تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اطلاعات غلط دادن به شیوه متقلبانه، در اصطلاح عامیانه فارسی" پیچوندن"!! برای مثال :من این چیزا رو نگفتم، او حرفای منو برعکس منتقل کرده! یا او داره میپ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گذاشتن، گذاشته شدن. . برای مثال :برای فروش گذاشته شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1 پشت سر گذاشتن، دشت کردن:با قهرمانی در تورنمنت تنیس فصل خوبی رو پشت سر گذاشت!، 2 نقطه اوج :اوج کار او اجرای قطعه سوم بود!، 3 سقف، محدودیت:سقف بودجه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

محرز بودن، عیان it has been well documented that he has wanted to make additions to the team. برای همه محرز هست که او دنبال یارگیری برای تیمشه!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جواب خودش رو پس داده، به اثبات رسیده، در گذشته به تایید رسیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در کل، رویهم رفته، با توجه به جمیع جهات. . رویهم رفته سال بدی نبود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

1_برداشتن:نامه رو برداشت و خوند. . برداشتن تلفن. 2_مرتب کردن، تمیز کردن:قبل از خواب اتاقت رو مرتب کن3_گرفتن :تو راه خونه یه روزنامه گرفتم. دستیابی، ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مربوط به دوره ای خاص در گذشته یا شروع از دوره ای خاص در گذشته. برای مثال قدمت این قلعه به دوران ساسانیان برمیگرده! یا مراسم عید نوروز از زمان ساسانیا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

صدمه وارد شدن، خسارت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

لطمه وارد شدن. . مثال: لطمه وارد شدن به شهرت، لطمه وارد شدن به اقتصاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کم اهمیت نشان دادن، طفره رفتن از پاسخ صریح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به همین منوال، اگه اتفاق خاصی نیفته، اگه کارا همینجور پیش بره، در حال حاضر، در شرایط کنونی، فعلا. .