علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بازی: بازی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به بازی داشتن: به بازی داشتن:بازی پنداشتن دکتر کزا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقل منتقد: عقل منتقد:عقل پرورده و پاک شده ، عق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توبتو: توبتو:لایه لایه ، در اینجا یعنی دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سکستن: بی سُکُست:بدون قطع کردن ، و ایستادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی سکست: بی سُکُست:بدون قطع کردن ، و ایستادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واطرب: واطرب:ای شادی! چه شادیی! ( ( جفت ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مناخ: مُناخ:استراحت ( ( این زمین و آسمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پخسیده: پخسیده :ذوب شده و از هم وارفته ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلیل امدن: کلیل آمدن:خیره و کُند شدن. ( ( گر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چنگلوک: چنگ لوک:درمانده ، عضله ای که گرفته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیکه اندختن: تیکه اندختن : متلک انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیاده شدن هوایی: پیاده شدن هوایی : دریافت نیروی هواب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرکت هوائی: حرکت هوائی : شامل نقل و انتقال یک ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هجوم هوابرد: هجوم هوابرد : شامل تخلیه یک نیروی ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عملیات مشترک هوابرد: عملیات مشترک هوابرد : عبارت است از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منطقه فرود: منطقه فرود : منطقه ایست مشخص که یگا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی هیچ بد: بی هیچ بُد:حتماً ، ناچاراً ( ( غفل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش مستنجم: آتش مُستنجِم : ستاره ها و اجرام درخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تتق: تُتُق :پرده ، چادر و پرده ٔ بزرگ ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نص شناس: نص شناس:لفظا یعنی کسی که قرآن می فه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدق زدن: صَدَّق :تصدیق و تأیید کردن . ( ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمانه: زمانه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرسودن: فرسودن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گزاییدن: گزاییدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گزاییدن: گزاییدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از دریا می بخشد: آب از دریا می بخشد :با چیز بی ارزش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از دهان سرازیر شدن: آب از دهان سرازیر شدن: نهایت شیفته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب از سر گذشتن: آب از سر گذشتن: بدبختی به نهایت رسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از کسی گشادن: آب از کسی گشادن: اعانت و یاری از طر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به ابادانی می رود: آب به آبادانی می رود : رود و جوی من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به اب می خورد و زور بر می دارد: آب به آب می خورد و زور بر می دارد:ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب به اب می خورد و زور بر می دارد: آب به آب می خورد و زور بر می دارد:ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب با غربال پیمودن: آب با غربال پیمودن : کاری عبث کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به دهان اوردن: آب به دهان آوردن : رغبتی مفرط به چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب بر اتش زدن: آب بر آتش زدن: فتنه ای را نشاندن . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب بر اسمان انداختن: آب بر آسمان انداختن: بسیار خشمگین ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب برای من ندارد نان که برای تو دارد: آب برای من ندارد نان که برای تو دار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب بر روی کار اوردن: آب بر روی کار آوردن : کاری را رونق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به ریسمان بستن: آب به ریسمان بستن : کاری بیهوده کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به زیر هشتن: آب به زیرهشتن : فریفتن . مثال . امر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به سوراخ مورچه ریختن: آب به سوراخ مورچه ریختن: جمع کثیری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به غربال پیمودن: آب به غربال پیمودن : عملی بی فایده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب به هاون کوفتن: آب به هاون کوفتن : به امری غیر منتج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب پارسال نان پیرار سال: آب پارسال نان پیرارسال : روزگاری در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الا نادرا: الا نادرا:مگر به ندرت نتواند تشخیص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریش خود کندن: ریش خود کندن:خود را خوار کردن ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حجره قمر: حجرهٔ قمر : آسمان ، در بیت زیر مقام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقل بحثی: عقل بحثی :عقلی است که از طریق استدل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در جگر نداشتن: آب در جگر نداشتن : بی اندازه فقیر ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در جوی داشتن: آب در جوی داشتن: صاحب بختی مقبل و ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در چیزی بستن: آب در چیزی بستن : مالی را به اسراف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در چیزی کردن: آب در چیزی کردن : غش و غل در آن بکا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در دست داری مخور: آب در دست داری مخور : بسیار شتاب کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در دلش تکان نمی خورد: آب در دلش تکان نمی خورد : بسیار آهس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در دهان امدن: آب در دهان آمدن : بی اندازه به چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در دهان خشک شدن: آب در دهان خشک شدن: بسیار متعجب گشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در دهان کسی گشتن: آب در دهان کسی گشتن : زیاده خواستار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در زیر کاه: آب در زیر کاه : خیلی نهان ( دهخدا، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در شیر داشتن: آب در شیر داشتن: غش کردن . منافق بو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در شکر داشتن: آب در شکر داشتن: دایم بر هزال افزود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در غربال کردن: آب در غربال کردن:به محال و سفه پردا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در گوش کسی کردن: آب در گوش کسی کردن:در سودا کسی را ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در هاون ساییدن: آب در هاون ساییدن: آب در هاون سودن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب دریا بکیل پیمودن: آب دریا بکیل پیمودن: مرتکب عبثی شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در دست یزید افتاده: آب در دست یزید افتاده : متاعی فراوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب دهان مرده است: آب دهان مرده است : مرکبی کمرنگ است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب را از سر بند باید بست: آب را از سر بند باید بست: باید مبدا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب را زیر هفت طبقه ی زمین می بیند: آب را زیر هفت طبقه ی زمین می بیند: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب را گل الود می کند ماهی بگیرد: آب را گل آلود می کند ماهی بگیرد: از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب را گل کردن: آب را گل کردن : اوضاع را به نفع خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب رفته بجوی امدن: آب رفته بجوی آمدن : شوکت و اعتباری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب رفته بجوی نیاید: آب رفته بجوی نیاید :شوکت و اعتبار و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب سر بالا می رود و قورباغه شعر می خواند: آب سر بالا می رود و قورباغه شعر می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابشان از یک جو نمیرود: آبشان از یک جو نمی رود :برای ستیزه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابکش به کفگیر می گوید نه سوراخ داری: آبکش به کفگیر می گوید نه سوراخ داری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب که امد تیمم برخاست: آب که آمد تیمم برخاست:چون اصلی آمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابگینه به حلب بردن: آبگینه به حلب بردن:نظیر زیره به کرم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نهار: نِهار:کاهش و کمی . واژه ای است کهن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نزدیک: نزدیک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یاقوت: یاقوت:در پهلوی یاکندyākand بوده است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گرد: گَرد:در پهلوی گرتgart بوده است. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دود: دود:در پهلوی دوت dūt بوده است. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کبود: کبود : در پهلوی کپود kapōt بوده است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سرخ: سرخ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فروغ: فروغ :در پهلوی در ریخت فروگ frōg بک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نوروز: نوروز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابستنی نهان بود و زادن اشکار: آبستنی نهان بود و زادن آشکار: بعضی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگهداری زمان بندی شده: نگهداری زمان بندی شده ( Scheduled M ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگهداری پیشگیرانه: نگهداری پیشگیرانه ( Preventive Main ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگهداری و تعمیرات اصلاحی: نگهداری و تعمیرات اصلاحی ( Correcti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگهداری مبتنی بر قابلیت اطمینان: نگهداری مبتنی بر قابلیت اطمینان ( R ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگهداری مبتنی بر وضعیت: نگهداری مبتنی بر وضعیت ( Condition ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرویس حین کار: سرویس حین کار ( Work During Operati ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعمیرات خارج از ساعات کار: تعمیرات خارج از ساعات کار ( Out - O ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعمیرات به هنگام از کار افتادگی: تعمیرات به هنگام از کار افتادگی ( R ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعمیرات اتفاقی: تعمیرات اتفاقی ( Breakdown Maintena ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدیریت نگهداری و تعمیرات: مدیریت نگهداری و تعمیرات ( Maintena ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجرت طلا: اجرت طلا : به هزینه ی ساخت طلا و دس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسپرد شمش طلا: اسپرد شمش طلا:اسپرد شمش طلا، به اخت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الیاژ طلا: آلیاژ طلا :[ اصطلاح بازار طلا] به ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنکدار طلا: بنکدار طلا:[ اصطلاح بازار طلا] به ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوته طلا: بوته طلا:[ اصطلاح بازار طلا]بوته طل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حباب سکه: حباب سکه:[ اصطلاح بازار طلا] به اخت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حباب طلا: :[ اصطلاح بازار طلا]قیمت طلا با توج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرده فروش: خرده فروش:[ اصطلاح بازار طلا]به طلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریژه: :[ اصطلاح بازار طلا]ریژه به قالب ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ری گیری: :[ اصطلاح بازار طلا]به آزمایشگاه ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ری گیری: :[ اصطلاح بازار طلا]به آزمایشگاه ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سکه بهار ازادی: سکه بهار آزادی:[ اصطلاح بازار طلا]س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکه پارسیان: :[ اصطلاح بازار طلا]سکه هایی که در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکه تمام بهار ازادی: :[ اصطلاح بازار طلا]سکه های تمام به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکه ربع بهار ازادی: :[ اصطلاح بازار طلا]سکه ربع بهار آز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکه نیم بهار ازادی: :[ اصطلاح بازار طلا]سکه نیم بهار آز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکه گرمی بهار ازادی: :[ اصطلاح بازار طلا]سکه یک گرمی بها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ اتمی: :[ اصطلاح بازار طلا]سنگ اتمی یا نگی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شمش طلا: :[ اصطلاح بازار طلا]به طلای خالص با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضرب کردن سکه: :[ اصطلاح بازار طلا]به ساخت سکه های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای اب شده: :[ اصطلاح بازار طلا]طلای آب شده از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای انگ شده: طلای آنگ شده :[ اصطلاح بازار طلا]طل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای تیزابی: :[ اصطلاح بازار طلا]طلا در هیچ اسید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای خارجی: :[ اصطلاح بازار طلا]به طلاهای واردا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای خام: :[ اصطلاح بازار طلا]طلای خام طلایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای ریزشی: طلای ریزشی:[ اصطلاح بازار طلا]در سا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای ساخته شده: :[ اصطلاح بازار طلا]طلای ساخته شده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای شاخص: :[ اصطلاح بازار طلا]طلای شاخص یا طل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای شرطی: :[ اصطلاح بازار طلا]به طلای آب شده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای شکن: طلای شکن:[ اصطلاح بازار طلا]اگر در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلای متفرقه: :[ اصطلاح بازار طلا]به طلاهای مستعم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عیار پس: :[ اصطلاح بازار طلا]در بینن بازاریا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عیار طلا: :[ اصطلاح بازار طلا]عیار به درصد خل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فاکتور طلا: فاکتور طلا:[ اصطلاح بازار طلا]فاکتو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قالکار: قالکار:[ اصطلاح بازار طلا]به کسی طل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قالکاری: قالکاری:[ اصطلاح بازار طلا]به بازیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیراط: :[ اصطلاح بازار طلا]قیراط واحد اندا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قیراط: :[ اصطلاح بازار طلا]قیراط واحد اندا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیمت خرید طلا: :[ اصطلاح بازار طلا]به قیمتی که طلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیمت روز طلا: قیمت روز طلا:[ اصطلاح بازار طلا]قیم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیمت فروش طلا: قیمت فروش طلا:[ اصطلاح بازار طلا]قی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرفتن شکن طلا: گرفتن شکن طلا:[ اصطلاح بازار طلا]اگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مثقال: مثقال:[ اصطلاح بازار طلا]مثقال یک و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گواهی سپرده طلا و سکه: :[ اصطلاح بازار طلا]گواهی سپرده، ور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محک زدن طلا: :[ اصطلاح بازار طلا]به سنجش طلا و ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مخراج کار: :[ اصطلاح بازار طلا]به کسی که نگین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزدی طلا: مزدی طلا:[ اصطلاح بازار طلا]مزدی طل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسکوکات طلا: مسکوکات طلا:[ اصطلاح بازار طلا]به ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مصنوعات طلا: مصنوعات طلا:[ اصطلاح بازار طلا]به ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مظنه طلا: مظنه طلا:[ اصطلاح بازار طلا]قیمت یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغلمه: مغلمه:[ اصطلاح بازار طلا]ترکیب هر ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نمودار طلا: :[ اصطلاح بازار طلا]از نوساناتی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوسان قیمت طلا: نوسان قیمت طلا:[ اصطلاح بازار طلا]ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وام طلا: :[ اصطلاح بازار طلا]وام طلا یعنی آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک و پوز: تک و پوز :به معنی دک و پوز است که س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب و اتش جمع نمی شود: آب و آتش جمع نمی شود: این دو چیز یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بامداد: بامداد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سپر: سپر: سپردر پهلوی سْپر spar بوده است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الحاقی بودن: دکتر کزازی واژه ی " بر افزودگی " را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر افزودگی: دکتر کزازی واژه ی " بر افزودگی " را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خاور: خاور: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیراهن: : دکتر کزازی در مورد واژه ی "پیراهن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گذر: گذر : در پهلوی وتر witarag بوده است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روش: رَوِش: در پهلوی رَوِشْن rawišnبوده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روپوش شدن: روپوش شدن:نا پدید شدن ( ( پیش شیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاعت: خلاعت:یعنی برکندگی و استیصال ، که ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رب سلم: ربِّ سَلِّم:خدایا نگهدار ( ( پس ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رب سلم: ربِّ سَلِّم:خدایا نگهدار ( ( پس ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جن فعال: جن فعال ( Activated Sludge ) :[ اصط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اکسیژن خواهی بیولوژیکی: اکسیژن خواهی بیولوژیکی Biological O ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فیلتر بیولوژیکی: فیلتر بیولوژیکی ( بیوفیلتر ) Biolog ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشغال خردکن: آشغال خرد کن ( comminutor ) : [ اصط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذرات معلق جامد: ذرات معلق جامد ( Suspended Solid ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذرات معلق جامد فرار: ذرات معلق جامد فرار ( Suspended Sol ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندیس حجمی لجن: اندیس حجمی لجن ( Sludge Volume Inde ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کدورت: کدورت ( Turbidity ) : [ اصطلاح آب و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کدورت: کدورت ( Turbidity ) : [ اصطلاح آب و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصفیه با کربن فعال: تصفیه با کربن فعال : [ اصطلاح آب و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصفیه با لجن فعال: تصفیه با لجن فعال : [ اصطلاح آب و ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مخزن متعادل کننده: مخزن متعادل کننده : [ اصطلاح آب و ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عامل بتا: عامل بتا : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصفیه اب به روش نانو سیلور: تصفیه آب به روش نانو سیلور : [ اصطل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوسپانسیون: سوسپانسیون : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سوسپانسیون: سوسپانسیون : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرایند تبادل یونی: فرایند تبادل یونی : [ اصطلاح آب و ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روش اسمز معکوس: روش اسمز معکوس ( RO ) : [ اصطلاح آب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصفیه فاضلاب روش sbr: تصفیه فاضلاب روش SBR : [ اصطلاح آب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چربی گیر api: چربی گیر API[ اصطلاح آب و فاضلاب ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چربی گیر cpi: چربی گیرCPI [ اصطلاح آب و فاضلاب ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چربی گیر daf: چربی گیر DAF [ اصطلاح آب و فاضلاب ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب سطحی: آب ﺳﻄﺤﯽ : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] ﻋﺒ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ﭼﺎه ﺟﺎذب: ﭼﺎه ﺟﺎذب : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] ﻋ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ﺗﺮاﻧﺸﻪ ﺟﺬﺑﯽ: ﺗﺮاﻧﺸﻪ ﺟﺬﺑﯽ : [ اصطلاح آب و فاضلاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلیاییت: قلیاییت ( Alkalinity ) : [ اصطلاح آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهندسی زیستی: مهندسی زیستی ( Bioengineering ) : [ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جامدات زیستی: جامدات زیستی ( Biosolids ) : [ اصطل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیاز اکسیژن بیوشیمیایی: نیاز اکسیژن بیوشیمیایی ( BOD - Bioc ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زلال ساز: زلال ساز ( Clarifier ) : [ اصطلاح آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیاز اکسیژن شیمیایی: نیاز اکسیژن شیمیایی ( COD - Chemica ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محدودیت های اب و هوایی سرد: محدودیت های آب و هوایی سرد ( Cold C ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فاضلابرو مرکب: فاضلابرو مرکب ( Combined Sewer ) : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر ریز فاضلابرو مرکب: سر ریز فاضلابرو مرکب ( Combined Sew ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری