Tabasom

Tabasom Students have the best ideas : )

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



horrifying١٠:٥٤ - ١٣٩٧/١٢/٠٩مانند horror به معنای ترسناک استگزارش
131 | 3
job hunt١٠:٥٢ - ١٣٩٧/١٢/٠٩سعی برای پیدا کردن شغل گزارش
76 | 3
stylish١١:٥١ - ١٣٩٧/٠٧/١٩لباس های شیک و زیبا، مدرن ، فاخر و مجلسی و. . . .گزارش
136 | 2
entertainment٢٣:١٩ - ١٣٩٧/٠٥/٠٧سرگرم کننده - تفننیگزارش
182 | 6
dozens٢٣:١٦ - ١٣٩٧/٠٥/٠٧این کلمه می تواند به معنای ( دست ) هم باشد به عنوان مثال دست های پلی استیشن Dozens of playstationگزارش
110 | 4
delayed٢٣:٠٦ - ١٣٩٧/٠٥/٠٧وقفه پیش آمدن در هر کاری برای مثال Your flight has been delayed پرواز شما به تاخیر افتادهگزارش
113 | 1
beverage١٧:٣٠ - ١٣٩٧/٠٥/٠٦نوشیدنی معمولا به جز آب مانند: نوشابه و آبمیوهگزارش
239 | 4
refuse١٧:١٨ - ١٣٩٧/٠٥/٠٦قبول نکردن . زیر پا گذاشتن . اهمیت ندادن به عنوان مثال You can't spend your time in this camp when you REFUSE the rulesگزارش
308 | 4
sightseeing١٧:٠٧ - ١٣٩٧/٠٤/٣١باز دید از مکانی دیدنی و عموما با لذت و خوشحالی را sightseeing می نامندگزارش
179 | 3
souvenirs١٧:٠٣ - ١٣٩٧/٠٤/٣١این کلمه فعل buy به کار می رود و به معنای سوغاتی و سوغات و با فعل ذکر شده به معنای خریدن سوغاتی می باشدگزارش
191 | 8
احمق٢٠:٥٦ - ١٣٩٧/٠٤/٠٩نا به خردگزارش
106 | 4
mall٢٠:٥٤ - ١٣٩٧/٠٤/٠٩Shopping centerگزارش
168 | 6
rescue١٢:٢٩ - ١٣٩٧/٠٣/١٠حفظ جان کسی ، چیزیگزارش
198 | 4
خر١٢:٢١ - ١٣٩٧/٠٣/١٠این واژه به دو صورت بکار میرود 1 بزرگ و عالی رتبه 2 به معنی احمق و کسی که درک بالایی نداشته باشد و ممکن است به عنوان فحش بین دوستان با مردم رواج دا ... گزارش
359 | 14
debris١٢:١٦ - ١٣٩٧/٠٣/١٠Broken pieces of some thing bigگزارش
531 | 5

فهرست جمله های ترجمه شده



nervousness٠٠:٠١ - ١٣٩٧/١١/١٣
• He laughed to cover his nervousness.
او خندید تا عصبانیت خودش را پنهان کند
25 | 1
slippery٠٩:٤٣ - ١٣٩٧/١١/٠٤
• These steps are slippery in winter.
این پله ها در زمستان لغزنده هستند
87 | 2
florist١٥:٢٩ - ١٣٩٧/٠٩/٢٠
• Dean stopped at the florist on the way home.
( دین ) در مسیر خانه جلوی گلفروش متوقف شد
32 | 1
stylish١١:٤٩ - ١٣٩٧/٠٧/١٩
• Her preference is for comfortable rather than stylish clothes.
او لباس های راحت را به لباس های شیک ترجیح می دهد ( مؤنث )
117 | 4