علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو فاق بستن: تو فاق بستن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو فاق کردن: تو فاق کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عمل پر بستن: عمل پر بستن: [ اصطلاح کفتر بازی ] ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چند پری: چند پری : [ اصطلاح کفتر بازی ] از ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتران ساز شده: کبوتران ساز شده : [ اصطلاح کفتر باز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر پر: زیر ِپر ( زیر پایی ) : [ اصطلاح کفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرشیر: پَر شیر: [ اصطلاح کفتر بازی ] به پر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر کور شده: پَر کور شده : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ دم ها: بیخ دُم ها : [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پس کبوتر: پَس کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ کول ها: بیخ کول ها ( رو پر ) : [ اصطلاح کفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شاه پرها: شاه پَرها : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرومی ها: حرومی ها : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش سو: خوش سو: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذات کبوتر: ذات کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] اص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتربند شده: کبوتربند شده: [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر پشت دری: کبوتر پشت دری: [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر حمال: کبوتر حمال: [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر پنجه دار: کبوتر پنجه دار : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کشیده کبوتر: کشیده کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرد کبوتر: گرد کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت فری: پشت فری : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سینه فری: سینه فری : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موچ پا: موچ پا ( موش پا ) : [ اصطلاح کفتر ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاکلی کبوتر: کاکلی کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر نقش ونقشی باز: کبوتر نقش ونقشی باز[ اصطلاح کفتر با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوم دار: بوم دار: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبوتر باز: کبوتر باز: [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر دار: کبوتر دار : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برفی شدن: برفی شدن : [ اصطلاح کفتر بازی ] اوج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قایم کردن: ( ( مردم دزد را وقتی که داشت قالپاق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عوق: عوق زدن : [ ع ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اوق زدن: اوق زدن : اصل آن عوق می باشد [ ع ُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کادیلاک: کادیلاک:نوعی اتومبیل شخصی به همین ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امشی: امشی: محلول حشره کش ، دارویی از موا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم ور دریده: چشم وردریده [عامیانه، اصطلاح] چشم ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شغال مردگی: ( ( لگدی خواباند تو تهیگاه پسرک که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنجله: ( ( پسرک روی زمین کُنجله شده بود و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفس بریدن: نفس بریدن : بی طاقت شدن ، از نفس اف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عدلیه چی: عدلیه چی: مامور دادگستری . ( ( دم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرص و قایم: قرص و قایم. [ ق ُ ص ُ ی ِ ] ( ص مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الزاس: الزاس: نام منطقه ای در فرانسه . ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جای کسی را تنگ کردن: ( ( یک وقت خودم را تو کوچه دیدم با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خانه پا: ( ( این چه فکر احمقانه ایست که جانو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سفید قاتی: سفید قاتی: سفیدی که با رنگ های دیگر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تازیانه بستن: به تازیانه بستن: زیر ضربات تازیانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غثیان: غثیان:حالت تهوع ، در زبان ترکی به ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوریس گودونوف: ( ( و حتی آن زمان هم که دانستم که آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کج خو: کج خو : بد خلق ، بد اخلاق . گمراه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لهیده: لهیده: له شده ، کوبیده شده ( ( من ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلخوشکنک: دل خوشکنک: دلخوشی الکی ، دلخوشی مجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سرسوکی: سرسوکی: سر محل، سرتقاطع، سر بُریدگی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شلاق کش: شلاق کش: با عجله و شتاب . ( ( صدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلاپیسه: کلاپیسه: ( کَ سَ یا س ) ( اِمر. ) ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشخال: آشخال: آشغال: آخال، خاکروبه، خاشاک، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نموک: نموک: نم دار. پرنم ( ( آهسته مانن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیوک: پیوک: نوعی کِرم دراز و باریک که در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لامسب: لامسب : معادل عامیانه تلفظ لا مذهب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فانوس بادی: فانوس بادی : نوعی از فانوس ( ( سی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارخاری: ته ریش خارخاری: ریش کوتاهی که چند ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خرسکی: خرسکی: خرس مانند . ( ( اکبر ته ری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیشگان: نیشگان: نیشگون ، نیش مانند، نیش کم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یبسی: یبسی: خشخاش ، نوعی گیاه مخدر ( ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بست چسباندن: بست چسباندن: چسباندن تریاک بر سر وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گل اتش: گُل آتش: قسمت سرخ زگال در اثر گرما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرفته گیری: گرفته گیری: قناعت ، با حالت خساست ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گدا گیری: گدا گیری: قناعت ، با حالت خساست ، گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک نخود: یک نخود : یکی از واحد های اندازه گی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چلیه: چلیه: [ به زبان عامیانه ] زه، چله، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چی خور: چی خور کردن: [ به زبان عامیانه ] جا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مغز خر به خورد کسی دادن: مغز خر به خورد کسی دادن: [ به زبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالاداری: بالاداری کردن: [ به زبان عامیانه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لنگه کفش کهنه کسی شدن: لنگه کفش کهنه کسی شدن: [ به زبان عا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مترس: مترس: [ به زبان عامیانه ]دلدار، محب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرگ ما: مرگ ما: [ به زبان عامیانه ] بالا غی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بره تودلی: بره تودلی: [ به زبان عامیانه ] بره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاه کلاه کردن: کلاه کلاه کردن: [ به زبان عامیانه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاه به کلاه کردن: یکی از روشهای تقلب در حسابداری کلاه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پس مکیدن: پس مکیدن : [ به زبان عامیانه ] دوبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وکیل باشی: امنیه وکیل باشی: [ به زبان عامیانه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفیق جون جونی: رفیق جونجونی: [ به زبان عامیانه ] ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوار را پیاده کردن: سوار را پیاده کردن: [ به زبان عامیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رو حساب کشیدن: روی حساب کشیدن: [ به زبان عامیانه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گند چیزی بالا امدن: گند چیزی بالا آمدن: [ به زبان عامیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لندلند: لندلند: [ عامیانه ] ، غُرغر، غُر غر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قباسوخته: قباسوخته: [ عامیانه ] غمگین و به ظا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیم کش: نیم کش: [ عامیانه ] نیمه جان ، نیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلیزبند: غلیزبند: [ عامیانه ] سینه بند کودک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نم نشستن: نم نشستن : اشک آلود شدن ، مرطوب شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهن گیره: ( ( اما هر چه رفتند دهن گیره ای گیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیر دیر: پیر دیر: با تجربه . ( ( وقتی که ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صحبت کسی گل کردن: صحبت کسی گل کردن : بطور کنایه بمعنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم کاری: آدم کاری : آدم کاردان ، آدم کهنه کا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سربشوی: سربشوی: پرهیر گار ، پاک دست ( ( بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفیق شش دانگ: رفیق شش دانگ : رفیق کامل ، رفیق تما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوی جبلی: خوی جبلی :اخلاق ذاتی، خلق و خوی طبی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر کسی را بردن: ( ( تو کوچه، تو اداره، تو سلمانی، ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصحاب یمین: در قرآن اصحاب یمین یعنی شیعیان حضرت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصحاب یمین در قران: در قرآن اصحاب یمین یعنی شیعیان حضرت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 27 سوره واقعه: در قرآن اصحاب یمین یعنی شیعیان حضرت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

الاچیق: آلاچیق: آلاچیق واژه ترکی است به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 28 سوره فجر: در این آیه خداوند می فرماید برگرد ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجاره رفتن: اجاره رفتن : به اجاره داده شدن ، به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیال بد: خیال بد : اندیشه ی ناپسند ، خیال نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم دری: دم دری : نزدیک در ، کنار در ( ( ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشک اباد: ( ( همه می دانستند که اتاق دم دری ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کفر ابلیس: کفر ابلیس : گناه ابلیس ، ابا کردن ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

داغ دیدن: مصیبت دیدن ، غم مرگ عزیز خود را تجر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر مر گنده راه رفتن: سُر و مُر گُنده راه رفتن : مثل آدم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از تخم چشم بیشتر دوست داشتن: از تخم چشم بیشتر دوست داشتن : بیش ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسف اور: اسف آور : تاسف بار ، چیزی که تأسف د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خطمخالی: خطمخالی : دارای خط و خال ( ( یکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رک زده: رک زده : خیره ، زل زده ( ( بینی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در یک چشم به هم زدن: در یک چشم بهم زدن: کنایه از زمان ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابگوشت بزباش: ( ( طیبه خانم زنش همانطور که تو آست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگاه سرزنش امیز: نگاه سرزنش امیز: نگاهی که از روی گل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلیان نارگیلی: قلیان نارگیلی: نوعی از قلیان ( ( د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باباشملی: باباشملی: داش مشدی، لوطی وار ، ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 30 سوره فرقان: در آیه 30 سوره فرقان، شکایت رسول خد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 33 سوره احزاب: در . . . إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 79 سوره واقعه: در اینجا منظور از مس قرآن دست کشیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب و جارو کردن: آب و جارو کردن : جارو کردن بعد از آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چتر زدن: چتر زدن :. سایبان گستردن ، سایه گست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شتک: شتک : قطرات آب که پس از شستن چیزی ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیش کسی باز بودن: نیش کسی باز بودن : خندیدن بی جا، نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

علاف: علاف : کسی که جو و گندم و کاه و هیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گیر افتادن یا گرفتار شدن: گیر افتادن : به دام افتادن، اسیر شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلاه مال: کلاه مال : آنکه از نمد کلاه سازد. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقلی: تُقُلی :اصل آن در زبان ترکی تُؤخلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از هستی ساقط کردن: از هستی ساقط کردن : محو و نابود کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طرف شور قرار گرفتن: طرف شور قرار گرفتن : طرف مشورت ، کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قوم: معادل واژه ی قوم در سنسکریت کوتوم k ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنگه داریال: تنگه داریال: قسمت دوم این واژه یعنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تنگه داریال: تنگه داریال: قسمت دوم این واژه یعنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

داردانل: داردانل : یک واژه ی ترکی است که از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

داردانل: داردانل : یک واژه ی ترکی است که از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 12 سوره انبیاء: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 12 سوره انبیاء: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

layer: layer انگلیسی همان لایه در زبان فار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جیران: دلی جیران در زبان ترکی یک اصطلاح هس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گوزل: گؤزل یک واژه ترکی است که در اصل گؤز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 75 سوره ص: ● عالین چه کسانی هستند ؟ العالین در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 75 سوره ص: ● عالین چه کسانی هستند ؟ العالین در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد و بیراه گفتن: بد و بیراه گفتن : سخنان نامربوط به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ورچیدن: ورچیدن : برچیدن ، جمع کردن ، در خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرفتن و نشستن: گرفتن و نشستن : آغاز به نشستن کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتابش کردن: آفتابش کردن : پهن کردن جلو آفتاب ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چلوار: ( ( یک شلوار چلوار که تا مچ پاهاش ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هم پریدن: به هم پریدن : به همدیگر حمله کردن ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هم افتادن: به هم افتادن : به هم دیگر حمله کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راست ایستادن: راست ایستادن: قد آختن. قد برافراشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تندی افتادن: تندی افتادن : به شدت زمین خوردن ، ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو خود پیچیدن: تو خود پیچیدن: به خود پیچیدن . از د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گاورو: گاورو : در کرانه های جنوب آبیاری مز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست کسی را بستن: بسته شدن دست کسی : مقید و غیر آزاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دکان خود را تخته کردن: دکان خود را تخته کردن ؛ از دعاوی عل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 67 سوره ص: بر طبق رویات و احادیثی که در مورد ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 1 سوره نبا: عَمَّ یَتَساءَلُونَ1عَنِ النَّبَإِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جراندن: جراندن از مصدر ترکی جیرماخ گرفته شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی پدر و مادر: بی پدر و مادر : بی اصل و نسب ، عاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیج: بیچ / بیچ : حرامزاده ( ( توی این خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی چاره کسی شدن: بی چاره کسی شدن : عاشق و دلباخته ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی چیز هم نبودن: بی چیز ( ی ) هم نبودن: بی دلیل نبود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی حواس: بی حواسّ : غافل ، بی توجه به موقعیت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ گلوی کسی را گرفتن: بیخ گلوی کسی را گرفتن : 1 - به گلوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخ گوش کسی: بیخ گوش کسی : بر چهره یا بناگوش کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی خبر بودن از کسی: بی خبر بودن از کسی : بی اطلاع بودن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از همه جا بی خبر: از همه جا بی خبر : فارغ البال، آسود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالابالاهاش: بالابالاهاش : از همه بهترها ، از هم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالابالاهاش گذاشتن: بالا بالا هاش گذاشتن : مقام خود را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالا بردن ساختمان: بالا بردن ساختمان ؛ برآوردن آن. بمر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالا بردن سال کسی یا سن کسی: بالا بردن سال کسی یا سن کسی ؛ زیاده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالا بردن مقام کسی: بالا بردن مقام کسی ؛ برکشیدن وی. بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالا بردن نرخ: بالا بردن نرخ ؛ افزودن بر بهای کالا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بالا بردن: بالا بردن : 1 - ساختن بنا کردن ( هر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بالا بلند: بالا بلند/ بلند بالا : مفصّل ، طولا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب تنقیه: آب تنقیه : مجازاً آنکه مدام در حال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل دود و دم: اهل دود و د َم : معتاد به مواد مخدر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور برگرد: دور بَر گَرد : محوطه ی نیم دایره ما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور خود گشتن: دور خود گشتن : کنایه از سرگردان بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور دست کسی افتادن: دور دستِ کسی افتادن : کنایه از اوضا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور دور کسی بودن: دوردور کسی بودن: کنایه از قدرت در د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور را از دست کسی گرفتن: دور را از دست کسی گرفتن: کنایه از ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور کسی را گرفتن: دور کسی را گرفتن: در پیرامون کسی حل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور کوچه ها: دور ِ کوچه ها : در کوچه ها ، توی کو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حساب صاف کردن: حساب صاف کردن: [ به زبان عامیانه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناقه صالح: بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 13 سوره شمس: بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راحت گذاشتن: راحت گذاشتن ( کسی را ) : ( ( دیگر م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خود را راحت کردن: خود را راحت کردن: ( ( کنایه از قضای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رادیو گرفتن: رادیو گرفتن : رادیو را روشن کردن ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست رفتن و چپ امدن: راست رفتن و چپ آمدن : کنایه از پی د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستش: راستش: ( قید ) در حقیقت، حقیقت را ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستش را گفتن: راستش را گفتن : حقیقت را گفتن، چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راستش را گفتن: راستش را گفتن : حقیقت را گفتن، چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از گلوی کسی پایین نرفتن: آب از گلوی کسی پایین نرفتن : کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب از گلوی کسی پایین نرفتن: آب از گلوی کسی پایین نرفتن : کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نبا عظیم: قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظیمٌ67أَنْتُمْ ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب افتادن: آب افتادن :1 - آب تراوش کردن ، آب ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روستای حصار: حصار ( زنجان ) ، روستایی از توابع ب ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری