free up٢١:٢١ - ١٣٩٩/٠١/١٨در دسترس قرار دادن چیزی
گزارش44 | 1
catchup٠٥:١٦ - ١٣٩٩/٠١/١٤رسیدن به چیزی که ازش عقب بودیم
گزارش37 | 1
chair time١٠:٠٨ - ١٣٩٩/٠١/٠٧زمانی که بیمار روی صندلی دندانپزشکی نشسته و برایش کار انجام می شود.
گزارش7 | 0
forced into١٦:٤٤ - ١٣٩٨/١٢/١٩فشرده شدن در چیزی
گزارش2 | 0
meant to be١٦:٢٦ - ١٣٩٨/١٢/١٩. . . که قرار است فلان باشد
گزارش16 | 1
centered١٠:٠٥ - ١٣٩٨/١٢/١٩وسط قرار گرفته
گزارش7 | 1
thy٠٢:٠٢ - ١٣٩٨/١٢/١١صفت مالکیت تو Your
گزارش16 | 0
agree to disagree٠١:٥٦ - ١٣٩٨/١٢/١١پذیرفتن چیزی برای جلوگیری از بحث بیشتر درباره ی اختلاف نظر
گزارش51 | 1
hold the phone٠٠:٤٤ - ١٣٩٨/١٢/١١وایسا! امر به توقف فوری کاری که در حال انجام است
گزارش9 | 0
in the process of٠٤:٥١ - ١٣٩٨/١٢/١٠در حال . . . چیزی که در حال انجامه ولی هنوز تمام نشده.
گزارش7 | 0
lay down٢٣:٣٣ - ١٣٩٨/١١/٢٣رسوب کردن
گزارش12 | 1
alveolar ridge٠٥:٢٦ - ١٣٩٨/١٠/٢٨برجستگی استخوان مربوط به دندان ها در فک بالا و پایین
گزارش7 | 0