take life٠٣:٣٥ - ١٣٩٩/١٢/٢٧کشتن took his own life: خودش رو کشت / جون خودش رو گرفت
گزارش7 | 1
a case of sth١٩:١٥ - ١٣٩٩/١٢/٢٦یه جور فلان / یه جورایی فلان
گزارش7 | 0
much too١٧:٠٨ - ١٣٩٩/١٢/٢٤با صفت میاد و از too شدیدتره.
گزارش12 | 1
just a taste١٦:١٩ - ١٣٩٩/١٢/٢٤فقط یه کم امتحان می کنم.
گزارش16 | 0
beef stir fry٠٧:٣٧ - ١٣٩٩/١٢/٢٤گوشتی که به روش stir fry طبخ شده
گزارش2 | 3
come with٠٧:٣٣ - ١٣٩٩/١٢/٢٤سرو شدن با
گزارش32 | 1
be out of house٢٢:٢٨ - ١٣٩٩/١٢/٢٣برای بچه ها به کار میره به این معنی که از خونه رفتن
گزارش0 | 1
times٢٢:١٢ - ١٣٩٩/١٢/٢٣زمونه
گزارش9 | 1
punch in١٦:٣١ - ١٣٩٩/١٢/٢٣برای وارد کردن رمز عابربانک هم استفاده میشه
گزارش12 | 0
make sth career١٦:٠٨ - ١٣٩٩/١٢/٢٣چیزی را به عنوان شغل انتخاب کردن
گزارش0 | 0
order to go٠٥:١٥ - ١٣٩٩/١٢/٢٣order some food to go: سفارش غذایی که با خودمون می بریم.
گزارش2 | 0
take a cruise٠٣:٥٨ - ١٣٩٩/١٢/٢٣رفتن به سفر دریایی با کشتی های کروز
گزارش2 | 0
a month٢٣:٠٤ - ١٣٩٩/١٢/٢٢معادل per month به معنای ماهانه هم استفاده میشه.
گزارش2 | 0
look good on٢٠:٠٥ - ١٣٩٩/١٢/٢٢چیزی به کسی آمدن that looks good on you: بهت میاد.
گزارش18 | 0
that comes to١٩:٥٩ - ١٣٩٩/١٢/٢٢آخر حساب و کتاب به معنیه "که میشه . . . " معمولا با altogether همراه میشه.
گزارش18 | 0
would recommend٠٣:٢٨ - ١٣٩٩/١٢/٢٢تقریبا همون معنی recommend رو میده.
گزارش0 | 0
take skill٠١:٠٤ - ١٣٩٩/١٢/٢٢مهارت نیاز داشتن / طلبیدن
گزارش2 | 0
so few٠٠:٢١ - ١٣٩٩/١٢/٢٢بسیار کم
گزارش0 | 0
get right to٢١:٥٣ - ١٣٩٩/١٢/٢١بی معطلی بریم سراغ . . .
گزارش12 | 0
climb into١٧:٤٢ - ١٣٩٩/١٢/١٩از چیزی بالا رفتن و وارد شدن
گزارش14 | 0
far left١٩:٤٥ - ١٣٩٩/١٢/١٨به معنای تندروهای چپ هم هست اگر اشتباه نکنم.
گزارش18 | 0
put a mark١٦:١٩ - ١٣٩٩/١٢/١٨علامت گذاشتن
گزارش2 | 0
yet١٦:١٦ - ١٣٩٩/١٢/١٨جدای از کاربرد معمول yet در جملات سوالی و منفی که معنی "هنوز" می دهد، کاربرد دیگر این واژه بین دو جمله ای است که مخالف هم هستند و در این حالت معنای " ...
گزارش23 | 0
deal٠٩:٤٦ - ١٣٩٩/١٢/١٧طرح فروش هم میشه فکر کنم.
گزارش9 | 1
on flight٢٠:٠٠ - ١٣٩٩/١٢/١٦با پرواز فلان
گزارش7 | 0