پیشنهادهای سیروس ستاک (٦٣)
race against time تلاش حداکثری در شرایط کمبود وقت و فوریت بالا ، زمان بسیار محدودی برای انجام یک کار ، تلاش برای انجام کاری قبل از تمام شدن زمان
to raise the specter of تهدید به وقوع . . . کردن - برسازی تهدید ( سیاسی )
باعث بیم یا ترس از [چیزی] شدن raise fears
play/ be devil's advocate مخالف خوانی کردن
win by forfeit برنده شدن به دلیل انصراف یا غیبت طرف مقابل
آخر خط last straw
نقطهٔ بی بازگشت / لحظهٔ واژگونی : : tipping point
Not that much, Not so much نه آنقدر هم زیاد
نه آنقدر زیاد، آن قدرها هم نه not all that much
معاون وزیر امور خارجه ( در آمریکا و برخی دیگر از کشورها ) Undersecretary ( or under secretary )
سرپرست وزارت امور خارجه Acting Minister of Foreign Affairs
وزیر امور دولتی ، وزیر سیار، وزیر بدون وزارتخانه ( وظایف خاصی از طرف نخست وزیر یا رئیس دولت به ویژه در دولت های ائتلافی یا دولت های چندحزبی به آن ها ...
وزیر مامور در امور : Delegate Minister / Minister Delegate for
offer a glimpse of نمایان ساختن
مایه نگرانی شدن ( بودن ) ، / هراس انگیز شدن ( بودن ) ، to loom large , To let something loom
سنگینی کردن بر سر، سایه انداختن بر ، To leave something hanging over
هیاهو یا هیجان زدگی غیر منطقی ( هیستری ) Hysteria
هیاهو یا هیجان زدگی غیر منطقی ( هیستری ) Hysteria
Nomination Contestant نامزد انتخابات درون حزبی برای کسب نامزد حزب در انتخابات ریاست جمهوری نامزد انتخابات درون حزبی برای کسب نامزد حزب در انتخابات ...
محاکمه در دادگاه جنایی the assizes ( a trial at the assizes )
نوعی از semblance of He showed a semblance of regret after his mistake اسم تصنعی / اسم ساختگی semblance of n. without an article = با لبخندی تصنع ...
May God join the soul of …with the souls of…
the dice are loaded. the die is loaded کاسه ای زیر نیم کاسه بودن
که بیانگر : marking The United States and China began imposing higher tariffs on their mutual imports on Sunday morning, marking a new escal ...
marked by که با . . رقم خورد
marked by که با . . . همراه بودن ، دوره ای که با . . . شناخته می شود، دوره ای که به . . مشهور است. دوره ای که در آن . . . رخ می دهد/ دوره ای که به . ...
set the tone for زمینه ساز چیزی شدن
جا انداختن ( یک اصطلاح ) ، به رسمیت شناختن ( وقتی جنبه خدشه ناپذیر بودن و غیر قابل انکار بودن چیزی منظور باشد. مثل موضوعات با قداست که نمی توان آنها ...
تصریح شده در ( زمانی که موضوع مورد نظر جنبه خدشه ناپذیر و اهمیتی در حد مقدس بودن داشته باشد ) مثال: آزادی بیان در قانون اساسی تصریح شده است Freedom ...
show of force نمایش قدرت/ قدرت نمایی
getting out of the rut خروج از وضعیت نامطلوب
to be disowned by someone طرد شدن توسط
the die is cast کار از کار گذشته کار از کار گذشته است و اسبویی است شکسته
mourning for, grieving for, bereaved by داغدار / سوگوار . .
be plagued with/by گرفتار چیزی بودن/ مبتلا به چیزی بودن
to brandish بر سازی بر سازی تهدید. . . brandish the threat of
محکومیتِ : sanctioning مثال: سازمان ملل متحد قطعنامه محکومیت کشور به خاطر نقض حقوق بشر را تصویب کرد را تصویب کرد The UN adopted a resolut ...
to draw up an indictment against داد سخن دادن علیه his speech was an indictment of capitalism
go about something دست به کار شدن
take a chance/ chances دل به دریا زدن
ادای احترام کردن بر مزار کسی to pay one's respects at a grave
در سر پختن، در سر پروراندن ، تدارک دیدن، توطئه چیدن ، نقشه چیدن to be brewing, to hatch
be brewing در سر پختن، در سر پروراندن ، تدارک دیدن
with that momentum, continuing in the same flow با همین روند He started writing a novel and, with that momentum, he wrote a second one.
in the momentum روی دور افتادن
profession of faith باور / اعتقاد
be up against the wall به خط آخر رسیدن - راه پس و پیش نداشتن
inasmuch as, insofar as چنان که ( وقتی علت حد و میزانی داشته باشد )
opt for در پیش گرفتن
be called for مرسوم و رایج بودن