tinabailari - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

story: داستان when my father came in I was ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visit: دیدن both his parents and his grand ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basketball: ورزش بسکتبال he both loves and play ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow down: کمتر کردن فعالیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grandfather: پدربزرگ Is your grandfather alive آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blood: خون he lost a lot of blood in the a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

orbit: مدار the planets go around the sun ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put out: خاموش کردن 🏟🏟 to stop sth from bu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worst: بدترین he is the worst student in t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: نزدیک he lost several close relativ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain: دشت Moghan plain is a nice place in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

please: she was pleased with herself او از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proud: you can be proud of yourself 🚦 شما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kitchen: آشپزخانه my mother is working in th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kitchen: آشپزخانه my mother is working in th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capacity: گنجایش و ظرفیت ، توانایی و قابلیت t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compare: مقایسه کردن ، سنجیدن I compared sev ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complete: کامل ، کامل کردن ، تکمیل کردن 🛰🛰 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

continue: ادامه دادن ، ادامه یافتن she decide ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correct: درست ، صحیح ، تصحیح کردن the first ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

effect: اثر ، تاثیر ، نتیجه ، پیامد I took ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emotional: احساسی ، عاطفی ، احساساتی my doctor ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encourage: تشویق کردن ، ترغیب کردن ، حمایت کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entire: همه ، تمامِ 🚈🚈 it was the best da ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exact: دقیق 🚄🚄 the exact time of the acc ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut off: while I was writing the email the n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journey: have a nice journey and look after ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

umbrella: I'm sure he took his umbrella with ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coat: کت I took my coat with me because i ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manage: I don't think he will be able to ma ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

each other: یکدیگر they absolutely hate each ot ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discussion: can you tell me the main point of t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confine: I don't like the idea of confining ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

describe: the witness was asked to describe t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supervision: نظارت my parents' supervision is of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supervision: نظارت my parents' supervision is of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fact: حقیقت، واقعیت 🚑🚑🚑 no decision wi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

failure: شکست ، عدم موفقیت Winston isn't som ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

familiar: آشنا ، شناخته شده there were one or ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happen: اتفاق افتادن ، رخ دادن the accident ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hardware: [ کامپیوتر ] سخت افزار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

industrial: صنعتی there are thousands of indust ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instruction: آموزش ، تعلیم ، دستورالعمل they nee ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invite: دعوت ، کارت دعوت ، دعوت کردن از he ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

item: [ در فهرست ] قلم ، فقره the restaur ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lawyer: حقوق دان ، وکیل I want to see my la ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medical: ( مربوط به ) پزشکی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical: ( مربوط به ) پزشکی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

missing: گم شده 🎻🎻🎻 her father has been m ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

object: چیز ، مفعول look , there's a strang ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operation: عمل جراحی ، کار the poor man had tw ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sara: Sara is as kind as Neda 🎷 سارا به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

karoon: Karoon is the longest river of Iran ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tara: Tara is the best student at school ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tara: Tara is the best student at school ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there: do you like to go there again 🎭 آی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when: I was driving when you called me 🎪 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

difficult: we were working on a difficult prob ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

originate: نشات گرفتن ، ریشه گرفتن 🏵🏵 no one ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pollute: آلوده کردن the factory pollutes the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potentiality: توانایی ، استعداد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

process: روند ، پروسه ، فرآیند 🥇🥇 changes ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reason: دلیل ، علت ، سبب ، منطق the reason ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recognize: شناختن ، تشخیص دادن I recognize him ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serious: جدی ، خطرناک ، حاد 🚴🏻‍♀️ smoking ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil: [ غذا و غیره ] فاسد شدن ، خراب شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: موضوع ، مبحث ، درس ، فاعل 🚵🏻‍♀️🚵 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unemployment: unemployment has been rising for mo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

until: تا ، تا وقتی که ، تا هنگامِ 🚣🏻‍♀️ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bit: کمی ، تا حدودی It costs a bit more ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

active: فعال ، پر جنب و جوش ، فعل معلوم she ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adapt: وفق دادن ، سازگار کردن ، اقتباس کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

addition: افزایش ، اضافه ، چیز اضافه شده in a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agree: هم عقیده بودن ، موافق بودن my fathe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anymore: [ در جمله ی منفی ] بیش از این ، دیگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

below: زیر ، پایین they have three childr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bone: استخوان he broke a bone in his left ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring: [ با خود ] آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bother: زحمت ، اذیت ، دردسر it doesn't bot ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn up: [کالری و غیره ] سوزاندن ، مصرف کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

calorie: کالری there are about 50 calories i ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calorie: کالری there are about 50 calories i ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

careful: دقیق ، مواظب ، مراقب ⛹🏻‍♂️ be care ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry: حمل کردن ، بردن there books are too ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cell: blood brain cells سلول های خونی مغز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chest: سینه ، قفسه سینه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choose: انتخاب کردن ، برگزیدن I don't mind ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climb: بالا رفتن ، صعود کردن As they climb ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

combine: ترکیب شدن ، متحد شدن 🏋🏻‍♀️ Hydrog ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come in: وارد شدن ، ( به بازار ) آمدن we're ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come out: خارج شدن ، [ روزنامه ، کتاب و غیره ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjunction: [ در دستور زبان ] حرف ربط ، کلمه ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

create: خلق کردن ، ایجاد کردن the governmen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deeply: عمیقاٌ ، شدیداٌ 🥌 we don't want to ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

define: تعریف کردن ، [ کلمه ] معنی کردن ⛸⛸ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

definition: [ مفهوم ، کلمه ] تعریف what's your ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

depend on: وابسته بودن به ، متکی بودن به their ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digest: خلاصه ، چکیده، [ غذا ] هضم کردن mos ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

digest: خلاصه ، چکیده، [ غذا ] هضم کردن mos ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discuss: بحث کردن درباره ی have you discuss ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doorbell: زنگ در

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efficient: موثر ، کار آمد the new machine is f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even: حتی ، صاف ، مسطح ، منظم و مرتب It's ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excellent: عالی ، فوق العاده 🥅🥅 what an exce ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exercise: ورزش ، تمرین ، ورزش کردن she exerc ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explain: توضیح دادن ، شرح دادن If there's an ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

FAT: چاق ، چربی 🏒🏒 I only use vegetabl ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هایل: ترسناک 🏓 مثال در جمله : در مقامی ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حایل: مانع ، حجاب 🎱 کاربرد در جمله : چه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

صواب: درست 🥏🥏 کاربرد در جمله : صواب آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نواهی: نهی شده ها ، منکرات ، زشتی ها 🏐🏐� ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نواهی: نهی شده ها ، منکرات ، زشتی ها 🏐🏐� ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منصوب: آن که برای انجام کاری به مقامی گماش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

منصوب: آن که برای انجام کاری به مقامی گماش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گذاردن: قرار دادن 🏈 کاربرد در جمله : دل قو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گزاردن: به جای آوردن ، انجام دادن کاربرد در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برائت: بیزاری ، تنفر ، عیب کاربرد در جمله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

برائت: بیزاری ، تنفر ، عیب کاربرد در جمله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

براعت: برتری یافتن در دانش و ادب ، برتری � ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

براعت: برتری یافتن در دانش و ادب ، برتری � ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غربت: دوری 🥢🥢 کاربرد در جمله : تا جایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قربت: نزدیکی 🥡🥡 کاربرد در جمله : منت خد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قربت: نزدیکی 🥡🥡 کاربرد در جمله : منت خد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مذموم: نکوهیده ، سرزنش شده کاربرد در جمله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعلم: علم آموختن🍽 کاربرد در جمله : و فای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

امارت: امیری کردن ، فرمانروایی کردن کاربرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عمارت: آباد کردن ، بنا کردن ، ساختمان کارب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

divide: تقسیم کردن mother divided the cake ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

museum: موزه the students are going to visi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheetah: یوزپلنگ 💝💝 Golestan jungle is th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut down: از بین بردن ، قطع کردن cutting down ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resources: using the natural resources doesn't ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secretary: the new secretary doesn't like me م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flat: she lives in a large flat in New Yo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tired: Ava looks tired 💛 آوا خسته به نظر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good: the cake tastes good کیک مزه خوبی د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow: the train is very slow قطار خیلی کن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grow: جزو فعل های اسنادی به معنی ( شدن ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

milk: the milk went bad شیر فاسد شد 🔏 پ. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rough: the sea turned rough دریا نا آرام ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

angrily: Mark talked to me angrily مارک با ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carefully: I tasted the food carefully من به د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well: he speaks English well 🖍 او انگلیس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

luck: he tried hard to find a job but he ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ever: you are as beautiful as ever شما مث ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funny: people say that it is the funniest ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MAN: he is the most hardworking man that ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bag: I need a bag much bigger من به کیف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bag: I need a bag much bigger من به کیف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

afford: از عهده چیزی بر آمدن we can't affor ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparently: ظاهرا clearly , obviously sth that ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast: سریع A car is faster than a bicycle ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beautiful: she is more beautiful than her sist ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass: I hope to pass the test من امیدوارم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manager: she wishes to see the manager او ام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon: I hope that I can see you soon agai ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

had: I wish I had a bicycle 🗞 کاشکی من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

student: all the students hope to get a good ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tree: this is the tallest tree in the wor ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forbidden: smoking is forbidden in this place ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dangerous: swimming in this river is dangerous ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earn: he could earn a lot of money by wor ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magazine: he reads magazines but he doesn't l ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

during: we will visit Australia during our ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appointment: i have an appointment to go to the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place: this is the place where accident ha ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: قدردانی کردن 📨 admire , be thankfu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: suddenly the answer of a question s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step: follow my steps to find me 🧧 قدم ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reverse: you shouldn't reserve when you are ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overlook: please try to overlook your brother ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muscular: that football player is tall and mu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

terry: اسم یک شخص Terry worked in a bank f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spain: کشور اسپانیا 🛍🛍 we traveled to Sp ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch: تماشا کردن 🎊🎊 Edward was watching ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

phone: تلفن the phone rang while I was hav ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phone: تلفن the phone rang while I was hav ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think: فکر کردن 🖼 I'm thinking about my m ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mean: منظور 🛌 I see what you mean فهمیدم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yourself: I love you for yourself not for you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoke: گذشته فعل speak the teacher herself ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

itself: the house it self is nice but the g ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quicker: سریع تر ، تند تر it's quicker if yo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quicker: سریع تر ، تند تر it's quicker if yo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

HIM: Mike didn't have any money with him ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spend: he often likes to spend time by him ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

own: some friends of mine are building t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

asleep: Anna fell asleep while she was watc ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

selfish: خودخواه🧬🧬 some people are very se ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just: did you hear what the teacher just ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

light bulb: Thomas Edison invented the light bu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hour: She spends hours on the telephone e ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cancer: Scientists haven't found a cure for ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equipped: مجهز 🔮🔮 This laboratory is equipp ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

organize: The kindergarten organizes lots of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sample: نمونه ⚔️⚔️ We did various experimen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enough: She has grown up enough to be a goo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ancient: باستانی ، قدیمی I'm doing research ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over: بیش از 🔫🔫 The light bulb was inve ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mathematical: ریاضی 🧲🧲 She solved my mathematic ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های tinabailari