امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی افتاب: سپاه ترک ، کنایه از روشنی آفتاب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسئولین: اولیای امور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسئولان اجرایی: اولیای امور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رؤساء: اولیای امور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اولیاء امور: اهل مقامات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موسیقی دان: اهل مقامات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موسیقی شناس: اهل مقامات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متصدیان: اولیاء امور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطف کردن: الطاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: ایر. [ اَ ] ( اِ ) آلت تناسل. ( بره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحنن: اشفاق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهر ورزیدن: اشفاق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عنایت کردن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توجه داشتن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکار بردن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکار زدن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به کار زدن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اعمال کردن: به کار زدن ، مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعمل اوردن: مبذول داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عمل اوردن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقدیم داشتن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرضه داشتن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرضه دادن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گاردان: ژنرال گاردان ، در منابع قدیمی فارسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزیت دادن: ممتاز کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on arrival: در بدو ورود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on arrival: در بدو ورود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فهیم: چیزفهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show displeasure at with: اظهار نارضایتی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشرف یافتن: باریابی ، بار یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اذن دخول: باریابی ، بار یافتن ، شرف حضور ، شر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهره عملی به خود گرفتن: عملی شدن ، جامهٔ عمل به خود پوشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهره رسمی به خود گرفتن: رسمی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخراج کردن: بیرون راندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاراندن: بیرون راندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون فرستادن: بیرون راندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون انداختن: بیرون راندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معزول کردن: بیرون راندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واگذار شدن: محول شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الامد: باب روز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modern: باب روز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نائل امدن به: موفق شدن ، رسیدن به ، به دست آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همراه با: به انضمام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to squeeze the trigger: چکاندن/کشیدن ماشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pull the trigger: کشیدن/چکاندن ماشه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علیاحضرت: حضرت علیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دولت بلندپایه: دولتِ علیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

until then: تا آن هنگام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دامنگیر شدن: گریبانگیر شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دامنگیر کسی شدن: گریبانگیر کسی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم مرتبه: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم درجه: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم طراز: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم صف: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم پیشه: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم رده: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم صنف: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم سنخ: هم رسته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تهیه دیدن: فراهم آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهیا کردن: فراهم آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیادی: چندانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ان چنانی: چندانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیلی: چندان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تجهیزات: ساز و برگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار کردن: مشغول به کار بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کاری پرداختن: مشغول به کاری بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فعالیت داشتن: مشغول به کار بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فعالیت کردن: مشغول به کار بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نام نهادن: تسمیه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلایل: شوندان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زنبورک: وجه تسمیه �زنبورک� آن است که �کلمه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیشتر بودن: تجاوز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درکردن: آتش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شهر در کردن: تبعید کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبعید کردن: شهر در کردن ، موطن/ولایت در کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افروختن: آتش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

based on: بنا به . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبنی بر: بنا به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مبنی بر: بنا به

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیش از حد: فوق العاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شایان: قابل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجربه دیده: قابل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صاحب تجربه: قابل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کارکشته: صاحب تجربه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفتخر شدن: سر افراز گردیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرد اوری کردن: حاصل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اندوختن: حاصل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعهده گرفتن: عهده دار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرح افکندن: طرح درانداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرح ریختن: طرح درانداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرح کردن: طرح درانداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرح ریزی کردن: طرح درانداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به شرطیکه: بدان شرط که . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full authority: اختیار تام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بناء کردن: دایر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنیاد کردن: بنیاد نهادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دایر کردن: بنیاد نهادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدان جهت: به آن دلیل/سبب/علت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برپا کردن: برپا ساختن ، برپا داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احداث کردن: برپا ساختن/داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در اختیار نهادن: در اختیار گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اختصاص دادن: در اختیار نهادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخصیص دادن: منظور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تخصیص: در اختیار نهادن/گذاشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در ابتدای کار: در بدو کار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلون المزاج: هر دم خیال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تلون مزاج: هر دم خیالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flightiness: هر دم خیالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرا رسیدن: قدوم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکم دار: در افغانستان به معنی حامله ، آبستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوظهور: نوبرآمد ، نوبرآمده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شفاهی: دهانکی ( در تاجیکستان )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زبانی: دهانکی ( در تاجیکستان )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زهر زده: مسموم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باششگاه: در تاجیکستان به معنی محل اقامت و مس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفلسی: ( در زبان اردو ) غربت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محتاجی: ( در زبان اردو ) غربت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افلاس: ( در زبان اردو ) غربت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهات: ( در زبان اردو ) موضع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهیا شدن: تیار شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تهیه شدن: تیار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاضر شدن: تیار شدن ( آماده شدن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اماده شدن: تیار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرداخته: تیار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غذای فوری: تیزتَیار ( در تاجیکستان )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فست فود: تیزتَیار ( در تاجیکستان )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

green onion: ( در افغانستان ) نوش پیاز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shallot: ( در افغانستان ) نوش پیاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screwdriver: ( در افغانستان ) پیچ تاب ( در گویش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاوش کردن: پالیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پالایش کردن: پالیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جشن تولد: سالگره. [ گ ِ رِه ْ ] ( اِ مرکب ) ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ساخته کاری: ( در افغانستان ) جعل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سایه بان: سایه پوش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی انداختن: ( در افغانستان ) توضیح دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توضیح دادن: ( در افغانستان ) روشنی انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشریح کردن: ( در افغانستان ) روشنی انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واضح سازی: ( در افغانستان ) روشنی انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرح دادن: ( در افغانستان ) روشنی انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سبک دوش کردن: ( در افغانستان ) عزل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معزول شدن: ( در افغانستان ) سبک دوش شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزل شدن: ( در افغانستان ) سبک دوش شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برکنار شدن: ( در افغانستان ) سبک دوش شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلع شدن: ( در افغانستان ) سبک دوش شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزل کردن: ( در افغانستان ) سبک دوش کردن ( مود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلع کردن: ( در افغانستان ) سبک دوش کردن ( مود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معزول: ( در افغانستان ) سبک دوش ( مودبانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برکنار: ( در افغانستان ) سبک دوش ( مودبانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخلوع: ( در افغانستان ) سبک دوش ( مودبانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سررشته داشتن: تخصص داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخصص داشتن: سر رشته داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاردان بودن: سر رشته داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهارت داشتن: سر رشته داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلد بودن: سر رشته داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفید بودن: بکار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فایده دادن: بکار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لایق بودن: بکار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سزیدن: بکار آمدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا بلکه: تا مگر ، تا شاید ، که شاید او به ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست دهرجستن: کنایه از مردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

معاشرت: نشست و برخاست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نشست و برخاست داشتن: مراوده داشتن ، معاشرت داشتن ، حشرون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حشرونشر داشتن: مراوه داشتن ، معاشرت داشتن ، نشست و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معاشرت داشتن: حشرونشر داشتن ، مراوده داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یدک کشیدن: به نامی / صفتی /لقبی جز نام اصلی خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لقب داشتن: یدک کشیدن عنوان / لقب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ملقب بودن: یدک کشیدن عنوان/لقب . . . . . . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a while later: پس از چندی ، چندی پس از

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after some time: پس از چندی ، چندی پس از . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکار گرفتن: بکار گماشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از این نظر: بدین لحاظ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملزم شدن: ناچار شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شتاب به عمل امدن: شتاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شتاب کردن: شتاب به عمل آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعجیل کردن: شتاب به عمل آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خستگی اور: طاقت فرسا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شفیع بردن: میانجی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میانجی کردن: شفیع بردن ، شفیع آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شفیع کردن: واسطه قرار دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شفیع انگیختن: واسطه قرار دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شفیع اوردن: واسطه قرار دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شفیع شدن: واسطه شدن ، میانجی شدن ، میانجی گرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میانجی شدن: شفیع شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واسطه شدن: شفیع شدن ، میانجی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وساطت کردن: شفیع بردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میانجی گری کردن: شفیع بردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتی دادن: صلح دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرزنش شدن: مورد سرزنش قرر گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هدف گرفتن: نشانه گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سفاهت امیز: نابخردانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابلهانه: سفاهت آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامعقولانه: نابخردانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر عقلا نی: نابخردانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غیرعقلایی: نابخردانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سهل انگارانه: نابخردانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نابخردانه: سهل انگارانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی کفایتی: ناکارآمدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناکارایی: ناکارآمدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unproficient: ناکارآمد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد دوخت: بد برش

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی