friendly: Adjective : خانوادگی دارای محیط منا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

web conferencing: Noun - uncountable : جلسه ی مجازی ج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save on something: هدر ندادن چیزی صرفه جویی کردن در چی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get experience: تجربه کسب کردن بدست آوردن تجربه بات ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

round hay bale: علف خشک جمع شده به صورت لوله شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rejection letter: Noun - countable : نامه ی عدم پذیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

claim to fame: Phrase of claim : Somebody's/someth ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

record label: Noun - countable : Record company ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

record label: Noun - countable : Record company ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the charts: Become famous معروف شدن مشهور شدن ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the charts: Become famous معروف شدن مشهور شدن ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

literary agent: نماینده ادبی کسی که به وکالت و نمای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

literary agent: نماینده ادبی کسی که به وکالت و نمای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

world famous: شهرت جهانی شناخته شده در کل جهان شن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go about: شروع به انجام کاری کردن کاری را به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career counselor: مشاور شغلی مشاور کاریابی کسی که شغل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

career counselor: مشاور شغلی مشاور کاریابی کسی که شغل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody hanging: بلاتکلیف گذاردن کسی کسی را منتظر جو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

psychiatric nurse: پرستار روانپزشکی شخصی که شغل او مرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summer job: کار تابستانی کاری که دانش آموزان د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summer job: کار تابستانی کاری که دانش آموزان د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

theme park: شهربازی موضوعی پارک موضوعی یعنی پار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

camp counselor: Noun - countable : سرپرست اردوگاه ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

camp counselor: Noun - countable : سرپرست اردوگاه ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summer programs: کلاس های فوق برنامه کلاس های اوقات ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call in show: noun - countable : برنامه ی زنده ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call in show: noun - countable : برنامه ی زنده ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

identify: همذات پنداری کردن با کسی احساس همان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's all we have time for: idiom : در یک برنامه رادیویی یا تلو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's all we have time for: idiom : در یک برنامه رادیویی یا تلو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck in: adjective : گرفتار شده در . . . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bogyman: لولو لولوخور خوره موجود خیالی ترسنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meet a need: برآورده کردن نیازهای یک فرد چیزی من ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career move: noun - countable : تغییر شغل ( که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

career move: noun - countable : تغییر شغل ( که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neat freak: noun - countable : US - informal : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

neat freak: noun - countable : US - informal : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the end: سرانجام بالاخره در پایان نهایتا دست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh down: زیر فشار مشکلات، خم شدن زیر بار سنگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long for: بی صبرانه چیزی را خواستن ( به خصوص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vegetative state: زندگی نباتی کسی که مرگ مغزی شده و ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point: بحث کردن درباره ی یک ایده و نظر ترو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

artificial flavour: طعم دهنده های مصنوعی موادی که کارخا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real food: غذای طبیعی غذایی که ساخته دست بشر ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

radio show: Noun - countable : برنامه رادیویی ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

radio show host: مجری رادیو کسی که در برنامه های راد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tv series: Noun - countable : سریال تلویزیونی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tv series: Noun - countable : سریال تلویزیونی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beekeeping: شغل زنبورداری زنبورداری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beekeeping: شغل زنبورداری زنبورداری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fruit crops: میوه جات میوه های خوراکی اصولا این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's your call: تصمیم با خودته It's up to you

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow your pride: غرورت را زیر پا بگذار روی غرورت پا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight budget: Noun - countable : مضیقه ی مالی فشا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thread: سرپیچ لامپ ( بخش فلزی انتهای لامپ ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when it rains it pours: بدبیاری پشتِ بدبیاری دائم بدبیاری آ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

package delivery company: Noun - countable : Parcel - deliver ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to be: Phrasal verb : Become شدن تبدیل شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way: مانع انجام کار دیگران شدن جلوی وقوع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get ahead: موفق تر بودن از دیگران انجام دادن ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smoodge: Verb - informal in Australia and Ne ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand tall: نشان دادن شجاعت، قدرت و آرامش از خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am at the end of my rope: Idiom: دیگه جونم به لبم رسیده دیگه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wind turbine: noun - countable : توربین بادی ( که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind turbine: noun - countable : توربین بادی ( که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mail carrier: پُستچی نامه بَر نامه رِسان کارمند ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white horses: Noun - plural : Whitecaps موجهایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yowza: Informal - USA : Yowzers Yowzer صوت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

social network: Noun - countable : تعاملات اجتماعی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrated: Adjective : مبالغه غُلُوآمیز گزافه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

social cohesion: Noun - uncountable : همبستگی اجتماع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperity: Noun - uncountable : رفاه زمانی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

easier said than done: دوصد گفته چو نیم کردار نیست. به عم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fade: فروکش کردن به عنوان مثال: Their ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

looks: ظاهر قیافه ریخت و قیافه شکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick day: Noun - countable : Sick leave مرخص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vacation time: Noun - countable : مرخصی استحقاقی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vacation time: Noun - countable : مرخصی استحقاقی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sense of belonging: Noun - countable : حس تعلق خاطر اح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sense of belonging: Noun - countable : حس تعلق خاطر اح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reported speech: Noun - uncountable : Indirect spee ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reported thought: Noun - uncountable : Indirect thou ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiring: Adjective : خسته کننده خستگی آور ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tour agent: Noun - countable : مدیرِ تور کسی که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just say the word: اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just say the word: اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

puzzled: Adjective : گیج شده سردرگم متحیر ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terrifying: Adjective : ترسناک وحشتناک دلهره آو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terrified: Adjective : وحشت زده خیلی ترسیده شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a reservation: Phrasal verb: رزرو کردن از قبل جایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pink dolphin: Noun - countable : دلفین صورتی نوع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tour company: Noun - countable : آژانس مسافرتی شر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boat trip: Noun - countable : سفر با قایق ( ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boat trip: Noun - countable : سفر با قایق ( ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boat ride: Noun - countable : قایق سواری سفر د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtired: Adjective : بیش از حد خسته ( تا جای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overtired: Adjective : بیش از حد خسته ( تا جای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eye mask: Noun - countable : چشم بند ماسک چش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

road trip: Noun - countable : سفر جاده ای ( با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

road trip: Noun - countable : سفر جاده ای ( با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

streetlamp: Noun - countable : Streetlight تیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streetlamp: Noun - countable : Streetlight تیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pack: چمدان، ساک، کوله پشتی، کیف و . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plastic bag: Noun - countable : کیسه پلاستیکی ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plastic bag: Noun - countable : کیسه پلاستیکی ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bus tour: Noun - countable : تورِ گردشگریِ ات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bus tour: Noun - countable : تورِ گردشگریِ ات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scare away: کسی را ترساندن و باعث فرارِ او شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just say the word: اصطلاح: تو فقط لَب تَر کن فقط کافیه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overnight flight: Noun - countable : پروازِ شبانه پرو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frequent traveler: Noun - countable : دائم السَفَر کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frequent traveler: Noun - countable : دائم السَفَر کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straggle: دوست گرامی جناب باقری عزیز بلی کامل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plug: دوشاخه یا سه شاخه برق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflexive pronoun: ضمیر انعکاسی مانند: himself, herse ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travel at: به مکان و مقصد مشخصی رفتن با سرعت م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speed of sound: سرعتِ صوت فاصله ای است که یک موج صو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upside down: Adjective - adverb : وارونه سر و ته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blast off: Phrasal verb : پرواز کردن فضاپیما ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in a pickle: اصطلاح: توی دردسر افتادم. توی هَچَ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dillydally: Dilly - dally : Verb - intransitive ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

globally: Adverb : Worldwide بین المللی در مق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butt dial: Informal - USA : Verb - noun تماس ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

butt dial: Informal - USA : Verb - noun تماس ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

departure tax: Noun - countable : عوارض خروج مالیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resource: verb - transitive : فراهم کردن پول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work force: noun - countable : نیروی کار کارکنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

welcome: adjective : گرامی دوست داشتنی محبوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

threaded: Adjective : نخ کِش شده ( مانند جور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

threaded: Adjective : نخ کِش شده ( مانند جور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low paid: Adjective : شغل با حقوق پایین آدم ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

touching moment: Noun - countable : لحظه ی تاثیرگذار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touching moment: Noun - countable : لحظه ی تاثیرگذار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matchmaker: Noun - countable : همسریاب کسی که ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arranged marriage: Noun - countable : ازدواج سنتی ( که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

civil ceremony: Noun - countable : ازدواج حقوقی : ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bachelor party: Noun - countable : مهمانی ای که توس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bachelor party: Noun - countable : مهمانی ای که توس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bachelorette party: Noun - countable : مهمانی ای که توس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bachelorette party: Noun - countable : مهمانی ای که توس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rehearsal dinner: Noun - countable : مهمانیِ شامِ تمر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't tell a soul: اصطلاح: رازدار باش. . این حرف را ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shotgun seat: Noun - countable : Informal - north ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fair and square: جوانمردانه با عدل و انصاف در کمال م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pillow fight: Noun - countable : جنگ بالشت ها باز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surviving: Adjective : زنده در قید حیات بازمان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chain restaurants: رستوران های زنجیره ای رستوران هایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

influenced: Adjective : متاثر تاثیر پذیرفته تحت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are one in a million: اصطلاح: تو بی نظیری تو لِنگه نداری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take action: اقدام کردن چاره اندیشیدن کاری برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wedding bells: Noun - plural : زنگهای عروسی اشاره ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vows: Noun - plural : Marriage vows Weddi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vows: Noun - plural : Marriage vows Weddi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as a result of: به دلیلِ در نتیجه ی به خاطرِ به علت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as a result of: به دلیلِ در نتیجه ی به خاطرِ به علت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expose: noun - countable : داستان افشا کنند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scientific mind: Noun - countable : ذهن علمی مُخِ پر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

synthesizing mind: Noun - countable : ذهنِ ترکیب کننده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synthesizing mind: Noun - countable : ذهنِ ترکیب کننده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ethical mind: Noun - countable : ذهنِ اخلاق گرا ذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethical mind: Noun - countable : ذهنِ اخلاق گرا ذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disciplined mind: Noun - countable : ذهنِ منضبط ذهنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disciplined mind: Noun - countable : ذهنِ منضبط ذهنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap water: آبی که از لوله می آید ( نه دقیقا به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

respectful mind: Noun - countable : ذهنِ مودب ذهنی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

respectful mind: Noun - countable : ذهنِ مودب ذهنی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speed reading: Noun - uncountable : تُند خوانی مها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faff around: هدر دادن وقت با انجام دادن کارهای غ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumble across: چیزی را تصادفا پیدا کردن چیزی را بد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come across: چیزی را شانسی پیدا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in what way: از چه طریقی؟ چگونه؟ به چه صورت؟ به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tiptoe around: با احتیاط و ملاحظه با کسی صحبت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiptoe around: با احتیاط و ملاحظه با کسی صحبت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

world champion: Noun - countable : قهرمان جهان ( د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adaptive ski: اسکی ویژه ی معلولین و کسانی که دارا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paralympics: Noun - plural : پارا المپیک مسابقات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paralympics: Noun - plural : پارا المپیک مسابقات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ice pick: Noun - countable : چکش یخ شکن ( که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yet again: Phrase : Again یکبار دیگر دوباره ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tirelessly: Adverb : بدون خستگی خستگی ناپذیرانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

run for elections: Phrasal verb : کاندیدای یک انتخابا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

qualify: کسب صلاحیت کردن مهارت پیدا کردن صلا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take your shot: Expression : تلاشت را بکن. تمام سع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take your shot: Expression : تلاشت را بکن. تمام سع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black look: Noun - countable : نگاه از روی عصبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

author: نویسنده ی کتاب، مقاله و . . . . . ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

memoirs: Noun - plural : خود زندگی نامه کتاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

memoirs: Noun - plural : خود زندگی نامه کتاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

itchy feet: Phrase : اشتیاق و علاقه زیاد داشتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dentistry: Noun - uncountable : رشته تحصیلی دن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard work pays off: Proverb : تلاش کردن به نتیجه خواهد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard work pays off: Proverb : تلاش کردن به نتیجه خواهد ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های مهدی صباغ