عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مذهبی: Devout

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resolve: حل کردن مشکل و مسئله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wedge: برش . قاچ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even as: درست همان طور که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

span: اتصال دادن . وصل کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا اخر باز کردن: Turn it to the full

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill at ease: معذب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal to: جذابیت داشتن برای جذب کردن متوسل ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دستمال کاغذی: Tissue paper

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stout: یوغور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

holdall: ساک سفری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washstand: کاسه ی روشویی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شامپو: Hair wash

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوهان ناخن: Emery board

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سوهان ناخن: Emery board

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترتیب کاری را دادن: See about sth

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور کردن مگس و اینا: Brush away

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضدعفونی کننده: Disinfectant

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جعبه لوازم ارایش: Dressing case

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idiotic: احمق . احمقانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiotic: احمق . احمقانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look at someone over one's shoulder: Look in a sarcastic way Look at som ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bustle: به عجله انداختن تلاش و تکاپو کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bustle: به عجله انداختن تلاش و تکاپو کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intermittent: قطع و وصل شونده . متناوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

span: از روی چیزی رد شدن . روی چیزی قرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clasp knife: چاقوی تاشو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pitter patter: تاپ تاپ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitter patter: تاپ تاپ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see about: ترتیب کاری را دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrolled ceiling: سقف نقش دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stockinette: لباس بافتنی ماشینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flurried: آشفته و گیج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spin out: طول دادن . کش دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worn: استفاده شده و کهنه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

notepaper: کاغذ یادداشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notepaper: کاغذ یادداشت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برداشتن گوشی: Take off the

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mouthpiece: دهنی . دهانه ی چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

startled: شوکه و وحشت زده شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interfering: فضول

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a hoot: یه ذره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pigtail: Pigtailed مدل موی خرگوشی Pony tail ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dingy: کثیف و کهنه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grudge: کینه . دشمنی . حسادت .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشن کردن فندک: Flash the lighter

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep: گستره . پهنه . عرصه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sullen: ترشرو. غمگین . غم انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cove: زمین بی درخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گزنه: گزنه . یه نوع گیاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کپک زده: Mildewed

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cove: خلیج کوچک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heedless: بی ملاحظه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravel: ماسه . شن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gravel: ماسه . شن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entertaining: میزبانی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brightly: با خوشحالی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be brought to account: استیضاح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be brought to account: استیضاح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morbid: مریض ( به موضوع مرگ و اینا علاقمنده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bide one's time: منتظر فرصت مناسب بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scrubby: بد . دندانه دار . پست. پوشیده شده ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crease: خط تا شدگی . خط اتو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شلوار راحتی: Slacks

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تلیت کردن: Crumble

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in fits: Laughing a lot

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bounder: حقه باز . بی ادب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be up to sth: علاقه مند به چیزی بود مایل به کاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreary: ملالت بار . خسته کننده . کسالت بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harassed: آزرده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا نکنه: Heaven forbid

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

borrow: قرض گرفتن Get rent

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call over one's shoulder to sb: یعنی سرتو بچرخونی و کسی رو صدا کنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حوصله ندارم: I'm listless

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rough and ready: ساده اما کاربردی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

row: پارو زدن . پاروزنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاک کردن دماغ: Pick one's nose دست توی دماغ کردن B ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adhere to: پیروی کردن از . وفادار بودن به . چس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nervy: رو اعصاب . عصبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marking time: درجا زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marking time: درجا زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blaspheme: کفرگویی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ship: عقب کشتی Stern سمت راست کشتی Starbo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aspic: یه غذای ژلاتینی از گوشت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worn away: تمام شده فرسوده شده ساییده شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انگولک کردن: Tamper with

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lorgnette: Pince nez

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vicar: کشیش محل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رگ به رگ کردن یا شدن: Sprain

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوز دار: Nippy

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posting: ماموریت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chatelaine: بانوی قلعه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put down: نوشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immorality: غیر اخلاقی بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steeplechase: پرش با سرعت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تقلید خنده دار: Burlesque

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disembowelment: در آوردن دل و روده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disembowelment: در آوردن دل و روده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fretful: بی تاب و بی قرار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loathe: متنفر بودن از Loath بی میل بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

goring: شاخ زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی ابرو کردن: Dishonor Discredit

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استخوان بندی درشت: Thick set

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمان چپ: Slanting eyes

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulgence: اغماض چشم پوشی از خطای دیگران ولخرج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برگزاری: Observance

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

command: به دست آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سفارشی: Made to order

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: کشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

libelous: توهین کننده .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسیله ی پیشگیری: Prophylactic

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explosive: منفجره ماده ی منفجره ( هم اسم هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mulberry: توت سیاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shelling: گلوله باران کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shelling: گلوله باران کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جهشی خواندن: Skip

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nerved up: شجاع . شجاعانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nickname: نام خودمانی .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulator: کنترل کننده ی با مهارت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overwrought: عصبی و آشفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwrought: عصبی و آشفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: از آب در آمدن پیش رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avowal: اقرار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انصافا: By right

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indispensable: ضروری . جدایی ناپذیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liability: بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nailer: میخ ساز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overbearing: مستبد . سلطه جو. سلطه جویانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upcoming: آتی . پیش رو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevaricate: طفره رفتن از گفتن حقیقت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offensive: حالت حمله متضاد defense

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compromising: از لحاظ اخلاقی اشتباه و خجالت آور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overrun: پر کردن . زمان یا پول بیشتر گرفتن . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accounts: روایات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colossus: غول . چیز غول پیکر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wax euphoric: بسیار خوشحال شدن یا بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exposition: در معرض گذاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admittedly: مسلما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horsing around: مسخره بازی در آوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

felt tip pen: ماژیک ( معمولا ماژیک کوچکتر از mark ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quay: اسکله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

landing: پاگرد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wall planner: تقویم دیواری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospective: آتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

senile: خرفت . پیر و خرفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fetish: علاقه ی شدید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bound: صحافی شده . جلد گرفته شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رژ گونه: Blush

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد خط: Scraeler Scrawled

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرتب کردن موها: مرتب کردن لباس Smooth one's clothe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

effected: انجام شده . ایجاد شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خوراکی: Snacks

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرق باز کردن: Part

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ritual: رسم و ر وم . شیوه ی روزمره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mundane: روزمره و معمولی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oblivious: غافل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shuffle: کشیدن پا روی زمین هنگام راه رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambitions: آرزو ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پشت بام: Rooftop

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جبران کردن: Make amends

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rev: گاز دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolve: تجزیه کردن . تجزیه شدن حل کردن . ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confetti: ریزه های کاغذ رنگی که به هوا یا سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cant: سخن ریاکارانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perceptible: محسوس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perceptible: محسوس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pall: بی مزه شدن روکش تابوت توده ی ابر ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ترفند: Trick

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begrudge: حرص خوردن و حسادت کردن مضایقه کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unctuous: چرب زبان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شعبده بازی: Magic trick

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شعبده بازی: Magic trick

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convention: قرارداد گردهمایی . همایش رسم و رسو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ظلم و ستم: Oppression

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پوست کندن: Excoriate Flay Skin Peel

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پوست کندن: Excoriate Flay Skin Peel

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postgraduate: Undergraduate دانشجوی لیسانس n, adj ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enervate: ضعیف کردن . ناتوان کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibit: نشان دادن . به نمایش گذاشتن چیز به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fence: فنس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grave: جدی و سنگین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clench: منقبض کردن، فشرده کردن ، مشت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grimace: قیافه را در هم کشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

distressing: آزار دهنده ناراحت کننده نگران کنن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باد کردن: Bloat

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

benefactor: خیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد امدن: Despise Execrate

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با دستمال پاک کردن: Mop Wipe

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خودتراش: Safety razor

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

razor wire: سیم خاردار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بریده بریده: Staccato

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضد گلوله: Armored

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stumble on: برخوردن به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumble on: برخوردن به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumble: برخوردن به

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شک شونده: Suspect شک شونده n Suspicious شک ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

propitious: مناسب . مساعد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relegate: تنزل رتبه دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sinecure: شغل کم مسئولیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anathema: چیز کاملا متضاد با عقاید شخص

١٠ ماه پیش

مدال‌های عاطفه موسوی