علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defence minister: defence minister: وزیر دفاع Israeli ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دهن مار بیرون امده: از دهن مار بیرون آمده ؛ کنایه از چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواز از ابر بگذاشتن: آواز ( نعره ) از ابر بگذاشتن ؛ قوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابر بلا: ابر بلا ؛ سخت جنگجو : که آن ترک در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ابر اندر امدن گفتگوی: به ابر اندر آمدن گفتگوی ؛ قوی برخاس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ابر اندر اوردن سر کسی را: به ابر اندر آوردن سر کسی را ؛ او را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خروش به ابر برامدن: خروش به ابر برآمدن ؛ بسی بلند شدن آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر به ابر کشیده داشتن: سر به ابر کشیده داشتن ؛ بسیار بلند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنان به ابر اندر افراشتن: سنان ( نیزه ) به ابر اندر افراشتن ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاه به ابر براوردن: کلاه به ابر برآوردن ؛ سخت بالیدن بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ابر بهار: مثل ابر بهار ؛ هول ِ غران : بغرّید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ابر بهار گریستن: مثل ابر بهار گریستن ؛ سخت فروباریدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ابر سیاه: مثل ابر سیاه ؛ حائل و حاجزی صعب.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابر کن و مبار: ابر کن و مبار ؛ کودکان و فرودستان ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همه ابری باران ندارد: ابر کن و مبار ؛ کودکان و فرودستان ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابرصیب: صیب : ابر باباران یا ابر بارنده ؛ خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طحاف: طحاف: ( در زبان عربی ) ابر تُنک ؛ و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابر تنک: ابر تُنک: ( در زبان عربی ) وقع ؛ طح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابر با اذرخش: ابر با آذرخش: ( در زبان عربی ) بارق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبرقه: مبرقه: ( در زبان عربی ) ابر با آذرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راعده: راعده: ( در زبان عربی ) ابر بارعد. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رکام: رکام: ( در زبان عربی ) ابر برهم افت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرتکم: مرتکم: ( در زبان عربی ) ابر برهم اف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صراد: صراد: ( در زبان عربی ) ابر تنک بی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعزل: اعزل : ( در زبان عربی ) ابر بی بارا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهام: جهام: ( در زبان عربی ) ابر بی باران ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جفل: جفل: ( در زبان عربی ) ابر بی باران ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لجی: لجی: ( در زبان عربی ) ابر بسیاربارا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشاء: نُشاء: ( در زبان عربی ) ابری که اول ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مستحیره: مستحیره: ( در زبان عربی ) ابر گرانب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشاص: نشاص: ( در زبان عربی ) ابر دور از ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طخاء: طخاء: ( در زبان عربی ) ابر دور از ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طهاء: طهاء: ( در زبان عربی ) ابر دور از ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هیدب: هیدب: ( در زبان عربی ) ابر نزدیک بز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حبی: حبی: ( در زبان عربی ) ابری که چون ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طخرور: طخرور: ( در زبان عربی ) ابری با پار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غوادی: غوادی: ( در زبان عربی ) میغهای بامد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بواکر: بواکر: ( در زبان عربی ) میغهای بامد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روائح: روائح: ( در زبان عربی ) ابری که شبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عراص: عراص: ( در زبان عربی ) ابری که با ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزاف: عزاف: ( در زبان عربی ) ابری که با ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طریم: طریم: ( در زبان عربی ) ابری ستبر تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضباب: ضباب: ( در زبان عربی ) میغ نرم یا ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زعبج: زعبج: ( در زبان عربی ) ابر تنک ؛. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجلجل: مجلجل: ( در زبان عربی ) ابر با رعد؛ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بجس: بجس: ( در زبان عربی ) ابرهای آب ریز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسقیه: اسقیه: ( در زبان عربی ) ابرهای بزرگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارمیه: ارمیه: ( در زبان عربی ) ابرهای بزرگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاملات: حاملات: ( در زبان عربی ) ابر های پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یعالیل: یعالیل: ( در زبان عربی ) ابر های سپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حناتم: حناتم: ( در زبان عربی ) ابر های سپی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصباره: اصباره: ( در زبان عربی ) ابر های سپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سحایب: سحایب: ( در زبان عربی ) ابریهای کشی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخت چهاربیخ: درخت چهاربیخ ؛ کنایه ازدنیاست به اع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخت موسوی: درخت موسوی ؛ درخت موسی ، درختی که خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درخت میوه دار: درخت میوه دار ؛ درختی که دارای بر و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به بیداد درخت کاشتن: به بیداد درخت کاشتن ؛ ستم کردن. جور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاه درخت: شاه درخت ؛ درخت صنوبر. ناجو. ناژو. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر درخت کشیدن: بر درخت کشیدن ؛ به دار زدن. مصلوب ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش دمیدن اژدها: آتش دمیدن اژدها ؛ کنایه از نفس تفته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن در مشک: دمیدن در مشک ؛ هوای ریه را به واسطه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن دم: دمیدن دم ؛ نفس خود وزانیدن. ( یاددا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن بر فلز: دمیدن بر فلز ( یا مواد دیگر ) ؛ باد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن بر کسی: دمیدن ( فرودمیدن ) بر کسی ( چیزی ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن در نای: دمیدن ( دردمیدن ) در نای ( شیپور و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در گوش کسی چیزی دمیدن: در گوش کسی چیزی دمیدن ؛ نکته ای بدو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فسون بر مار دمیدن: فسون بر مار دمیدن ؛ افسون خواندن بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن گرفتن: دمیدن گرفتن ؛ آغاز به دمیدن کردن. ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش دمیدن از دهن: آتش دمیدن از دهن ؛ نفسی گرم و سوزان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن در کسی: دمیدن در کسی ؛ وسوسه کردن در او. او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن دل: دمیدن ( بردمیدن ) دل ؛ طپیدن. به هی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برون دمیدن: برون دمیدن ؛ برتراویدن. تراوش کردن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمیده شدن: دمیده شدن ؛ آماسیدن. آماس کردن. آما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن اتش: دمیدن آتش ؛ افروختن آن. گرفتن آن. پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمیدن خورشید: دمیدن ( بردمیدن ) خورشید ( آفتاب ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن سپیده: دمیدن سپیده ( سپیده دمان ) ؛ پدید آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن صبح: دمیدن صبح ( صباح ، صبحدم ، بام ، با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تجلی دمیدن: تجلی دمیدن ؛ طلوع کردن آن. ( آنندرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دمیدن غره ماه: دمیدن غره ماه ؛ آغاز شدن ماه : خزید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صبح پیری دمیدن بر روی: صبح پیری دمیدن بر روی ؛ کنایه است ا ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود کشیدن: دود کشیدن : سیگار و چپق و قلیان و غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دائیها: دائی ها : در قدیم در شیراز به بزرگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خمیرگیر: خمیر گیر : در زبان لات ها و داش مشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش باز: نقش باز: به نظر می رسد در زبان داش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معیری: کبوتر معیری : نوعی از کبوتر که احتم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبوتر چتری: کبوتر چتری : دم چتری ها یکی از انوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر همدانی: کبوتر همدانی:این کبوتر به " دوکت پا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر یاهو: کبوتر یاهو : نوعی از کبوتر که آواز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کفتر رسمی: کبوتر رسمی : به کبوتر های بومی گفته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شازده گلی: کبوتر شازده گلی : نوعی از کبوتر . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شازده زرد: کبوتر شازده زرد: نوعی از کبوتر . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر سوش پا: کبوتر سوش پا: نوعی از کبوتر . ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوش پا: کبوتر خال قرمز: نوعی از کبوتر . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر خال زرد: کبوتر خال زرد: نوعی از کبوتر . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر پلنگ: کبوتر پلنگ: نوعی از کبوتر . ( ( ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش بازی: نقش بازی: [ اصطلاح کفتر بازی ] به پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیچی کبوتر: کبوتر قیچی : [ اصطلاح کفتر بازی ]کب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حنا ساب: حناساب: [ اصطلاح کفتر بازی ] احتمال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوستان حناساب: حناساب: [ اصطلاح عامیانه ] احتمالاً ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بامبول زن: ( ( دائی شکری رفیق باز و جوانمرد و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جفت خون: جفت خون شدن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جفت خون شدن: جفت خون شدن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلمکار: کبوتر قلمکار : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفلق: مُفِلق: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنگ بام پراندن: تنگ بوم پروندن : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دژ گال: دُژگال: نوعی گیاه علفی ، سوروف ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قصه بی بی گوزک: قصه بی بی گوزک : احتمالا یک اصطلاح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنجیر یزدی: زنجیر یزدی :[ اصطلاح عامیانه ] نوعی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پارچه دبیت علی اکبری: پارچه دبیت علی اکبری :دبیت پارچه اس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قهوه خانه تل عاشقان: قهوه خانه تل عاشقان : احتمالا نام ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شتیلی: شتیلی : [ اصطلاح عامیانه ] معنی اصط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر کیسه: سر کیسه : [ اصطلاح عامیانه ] اخاذی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چندک زدن: چندک زدن :چنباتمه نشتن. ( ( تا رس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الف داغ: الف داغ شدن : [ اصطلاح عامیانه ] خط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوردن از کسی: خوردن از کسی: کتک خوردن ، به کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چاقچور: ( ( زبون بسّه ها توقع هیچم از آدم ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازارچه فیل: بازارچه فیل : اسم یکی از محلات قدیم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهار خانه شدن: چهار خانه شدن : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معلقی: کبوتر معلقی : [ اصطلاح کفتر بازی ]ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر بازیکن: کبوتر بازکن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوک قناری: نوک قناری : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گنجه بر: گنجه بر: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر مایه: کبوتر مایه : [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر مفلق: کبوتر مفلق : [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر ناجلد: کبوتر ناجلد: [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر وشویی: کبوتر وشویی : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واریز شدن کبوتر: واریز شدن کبوتر : [ اصطلاح کفتر باز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جای هرز: جای هرز : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گل شور: گِلِ شور: [ اصطلاح کفتر بازی ] به م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرهم: کرهم : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنار در کردن کبوتر: کنار در کردن کبوتر : [ اصطلاح کفتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر کت گرفته: کبوتر کَت گرفته : [ اصطلاح کفتر باز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر گراز پر: کبوتر گراز پر : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر هرز: کبوتر هرز : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از تخم افتاده: از تخم افتاده : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر ساز شده: کبوتر ساز شده : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاکل کبوتر: کاکل کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیچی شدن کبوتر: قلم شدن یا قیچی شدن کبوتر : وقتی پر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرص بازی کردن کبوتر: قرص بازی کردن کبوتر : [ اصطلاح کفتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سو داشتن کبوتر: سو داشتن کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سئله دار: سئله دار: [ اصطلاح کفتر بازی ] به ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رم کردن کبوتر: رم کردن کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر دم فاق: کبوتر دُم فاق : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر دم کل: کبوتر دُم کَل : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر چشم تا به تا: کبوتر چشم تا به تا : [ اصطلاح کفتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو لک رفتن کبوتر: تو لک رفتن کبوتر : [ اصطلاح کفتر با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند افتادن: تو بند افتادن : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر پاک: کبوتر پاک : [ اصطلاح کفتر بازی ] کب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند بند شدن: بند بند شدن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برفی شدن کبوتر: برفی شدن کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بریدن کبوتر: بریدن کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باخت کردن کبوتر: باخت کردن کبوتر : [ اصطلاح کفتر باز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبوتر بازی دار: کبوتر بازی دار : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگشت برداشتن: انگشت برداشتن: [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانه تور: خانه تور: [ اصطلاح کفتر بازی ] مکان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واریز کردن: واریز کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

و شویی: و شویی : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقشی باز: نقشی باز: [ اصطلاح کفتر بازی ] به پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میان تو سنگین: میان تو سنگین: [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میان تو: میان تو : [ اصطلاح کفتر بازی ] به م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کبک کردن: کبک کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گروی بدون پای اب و دان: گروی بدون پای آب و دان : [ اصطلاح ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم دان گرفتن: کم دان گرفتن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چاق دان: چاق دان : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از رو دان رد کردن: از رو دان رد کردن : [ اصطلاح کفتر ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رودان کردن: رودان کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دان گیری: دان گیری: [ اصطلاح کفتر بازی ] به ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون کردنی: بیرون کردنی: [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابتنی دادن: آبتنی دادن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جا کردن: جا کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] اصطل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نر پیر: نر پیر : [ اصطلاح کفتر بازی ] به نر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دورگه گیری: دورگه گیری : [ اصطلاح کفتر بازی ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دون سور: دون سور ( دون سوز ) : [ اصطلاح کفتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کر هم: کِرِ هَم ( کل هم. تای هم ) : [ اصطل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جوجه قلمی: جوجه قلمی : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جوجه گلسرخی: جوجه گلسرخی : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخم برگردون: تخم برگردون : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جاگرم کردن: جا گرم کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جفت خوردن: جفت خوردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جفت کن: جفت کن : [ اصطلاح کفتر بازی ] به مک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جفت دهن جور: جفت دهن جور : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم جارو کردن: دم جارو کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قو زدن: قو زدن : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تولک رفتن: تو لک رفتن: [ اصطلاح کفتر بازی ] مع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ساز کردن کبوتر: ساز کردن کبوتر: [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیر طاق: زیر طاق : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نما پریدن: نما پریدن : [ اصطلاح کفتر بازی ] به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشان کردن: نشان کردن ( مُهرکردن ) : کبوتران پر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قل و واقل: قِل و واقِل : [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساخته شدن: ساخته شدن: [ اصطلاح کفتر بازی ] وقت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میل بازی: میل بازی : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرص بازی کردن: قُرص بازی کردن : [ اصطلاح کفتر بازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازی دار: بازی دار: [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مایه گیر: مایه گیر: [ اصطلاح کفتر بازی ] به ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باخت رفتن: باخت رفتن : [ اصطلاح کفتر بازی ] زم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخت شدن: تخت شدن ( تخت ) : [ اصطلاح کفتر باز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گراز پری: گراز پری ( تیز پرواز ) : [ اصطلاح ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنار در کردن: کنار در کردن: [ اصطلاح کفتر بازی ] ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری