مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prepper: Noun - countable - North American : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immediate: Adjective : قریب الوقوع نزدیک به ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ear sticks: گوش پاک کن Cotton bud Cotton swabs

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apologetic: Adjective : شرمسار خجل پشیمان Embar ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

autopsies: Noun - plural : اسم جمعِ autopsy ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cauldron: Noun - countable : قابلمه فلزی بزرگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in light of the fact that: Phrase : زیرا Because

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy bunny: Noun - countable - informal British ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: زیرا Because

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under my nose: Phrase - informal : Under someone' ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nutmeg: Verb - transitive - BrE - informal ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tuck in: Phrasal verb - informal : با اشتیاق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hitcher: Noun - countable : مسافر بین راهی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

milking machine: Noun - countable : ماشین شیردوشی ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something into simple language: Phrase : چیزی را به زبان ساده تر بی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the pillow: Idiom : به رختخواب رفتن خوابیدن Go ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a heart of gold: Phrase : سخاوتمند بودن بخشندگی داشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paper plane: Noun - countable : هواپیمای کاغذی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break: خرد کردن پول ( تبدیل پول بزرگتر به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pronto: Adverb - spoken informal : فوری سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold a grudge: Hold a grudge = کینه به دل گرفتن Ho ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cry your eyes out: Phrase - informal : به شدت گریه کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cry your eyes out: Phrase - informal : به شدت گریه کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cry your heart out: Phrase - informal : به شدت گریه کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of one: Idiom : از شخصی سَر بودن از سر کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pill popper: Noun - countable - informal : کسی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get ahead of oneself: Phrase : کاری را بدون برنامه ریزی و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn to the ground: Phrase : تخریب شدن یک بنا بر اثر آت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curve: پیچ و تاب خوردن به عنوان مثال: The ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag on: به درازا کشیدن طولانی شدن به عنوان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag on: به درازا کشیدن طولانی شدن به عنوان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand on someone: Stand on someone's shoulders : از ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go out on a high note: Idiom : ختم به خیر شدن کاری را به ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from rags to riches: Idiom : از فرش به عرش رسیدن از فقر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pour money down the drain: Idiom : هدر دادن پول و ثروت پول را ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was like: Slang : او گفت ( بیشتر توسط جوانان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fix someone a drink: Idiom : به کسی یک نوشیدنی دادن برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like a pig in muck: Idiom - British - informal : خیلی خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take a high road: Idiom : رفتار مناسب داشتن ( وقتی دی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy as a lark: Adjective : خیلی خوشحال به عنوان م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sidesaddle: Noun - countable : یک وَری نشستن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see if i care: Idiom - informal : ( در گفتگوهایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as hard as nails: Phrase : ( hard as nails ) خیلی س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrecking ball crane: Noun - countable : جرثقیل دارای گوی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist off: Phrasal verb : پیچاندن و برداشتن چی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

training wheel: Noun - countable - historical : چرخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

training wheel: Noun - countable - historical : چرخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

training wheels: noun - plural : چرخِ کمکی ( چرخ های ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sdf: Abbreviation : Sans domicile fixe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carbon sink: Noun : جاذبِ کربن جذب کننده کربن از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as hungry as a wolf: As hungry as horse As hungry as a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump serve: Noun - countable : سرویس پرشی ( در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

im done: من دیگه بُریدم کلافه شدم مخم داره س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wallflower: Noun - informal : آدم خجالتی و کم ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false: Adjective : واهی بی اساس پوچ به ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a pop at: British - idiom - informal : انتقاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

issue a ticket: قبض صادر کردن برگ جریمه صادر کردن ج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crisp: Adjective : واضح شفاف تَر و تازه Cl ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the head honcho: Chiefly US - informal - noun : فردی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at face value: بر اساس ظاهر ( و بدون تحقیق و بررسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull the plug: جلوی انجام کاری را گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have you been here long: خیلی وقته رسیدی اینجا؟؟؟؟ مدت زیادی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the green eyed monster: Idiom : حسادت زیاد به شدت حسودی کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give the green light: Idiom : اجازه دادن موافقت کردن چراغ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be green around the gills: Idiom : احساس بیماری کردن بیمار به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the rub of the green: Idiom : شانس خوب خوش شانسی بخت بلند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shroom: noun - informal mainly US : قارچ ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antenna: noun - countable : شاخک ( در حشرات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magazine rack: noun - countable - BrE : قفسه مجله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great grandfather: noun - countable : پدر بزرگِ پدر پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how much longer: تا کِی. . . . . چقدر دیگه. . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

traffic regulations: قوانین راهنمایی و رانندگی آیین نامه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rollerblade: noun - countable : کفش اسکیت اسکیت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pub quiz: Noun - countable : بازهای سرگرم کنن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lyft: trademark : یک شرکت حمل و نقل خصوص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cocktail sauce: mass noun - North American : سسِ غذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shrimp cocktail: noun - North America : prawn cockta ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shrimp cocktail: noun - North America : prawn cockta ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

padlock: noun - countable : قفلِ آویز قفلی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ice disk: Noun - countable : دایره یخی پدیده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may the force be with you: Phrase - informal : برایت آرزوی سعا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may the force be with you: Phrase - informal : برایت آرزوی سعا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was inconsiderate of you: Phrase : It was inconsiderate of s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ovipositor: noun - countable : اندام تخم گذاری ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

predatory marriage: Noun - countable : ازدواج غارتگرانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bad call: Phrase - informal : تصمیم خوبی نیست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open to: Be open to something : پذیرای چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear apart: Phrasal verb : ۱. کسی را به شدت نار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harp: Noun - countable : سازِ چنگ ( یکی ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moving sale: noun - North American : فروش وسایل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

samsonite: trademark : Samsonite International ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

check out: phrasal verb : 1 - اطمینان حاصل کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ncis: abbreviation : Naval Criminal Inves ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better you than me: phrase - informal - British : خوشحا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speedboat: noun - countable : قایق تندرو قایق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

folding chair: noun - countable : صندلی تاشو ( صن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footrest: noun - countable : footstool زیرپا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snowplow parents: idiom : والدین جاده صاف کن والدین م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bulldozer parents: idiom : والدین جاده صاف کن والدین م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

motorcycle peg: noun - countable : footrest motorcy ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dream of: dream of doing something : آرزو داش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lawnmower parents: idiom : والدین جاده صاف کن والدین م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

motorcycle footrest: noun - countable : footrest motorcy ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch down: Phrasal verb : ۱ - فرود آمدن هواپیم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a touch over: More than بیش از بیشتر از به عنوان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who asked you: Informal - impolite : کی از تو نظر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on red alert: Idiom : آماده بودن برای رویارویی با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

before it's too late: قبل از اینکه خیلی دیر بشه. . . . . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

angel shark: Noun - countable : کوسه فرشته کوسه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lemur: Noun - countable : لیمور ( جانوری ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold still: Phrasal verb : تکان نخوردن ( کسی یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get shot of: Phrase - informal British : Get sho ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commerson's dolphin: Noun - countable : دلفین راسویی ( گ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as smart as a whip: Phrase - informal - mainly North Am ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with your leave: Phrase - formal : By your leave با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heavy hitter: Noun - countable : ۱ - شخص یا شرکتی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cane flask: Noun - countable : Walking cane fla ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

orchard: Noun - countable : باغستان باغ میوه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overexcite: Verb : به شدت هیجان زده شدن به شدت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cottage: Noun - countable : a small house in ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holiday cottage: Noun - countble - British English : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thatched: Adjective : a thatched roof is made ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saucepan: Noun - countable : ظرف فلزی گِرد، گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pileup: Noun - countable : تصادف زنجیره ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clamshell phone: Noun - countable : a mobile phone t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in a pickle: idiom - old fashioned : be in a pre ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wouldn't wish something on my worst enemy: idiom : I/you wouldn't wish sth on ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prevention is better than cure: Idiom - British : پیشگیری بهتر از د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work your socks off: Idiom : To work very hard به شدت کا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hell's bells: Phrase - informal - old fashioned : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

croissant: noun - countable : نان شیرین هِلالی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

condiment: noun - countable - formal : چاشنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ball ice: noun - countable : توپ یخی پدیده ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running water: noun - uncountable : آب لوله کشی ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boater: Noun - countable : قایق سوار ( کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rocky relationship: noun - countable : رابطه ناپایدار ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rocky situation: noun - countable : موقعیت ناپایدار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off to a good start: idiom : شروع خوبی داشتن در ابتدای ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off to a bad start: idiom : شروع بدی داشتن کاری را با ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

debatable: Adjective : Arguable تردید برانگیز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in someone's favour: Phrase : Be/work/count in someone's ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stegosaurus: noun - countable : stegosaur استوگو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caterpillar track: noun - countable : شِنی زنجیر شنی چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll up one's sleeves: Phrase : شروع به انجام کاری کردن ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paddleboard: Noun - countable : تخته موج سواری ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skuddsikker vest: noun - countable : جلیقه ضدگلوله bu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extremist: Noun - countable - adjective : تندر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cement mixer: Noun - countable : میکسر سیمان دستگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cement mixer truck: Noun - countable : میکسر سیمان ماشی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enjoy yourself: Phrase - British : خوش بگذره اوقات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you shouldn't have: Phrase : چرا زحمت کشیدی اصلا لازم ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrilled: Adjective : خیلی خوشحال خیلی هیجان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pamphlet: noun - countable : leaflet 1 - پمفل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firearm: noun - countable - formal : اسلحه گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drums: Noun - countable : Drums kit درام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

griff: mass noun - informal : اخبار اطلاعا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trail cam: noun - countable : trail camera rem ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mule deer: Noun - countable : اَستَر آهو آهوی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shop vac: noun - countable : shop vacuum clea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bobcat: noun - countable : lynx سیاه گوش جا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be an item: Phrase - informal : رابطه عاشقانه ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby bump: noun - countable - informal : بیرون ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

achieve financial independence: Phrase : استقلال مالی به دست آوردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

punching bag: Noun - countable - American English ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel obliged: phrasal verb : feel/be obliged to d ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel useless: phrase : احساس بی فایدگی داشتن/کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel tired: phrase : احساس خستگی کردن/داشتن احس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swicy: adjective - new word : خوراکی دارای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring bearer: noun - countable - North American : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairy: Noun - countable - old fashioned - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wild horses wouldn't drag me somewhere: Phrase : Wild horses wouldn't/ coul ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snare drum: noun - countable : طبل کوچک طبل تخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set the record straight: phrase : put the record straight se ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worm moon: نام قرص ماه کامل در ماه مارس ( در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnstile: noun - countable : درب ورودی/خروجی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw someone off the scent: phrase : put somebody off the scent ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

video door phone: Noun - countable : Video doorbell ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waning: adjective : رو به کاهش کاهنده رو به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's getting: داره . . . . . . میشه به عنوان مثا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's getting: داره . . . . . . میشه به عنوان مثا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carousel: noun - countable : 1 - چرخ و فلک کو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ferris wheel: noun - countable - American english ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insane: adjective - mainly US informal : 1 ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

egg position: Noun - countable : استایل تخم مرغی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roller skate: 1 - noun - countable : کفش اسکیت ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

page turner: noun - countable - informal : page ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

abso bloody lutely: adverb - informal British : شکل تاک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'd better: مخففِ you had better تو بهتره که . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settle for less: If you settle for less it means tha ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knuckle: noun - countable : 1 - بند انگشت و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i wouldn't mind: phrase : i wouldn't mind something ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody a raise: phrase : get a raise حقوق و دستمزد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engineer: Noun - countable - American English ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a thing: phrase - informal : have a thing fo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wordie: noun - countable - adjective : عاشق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

artichoke: noun - countable : globe artichoke ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

globe artichoke: noun - countable - British English ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerusalem artichoke: noun - countable : سیب زمینی ترشی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

awning: Noun - countable : سایه بان حفاظی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awning: Noun - countable : سایه بان حفاظی ک ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های مهدی صباغ