مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from when: از زمانی که از موقعی که از وقتی که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sticky rice: برنج خمیر شده برنج شفته شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get: خریدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dum: بخارپز شده غذای بخارپز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dum: بخارپز شده غذای بخارپز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double duty: دوکاره ( چیزی که برای دو کار متفاوت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face the music: Phrase of face : عواقب کار هر کسی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a whole: به طور کلی در مجموع مجموعا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ground meat: گوشت چرخ کرده Minced beef

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ground meat: گوشت چرخ کرده Minced beef

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get change: تعویض لباس لباس عوض کردن ( به عنوان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seminar: کارگاه آموزشی Workshop

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take out: غذای بیرون بر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out: مشخص بودن واضح بودن قابل درک بودن ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of style: قدیمی از مد خارج شده ( بیشتر برای پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of style: قدیمی از مد خارج شده ( بیشتر برای پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take over: اشغال کردن تصرف کردن ( از سر قدرت و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

humanlike: شبه انسان انسان مانند موجود شبیه ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humanlike: شبه انسان انسان مانند موجود شبیه ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

all in all: در مجموع مجموعا روی هم رفته

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teen movie: فیلم مناسب جهت رده سنی نوجوانان ( ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proud: مفتخر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interesting: جذاب پُرکشش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

immersion: مشغولیت ( فکری یا ذهنی ) درگیری اش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wildlife officer: مامور محیط زیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rescued: نجات یافته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blow down: افتادن چیزی بر اثر وزیدن باد شدید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ignition: استارت ماشین ( بخشی که داخل اتاق خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead: adjective : خالی ( برای باتری ها به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bigmouth: دهن لق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i wish: آرزوم اینه که من آرزو دارم که آرزو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tough: دشوار مشکل سخت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the fat is in the fire: معادل ضرب المثل: کار از کار گذشته ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pat: سرسری ( کاری که از روی بی علاقه ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

migrant: مهاجر ( کسی که از کشور یا شهر خود ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

migrant: مهاجر ( کسی که از کشور یا شهر خود ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chain saw: اره برقی اره موتوری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chain saw: اره برقی اره موتوری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as long as: اگر در صورتی که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on her own: تنها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frustrate: عصبانی کردن ناراحت کردن خشمگین کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: آتش گرفتن به آتش کشیده شدن توسط چیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freak: عجیب غریب غیر معمولی Unusual

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

end table: میز کوچک دم دستی میز عسلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end table: a small table placed beside a sofa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plant stand: جا گلدانی پایه ی گلدان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wheelie bin: Noun - countable : سطل آشغال بزرگ چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send back: برگرداندن پس فرستادن مرجوع کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get back: برگشتن ( مثل برگشتن از سفر ) مراجع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall off: سقوط کردن افتادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snowball fight: ( noun - countable ) برف بازی پرتا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snowball fight: ( noun - countable ) برف بازی پرتا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go down: کاهش پیدا کردن کاسته شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sporting goods store: فروشگاه کالای ورزشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sporting goods store: فروشگاه کالای ورزشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dry clean: خشکشویی کردن لباس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

watchband: بند ساعت مچی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aircrew: کادر پرواز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

combination lock: قفل رمزی ( مثل قفل کیف سامسونت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

running shoes: کفش اسپرت کفش ورزشی کفش مخصوص پیاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in: گذاشتن چیزی داخل چیزی ( مثل گذاشتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put in: داخل کردن گذاشتن چیزی در داخل چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

footbridge: پل هوایی پل عابر پیاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come out: بیرون آمدن خارج شدن ( مانند خارج شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off my back: دست از سرم بردار ولم کن پاپیچ من نش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scenic: تماشایی دیدنی قابل توجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get around: دور زدن دور دور کردن جهت تفریح و سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall down: زمین خوردن پرت شدن روی زمین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall down: زمین خوردن پرت شدن روی زمین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

show up: سر و کله کسی در جایی پیدا شدن آفتاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how come: چطور مگه؟؟ چرا؟؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yuck: صوت و آوای نشان دهنده ی تنفر چه بد! ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop off: ناگهانی کنده شدن ( مانند کنده شدن ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nature walk: طبیعت گردی قدم زدن در طبیعت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take long: طول کشیدن زمان بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotless: آدم با آبرو انسان معصوم و بی گناه i ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tv set: تلویزیون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fit in: جا افتادن فردی در بین دیگران مورد ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

construction: ساختمان سازی ( به عنوان یک شغل ) ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give a hand: کمک کردن به دیگران

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

home cooked: غذای خانگی غذایی که در خانه پخته شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home cooked: غذای خانگی غذایی که در خانه پخته شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mind one's own business: در کار و زندگی دیگران سرک نکشیدن فض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mind your own business: سرت به کار خودت باشه فضولی نکن توی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repair shop: تعمیرگاه ( مانند تعمیرگاه خودرو، تع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potluck party: مهمانی غذای مختصر مشترک ( مهمانی ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potluck party: مهمانی غذای مختصر مشترک ( مهمانی ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my hands are full: دستهایم پر است دستم بند است ( عامیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my hands are full: دستهایم پر است دستم بند است ( عامیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn: به سن خاصی رسیدن به عنوان مثال: ye ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home movie: فیلم خانگی ( فیلمی که شخص از فعالیت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand around: در یک جایی ایستادن و کار خاصی انجام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sit around: وقت را به بطالت گذراندن وقت را هدر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

night out: شبگردی تفریح شبانه تفریحاتی مانند ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

night out: شبگردی تفریح شبانه تفریحاتی مانند ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digger: بیل مکانیکی ( خودرو )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

digger: بیل مکانیکی ( خودرو )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pick out: انتخاب کردن گزینش کردن برگزیدن سوا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

style: برازنده مثال: ?is the shirt his st ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bulk: فله فله ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wrapping paper: کاغذ کادو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beeswax: موم زنبورعسل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beeswax: موم زنبورعسل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seat pocket: فضایی که پشت صندلی هواپیما یا ماشین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seat pocket: فضایی که پشت صندلی هواپیما یا ماشین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spring break: تعطیلات یک هفته ای مدارس و کالج ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do up: مترادف هست با : بستن - محکم کردن - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass: پس دادن برگشت دادن مانند: please pa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right away: همین الان خیلی زود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark blue: رنگ آبی تیره رنگ آبی پررنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tread: عاج لاستیک عاج کف کفش زنجیر شنی تان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tread: عاج لاستیک عاج کف کفش زنجیر شنی تان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

head back: برگشتن به سمتِ سرچرخاندن به سوی چیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

head back: برگشتن به سمتِ سرچرخاندن به سوی چیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catchup: جبران کردن عقب ماندگی از دیگران in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through: سـَر کردن به پایان رساندن مثال: i c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trolleybus: تراموا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a long story short: خلاصه ی کلام این که . . . . . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat out: شکست دادن غلبه کردن بر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home chef: آشپز شخصی آشپز خانگی کسیکه برای دیگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip pad: دفترچه ای که برگ های آن به جای از چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flip pad: دفترچه ای که برگ های آن به جای از چ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

climbing wall: دیوار صخره نوردی ( دیواری مصنوعی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climbing wall: دیوار صخره نوردی ( دیواری مصنوعی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

underestimate: دست کم گرفتن کسی یا چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make over: Noun - countable زیباسازی تغییر ظا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pastel: رنگ روشن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motivational: انگیزشی انگیزش دهنده تحریک کننده بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embarrassed: خجالت زده شرمسار شرمنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railroad track: خط آهن ریل راه آهن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

railroad track: خط آهن ریل راه آهن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

v neck: لباس یقه هفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

v neck: لباس یقه هفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neon: رنگ روشن به عنوان مثال: Neon green ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bootleg: شلوار دم پا گشاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turquoise: سنگ فیروزه رنگ فیروزه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

synthetic: مصنوعی غیر طبیعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manteau: مانتو زنانه ( این کلمه فرانسوی است ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ankle length: شلوار کوتاه شلوار پاچه کوتاه شلواری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ankle length: شلوار کوتاه شلوار پاچه کوتاه شلواری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full price: کالای بدون تخفیف کالای تخفیف نخورده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full price: کالای بدون تخفیف کالای تخفیف نخورده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broad: متنوع گوناگون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds like: انگار که به نظر می رسد که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow up: پی در پی به دنبال هم پشت سر هم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move on: عوض کردن موضوع در یک مکالمه، در یک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cooking show: برنامه تلویزیونی آشپزی ( برنامه ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get into: علاقه مند شدن لذت بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aspect: بخش تکه قسمتی از چیزی جزء

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shade: طیف رنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

once in a blue moon: Very rarely خیلی به ندرت ندرتا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skier: اسکی باز اسکی کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sum up: خلاصه کردن سرجمع کردن جمع بندی کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slide out: خارج شدن از جایی به آرامی و بدون جل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slide out: خارج شدن از جایی به آرامی و بدون جل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

perspective: نگرش طرز فکر دیدگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep fit: حفظ کردن تناسب اندام ثابت نگه داشتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muffin: کیک یزدی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ice skating: اسکی روی یخ پاتیناژ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ice skating: اسکی روی یخ پاتیناژ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brighten up: هیجان انگیزتر کردن یک رویداد جذاب ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call attention: توجه کردن به چیزی دیگران را وادار ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring out: به چشم آمدن آشکار کردن صفات چیزی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover up: مخفی کردن چیزی به منظور دیده نشدن آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get rid: دور انداختن چیزهای غیرضروری از شر ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of shape: بد ریخت بدشکل بی قواره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of shape: بد ریخت بدشکل بی قواره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consignment store: a shop that sells second - hand ite ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

capris: شلوار کوتاه یا شلوار کاپری: نوعی شل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off the shoulder: adjective: لباسی زنانه که شانه ها ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of something: مجبور نبودن به انجام کاری خودداری ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

workout room: سالن ورزشی داخل باشگاه سالن ورزش سا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pack away: چیزی را بعد از استفاده؛ به سرجای خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

survive: خطر را از سر گذراندن از خطر جستن جا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walkaway: از خطر جستن بی خیال انجام کاری شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avid: علاقه مند دوستدار طرفدار متمایل به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conveyor: نوار نقاله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hooked: گرفتار شده دربند شده اسیر شده به در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get hooked on something someone: علاقه مند شدن به کسی/چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get hooked on something someone: علاقه مند شدن به کسی/چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep up: خود را به روز نگه داشتن عقب نماندن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

changed: Adjective : تغییر کرده تغییر یافته ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

half the price: نیم بها نصفه قیمت کالایی که 50% تخی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well made: با کیفیت کالای دارای جنس عالی

١٠ ماه پیش

مدال‌های مهدی صباغ