better you than me١١:٢١ - ١٤٠٠/٠١/٠٢وقتی به کار میره که از کاری که طرف مقابل گفتگو می کنه یا می خواد بکنه خوشمون نیاد.
گزارش18 | 1
relieved٠٧:٠٣ - ١٤٠٠/٠١/٠٢خلاص شده I'm relieved: خلاص شدم.
گزارش12 | 0
be on a roll١٥:١٢ - ١٤٠٠/٠١/٠١رو دور بودن / روبه راه بودن
گزارش7 | 0
good one٠٤:٠٠ - ١٤٠٠/٠١/٠١در پاسخ به جوک، وقتی می خواید بگید حرفت جوک بود. بامزه that's a good one: بامزه بود.
گزارش18 | 0
easy١٥:٥٦ - ١٣٩٩/١٢/٣٠حین حمل وسایل معادل "آروم" کوتاه شده ی "take it easy"
گزارش2 | 0
find١٢:٠٦ - ١٣٩٩/١٢/٣٠برای کالاها ترجمه ی "گیر آوردن" خوبه به نظرم. I want to find a cheap one: می خوام یه ارزونش رو گیر بیارم.
گزارش9 | 0
leap١٠:٣٦ - ١٣٩٩/١٢/٣٠کنایه از زیاده روی
گزارش5 | 1
jail١٠:٢٦ - ١٣٩٩/١٢/٣٠در مقایسه با prison برای مجازات های بلندمدت
گزارش7 | 0
mind sb's business٠٨:٣٠ - ١٣٩٩/١٢/٣٠mind your own business: سرت به کار خودت باشه
گزارش2 | 0
concern٠٨:٠٩ - ١٣٩٩/١٢/٣٠دخل داشتن it doesn't concern you. mind your own business: دخلی به تو نداره. سرت به کار خودت باشه.
گزارش14 | 0
get off٠٧:٤٧ - ١٣٩٩/١٢/٣٠به معنای بیرون کشیدن هم هست
گزارش12 | 1
put together٠٦:٣٦ - ١٣٩٩/١٢/٣٠برای چیدن وسایل خونه هم به کار میره.
گزارش0 | 1
in honesty٠٦:٠٦ - ١٣٩٩/١٢/٣٠در انتهای جمله به کار میره چیزی شبیه "بدون اغراق"
گزارش0 | 1
shy away٠٦:٠١ - ١٣٩٩/١٢/٣٠کنار کشیدن I immediately shy away: فورا می کشم کنار [از اون کار]
گزارش7 | 1
orbs٠٥:٥٩ - ١٣٩٩/١٢/٣٠دایره های نورانی در تصاویر
گزارش2 | 0
forget٠٣:٠١ - ١٣٩٩/١٢/٣٠برای جا گذاشتن وسایل هم به کار میره.
گزارش5 | 1
knob٢٣:٠٠ - ١٣٩٩/١٢/٢٨پیچ اجاق گاز
گزارش5 | 0
sippy cup٢٢:٥٠ - ١٣٩٩/١٢/٢٨لیوان مخصوص کودکان
گزارش9 | 0
fruit tray٢٢:٤٣ - ١٣٩٩/١٢/٢٨ظرف میوه خوری / بشقاب میوه خوری
گزارش2 | 0
dining room table٢١:٢٦ - ١٣٩٩/١٢/٢٨میز غذاخوری که به طور معمول در آشپزخونه هست ولی ممکنه در dining room جدا هم باشه. اگه در آشپزخونه باشه به صندلی هاش میگن kitchen chair و اگه در اتاق ...
گزارش0 | 0
roll it٠٧:٤٧ - ١٣٩٩/١٢/٢٨حرکت! / برو بریم! برای شروع پخش چیزی استفاده میشه.
گزارش2 | 0
lap pool٠٧:٣٥ - ١٣٩٩/١٢/٢٨استخر کوچک و دراز
گزارش0 | 0
cut off٠٧:١١ - ١٣٩٩/١٢/٢٨برای مو وقتی استفاده میشه که خیلی کوتاه کنی.
گزارش2 | 0
grow out٠٧:٠٨ - ١٣٩٩/١٢/٢٨بلند کردن مو
گزارش0 | 0
pass off٠٦:٤٧ - ١٣٩٩/١٢/٢٨انجام کار به یه شیوه ی خاص شاید معرکه انجام دادن کار ترجمه ی خوبی باشه.
گزارش2 | 0
up here٠٤:١٤ - ١٣٩٩/١٢/٢٨این بالا اینجا
گزارش7 | 0
utopian dreamer٢٠:٣٧ - ١٣٩٩/١٢/٢٧کسی که نگاه رویایی و غیرواقعی به جهان داره.
گزارش9 | 0
scoundrel١٩:٢١ - ١٣٩٩/١٢/٢٧کسی که خیلی از قوانین پیروی نمی کنه و نظر دیگران هم براش مهم نیست. "کله خر" یا "کله خراب" ترجمه ی خوبیه.
گزارش12 | 0
softie١٩:١٨ - ١٣٩٩/١٢/٢٧کسی که ظاهر خشنی داره ولی آدم خوبیه.
گزارش0 | 1
enrichen١٨:٥٦ - ١٣٩٩/١٢/٢٧همان enrich / غنی سازی
گزارش0 | 0
have notion٠٤:٢٧ - ١٣٩٩/١٢/٢٧خیال کردن they have the notion that: اونا خیال می کنن که . . .
گزارش0 | 0
even٠٤:١٠ - ١٣٩٩/١٢/٢٧فکر کنم معنی بالاخره هم میده where do we even begin: بالاخره از کجا شروع می کنیم؟
گزارش5 | 1
take life٠٣:٣٥ - ١٣٩٩/١٢/٢٧کشتن took his own life: خودش رو کشت / جون خودش رو گرفت
گزارش7 | 1