far more١٥:٠٥ - ١٤٠٠/٠٥/١٥way more
گزارش2 | 1
go ahead٠٣:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/١٢بسم الله!
گزارش21 | 1
in luck٠٢:١٥ - ١٤٠٠/٠٥/١٢lucky
گزارش7 | 0
textiles٢٢:٣٤ - ١٤٠٠/٠٥/١١نساجی ( رشته )
گزارش0 | 0
man child١١:٣٢ - ١٤٠٠/٠٥/١١آدم بزرگی که روحیه ش بزرگ نشده
گزارش2 | 0
be focused٢٢:٢٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٨معنی مشابه focus
گزارش2 | 0
of interest١٣:١٣ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧places of interest = interesting places
گزارش5 | 1
quite like١٤:٣٢ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦خیلی دوست داشتن
گزارش5 | 1
hire shop١٤:١١ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦مغازه ی اجاره ی اجناس
گزارش2 | 0
got you١٢:٤٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦منظورت رو متوجه شدم / منظورت رو گرفتم.
گزارش2 | 1
to be exact١١:٥٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦اگه بخوام دقیق بگم.
گزارش30 | 0
far too١٠:٥٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦way too
گزارش5 | 0
there is a choice of١٠:٤٩ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦وقتی چندین گزینه از چیزی باشه و شما بتونید انتخاب کنید.
گزارش2 | 0
in my eyes١١:١٦ - ١٤٠٠/٠٥/٠٤in my opinion in my view
گزارش12 | 0
early man٠٧:٣٠ - ١٤٠٠/٠٥/٠٤انسان نخستین
گزارش14 | 0
further along١٦:١٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣اون ور تر [در آدرس دادن]
گزارش0 | 1
تا حدودی٠٦:٢٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٢somewhat
گزارش5 | 0
cautious٠٦:٠٣ - ١٤٠٠/٠٥/٠٢حواس جمع / در مقایسه با nosy ( فضول )
گزارش2 | 0
topic area٠١:١٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٢موضوع کلی / حیطه ی کلی
گزارش0 | 0
put at a disadvantage٢٣:٤٥ - ١٤٠٠/٠٤/٣١Put sb at a disadvantage: مشکل ایجاد کردن برای کسی / کار را سخت کردن
گزارش7 | 0
report٠٣:٣٨ - ١٤٠٠/٠٤/٣٠کارنامه
گزارش5 | 1
cost١٢:٥٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٨آب خوردن It costs less for you: واسه تو کمتر آب می خوره.
گزارش16 | 1
on three١١:١٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٨با شماره ۳
گزارش2 | 0
go straight٠٥:٥٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٨صاف رفتن I go straight outdoors: صاف میرم بیرون
گزارش7 | 1
get air٢١:٤٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٧هوا گرفتن [در ورزش]
گزارش0 | 0