پیشنهادهای سهند سلطاندوست (٨٠)
تأویل بین سطور
گفتگودرمانی
بازۀ سنی
سلاح پرتابه ای ( مثل کمان ترکیبی و منجنیق )
مدیر مالی مدیر برنامه های سرمایه گذاری
بدل پوش
رأی غیرحزبی
اکثر قریب به اتفاق، اکثریت قاطع
گیاهان خودروی ( برای گیاهانی که در محیط طبیعی می رویند بهتر از �گیاهان وحشی� است. ) رستنی های طبیعی
تا زمانی و در صورتی که . . . نشود مثال: Until and unless some innovation appears, the old ways are dead. تا زمانی و در صورتی که گونه ای نوآوری پدید ...
تا لحظۀ نگارش/نوشتن این سطور
سکۀ رایج ( به جای �ارز رایج� ) در اصطلاح فارسی رایج تر است. �نقل محافل� هم می توان گفت.
جنگ [در فضای] باز/ گشوده اصطلاحی نظامی در اشاره به جنگی که در فضاهای باز و گشوده درمی گیرد، یعنی عملیات نظامی با موانع مفصلِ پدافندی، مثلاً سنگربندی ...
اصطلاحی به معنای نابودکردن خود از ترس دشمن/ ضمن نابودکردن او چند معادل تقریبی: - از ترس مرگ خودکشی کردن - از مار به اژدها پناه بردن - تیشه به ریشۀ ...
کار بیخ پیدا می کند
ابَرشرکت
احالۀ خطر ( مثلاً از بیمه گذار به شرکت بیمه )
نوزاد کم وزن در بدو تولد
در پزشکی: عمل ( جراحی ) سرپایی
ضوابط اعطای تسهیلات ( اصطلاح بانکی )
شایعه پراکنی دربارۀ ستاره ها/افراد مشهور
در نگاه به گذشته های دور. . . ( منظور رفت و برگشتی است میان امروز و گذشته، و مقایسه ی شرایط در گذر زمان طولانی )
دستیار شخصی فرمان پذیر
در ادبیات نظامی و جنگی: هزیمت، پراکندگی لشکر
بی توجهی عابر به عبور از خط عابر پیاده
تمرکز بازار ( وقتی عمدۀ سهم بازار کالا یا خدمتی نصیب یک تولیدکننده یا ارائه دهنده می شود. )
اگر صفت برای غیرجاندار باشد: دیوانه وار
( در سینما: ) تیپ زن عشوه گر
به صورت پیشوند در ترکیباتی مثل Narco - Imperialism یا Narco - Colonialism: افیـــونی ( امپریالیسم افیونی، استعمارگری افیونی و . . . )
ترجمۀ غیرمحاوره ای: در آن ایامی/روزگاری که. . .
تعهد مضاعف
در فارسی "بورس باز" هم می گوییم ( به خصوص اگر سیاق متن به هر دلیلی بار منفی داشته باشد ) .
بده بستان عاشقانه
( حدس ) بهتر از حالت تصادفی
سنین سالخوردگی
کله خراب
بلبله گوش
مسخره بازی افراطی
هر چقدر بر آن تأکید شود کم است
بیمارگون سازی
طبیعت هراسی
سحرخیز
داروی تسکین سرفه
فقط اگر به معنای ـ اصطلاحاً ـ پارتی بازی باشد، معادل آشنانوازی بد نیست.
دردنمون شناسی
دلقک هراسی
این ترکیب را در برخی متن ها، با توجه به سیاق موضوع، می توان به بیـــت المـــال ترجمه کرد.
زیست جامعه شناس
مطیع/ منقاد کردن، سر به راه آوردن
آب رفتن ( عامیانه )