refute١٥:٠٢ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧مردود شمردن
گزارش32 | 0
nonsense١٤:٥٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧حرف مفت
گزارش14 | 0
self mortification١٤:٥٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧ریاضت ریاضت در لغت به معنای رام کردن است و در اصطلاح اهل الله به معنای تحمل رنج برای سیر و سلوک است
گزارش0 | 0
mix١٤:٤٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧تَخلیط هم به معنای مخلوط کردن است
گزارش0 | 0
lucky١٤:٤٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧مُقبِل هم به معنای خوش اقبال و خوش شانس است
گزارش5 | 1
scandal٢٠:١٢ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥بی آبرویی
گزارش21 | 1
like٢٠:١٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥به منزله
گزارش18 | 1
idiocy٢٠:٠٢ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥بلاهت
گزارش5 | 1
ivy١٩:٣١ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥عَشَقه یا پیچک
گزارش21 | 1
typology١٩:٢٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥سنخ شناسی
گزارش2 | 0
occultation١٩:٠٧ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥غیبت و ناپدیدشدن
گزارش0 | 0
wake١٣:٤٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥مراسم بعد از تدفین مرده یا قبل از تدفین مرده
گزارش57 | 1
malignant١٣:٢٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥۱_بدخیم در برابر benign ( خوش خیم ) ۲_بدجنس و آزاررسان
گزارش46 | 1
sheaf١١:٤٧ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥تعدادی
گزارش0 | 0
justice٢١:٥٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤دادگری
گزارش9 | 1
dialogue٢١:٥٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤گفت و شنود
گزارش7 | 0
depth٢١:٣٧ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤ژرفنا
گزارش7 | 1
state٢١:٢٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤حال ( در عرفان اسلامی )
گزارش9 | 1
whereas٢١:٣٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤حال آنکه
گزارش25 | 1
eclipse٢١:٣٧ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤افول تحت الشعاع قرار دادن
گزارش51 | 1
erosive٢١:٢٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤مخرب
گزارش5 | 0
station٢١:٢٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤مقام ( در عرفان اسلامی )
گزارش5 | 1
feast٢١:١٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤Feast=مناسک
گزارش9 | 1
banquet١٩:٣٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤سور
گزارش14 | 0
slack١٩:٢٣ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤گشاد در مقابل tight
گزارش14 | 1
badger١٨:٤٣ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤درخواست کردن ترغیب کردن
گزارش7 | 1
work sth out١٦:٣٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤به چیزی پی بردن فهمیدن Figure out
گزارش2 | 0
zunnar١٦:٠٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤زنار که مسیحیان به کمر بندند
گزارش0 | 0
playact١٥:٥٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤مخفی کاری کردن ( احساسات رو پنهان کردن )
گزارش0 | 0
tight١٣:٤٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤خسیس Tightwad
گزارش21 | 1
robe١٠:٥٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤خلعت
گزارش5 | 1
as such٠٠:٠٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤در این مقام
گزارش7 | 1