rite of passage٠٤:٤٦ - ١٣٩٩/١١/٣٠آیینی برای عبور از یک مرحله ی زندگی به مرحله ی بعد / چیزی شبیه جشن تکلیف!
گزارش9 | 0
bum off٠٤:٢٠ - ١٣٩٩/١١/٣٠تلکه کردن
گزارش7 | 0
loud٠٠:٣٧ - ١٣٩٩/١١/٢٩جلف ظاهرا
گزارش12 | 1
out of sympathy٠٥:١١ - ١٣٩٩/١١/٠٨out of در اینجا معنی due to می دهد: به خاطر هم دردی / از روی هم دردی
گزارش2 | 0
respects٠٢:٠٣ - ١٣٩٩/١١/٠٣جهات
گزارش9 | 1
is set to١٥:٥٠ - ١٣٩٩/١١/٠١قرار بودن / آمادگی داشتن
گزارش5 | 0
in the wake of٠٨:٣٧ - ١٣٩٩/١٠/٢٢به صورت in wake of هم استفاده میشه.
گزارش0 | 0
justin٠٩:٢١ - ١٣٩٩/١٠/٢٠توجه، خبر فوری
گزارش12 | 1
in deep٠٧:٤٦ - ١٣٩٩/١٠/٢٠به معنای درگیر شدن با چیزی هم به کار میره.
گزارش5 | 0
make deliveries٠٠:٠٦ - ١٣٩٩/١٠/٢٠تحویل دادن سفارش های رستوران ها و سوپرمارکت ها
گزارش2 | 0
passed out٠١:١٠ - ١٣٩٩/١٠/١٩be passed out: غش کردن
گزارش9 | 1
cover off٠١:٠٦ - ١٣٩٩/١٠/١٩معانی پیشنهادی: پوشش دادن / رونمایی کردن
گزارش0 | 0
march down٠٠:٤١ - ١٣٩٩/١٠/١٩نظر کاربر حامد بازیاد که به اشتباه در march downn ثبت شده: راه رفتن، حرکت کردن I marched down to have my breakfast and just really felt great برای صب ...
گزارش2 | 0
take effect١٨:٢٧ - ١٣٩٩/١٠/١٧کاربردی شبیه شروع اجرا شدن قانون و رسمیت یافتن قانون هم داره.
گزارش12 | 0
not one١٥:٢٦ - ١٣٩٩/١٠/١٧وقتی در ابتدای جمله می آید یعنی "حتی یک نفر هم نباید. . . "
گزارش9 | 0
come out٠٥:٠٩ - ١٣٩٩/١٠/١٧بیرون آمدن مواد از چیزی
گزارش2 | 1
go over٠٥:٠٨ - ١٣٩٩/١٠/١٧دوباره روی چیزی را کشیدن ( مثلا با ماژیک )
گزارش12 | 1
porch pirate٠٤:٣١ - ١٣٩٩/١٠/١٧کسی که چیزی را از پشت در منزل دیگران در ایوان جلوی منزلشان می دزدد.
گزارش0 | 0
way past١٣:٥٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٠خیلی گذشته
گزارش9 | 0
natural history١٥:٤٥ - ١٣٩٩/٠٧/١٧سیر و روند طبیعی ( درباره ی یک بیماری )
گزارش9 | 0
staged١٤:١٥ - ١٣٩٩/٠٧/١٧مرحله به مرحله
گزارش7 | 1
shell out١٣:٢٨ - ١٣٩٩/٠٧/١٧جدا کردن کامل
گزارش0 | 2
warranted٠٨:١٢ - ١٣٩٩/٠٧/١٦قابل قبول
گزارش7 | 0
uses٠٧:٤٥ - ١٣٩٩/٠٧/١٦کاربردها
گزارش16 | 1
bound١٣:٥٧ - ١٣٩٩/٠٧/١٣احاطه کردن
گزارش16 | 1
vein٠٧:٢٢ - ١٣٩٩/٠٧/١٠ورید
گزارش2 | 0
lactated٠٤:٤٤ - ١٣٩٩/٠٧/٠٩لاکتاته ( مربوط به ترکیب شیمیایی )
گزارش2 | 0