علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره پستان: ستاره پستان ؛ سیاهی که بر سر پستان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره خوبان: ستاره خوبان ؛ سرآمد زیبایان. آنکه ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره دمدار: ستاره دمدار ؛ رجوع به ستاره دنباله ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستاره زمین: ستاره زمین ؛ کنایه از سنگ طلق باشد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره سحر: ستاره سحر ؛ ستاره زهره که در آخر شب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستاره سینما: ستاره سینما ؛ هنرپیشه درجه اول سینم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره قلندران: ستاره قلندران ؛ آفتاب. ( برهان ) ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره کاروان کش: ستاره کاروان کش ؛ شباهنگ. رجوع به ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره همت: ستاره همت ؛آنکه همت بلند دارد : آسم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در هفت اسمان یک ستاره نداشت: در هفت آسمان یک ستاره نداشتن ؛ دروی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره به روز کسی نمودن: ستاره بروزکسی نمودن ؛ کیفری سخت به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صبح امید: صبح امید ؛امید که چون سپیده صبح باش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صبح پگاه: صبح پگاه ؛ صبح زود.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صبح پیری: صبح پیری ؛ آغاز پیری : صبح پیری چو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صبح دولت: صبح دولت ؛ آغاز اقبال : باش تا صبح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صبح مراد: صبح مراد ؛ مرادف صبح امید : سوی چمن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صلوه صبح: صلوة صبح ؛نماز بامداد. نماز دوگانه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیمار باریک: بیمارِ باریک ؛ مسلول و مدقوق. ( ناظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیمارجگر: بیمارجگر ؛ که جگر وی بیمار باشد. مک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیمار داشتن: بیمار داشتن ؛ بیمار کردن : دوش می پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیمار کسی شدن: بیمار کسی شدن ؛ عاشق و دلخسته او شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیمار گران: بیمار گران ؛ کسی که بمرض مزمنی گرفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیمار نفاق: بیمار نفاق ؛ آنکه به مرض دوروئی گرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درساعت: درساعت ؛ بساعت. فوراً. همانگه. دردم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سم الساعه: سم الساعة؛زهری که فوراً مسموم را بک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بند ساعت: - بند ساعت ؛ تسمه چرمی یا فلزی و غی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلو بودن ساعت: جلو بودن ساعت ؛ میزان نبودن و تند ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقب بودن ساعت: عقب بودن ساعت ؛ میزان نبودن و کُند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوک کردن ساعت: کوک کردن ساعت ؛ بساز کردن آن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ساعت: مثل ساعت ؛ دقیق و منظم و وقت شناس.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میزان بودن ساعت: میزان بودن ساعت ؛ درست کار کردن آن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میزان کردن ساعت: میزان کردن ساعت ؛ تنظیم آن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ساعه سوعا: ساعة سوعاء ؛ ساعتی سخت. ( مهذب الاس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من ساعه: من ساعة ؛ اکنون و فی الحال و فی الف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ساعه الغفله: ساعة الغفلة؛ مابین المغرب و العشاء. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکل عروس در هندسه: شکل عروس در هندسه ؛ همان قضیه فیثاغ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروسان باغ: عروسان باغ ؛ کنایه از گلها و میوه ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروسان بیابان: عروسان بیابان ؛ کنایه از شتر بارکش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروسان خلد: عروسان خُلد ؛ کنایه ازحوران بهشتی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروسان درخت: عروسان درخت ؛ کنایه از شاخه های نور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروسان عور: عروسان عور ؛ کنایه از ستارگان : این ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروسان مرغزار: عروسان مَرغزار ؛ کنایه از گلها و شک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس ارغنون زن: عروس اَرغنون زَن ؛ کنایه از ستاره ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس تاک: عروس تاک ؛ شراب. ( آنندراج ) .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس جهان: عروس جَهان ؛کنایه از جهان باشد به ط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس چرخ: عروس چرخ ؛ کنایه از آفتاب جهان گرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس چمن: عروس چمن ؛ کنایه از گل است. ( فرهنگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس چهارم: عروس چهارم ؛ کنایه از آفتاب است. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عروس چهارم فلک: عروس چهارم فلک ؛ کنایه از خورشید جه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس خاوری: عروس خاوری ؛ به معنی عروس چرخ است ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس خشک پستان: عروس خشک پستان ؛ زنی که عقیمه بود ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس روز: عروس روز ؛ به معنی عروس خاوری است ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس زر: عروس زَر ؛ کنایه ازآتش است : از حجر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس سبا: عروس سبا ؛ اشاره به بلقیس ملکه سبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس شام: عروس شام ؛ لقب شهر عسقلان است. عروس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس شوی مرده: عروس شوی مرده ؛ کنایه از دنیای فانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس صحرا: عروس صحرا ؛شتر بارکش. ( آنندراج ) . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عروس فلک: عروس فلک ؛ کنایه از آفتاب جهان آراس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عروس قلندرها: عروس قلندرها ؛ زن که از آشنا و غریب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرسی عروس: کرسی عروس ؛ نام قضیه فیثاغورس است د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گنج عروس: گنج عروس ؛ در موسیقی ، نام یکی از ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عروس حمام بر است: عروس حمام بر است ؛ نسیجی بی دوام لک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عروس شدم خلاص شدم: عروس شدم خلاص شدم ؛ اختیارم با خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عروس که به ما رسید شب کوتاه شد: عروس که به ما رسید شب کوتاه شد ؛ مد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عروس مردنی را گردن خارسو نگذارید: عروس مردنی را گردن خارسو نگذارید ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عروسی که خارسو ندارد اهل محل خارسوی اویند: عروسی که خارسو ندارد، اهل محل خارسو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرفتن ماه: گرفتن ماه ؛ خسوف. رجوع به خسوف شود.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه برامدن: ماه برآمدن ؛ طلوع کردن آن. پدیدار و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه بر دو هفته: ماه بر دو هفته ؛ ماه شب چهارده : تر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه چارده: ماه چارده ؛ قمر چارده شبه. بدر. ماه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه چو شاخ گوزن: ماه چو ( چون ) شاخ گوزن ؛ کنایه از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه چهار هفته: ماه چهار ( چار ) هفته ؛ ماهی است که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه خرگاهی: ماه خرگاهی ( خرگهی ) ؛ ماهی را گوین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه درست: ماه درست ؛ ماه وقتی که تمام روشن با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه در عقرب: ماه در عقرب ؛ به وقت بودن ماه در اخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه درفش: ماه درفش ؛ ماهچه علم. چیزی به شکل م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه دو هفته: ماه دو هفته ؛ بدر. ماه تمام. ماه چه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه ده و چار: ماه ده و چار ؛ پرماه. گردماه. ماه ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه سی روزه: ماه سی روزه ؛ به معنی ماه بسیار بار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه سی شبه: ماه سی شبه ؛ به معنی ناچیز شده و مح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه شکسته: ماه شکسته ؛ بمعنی هلال ، و خلخال ول ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه مستنیر: ماه مستنیر ؛ ماه که کسب نور می کند. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه هفت و هشت: ماه هفت و هشت ؛ ماه شب پانزدهم. ( ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه یکشبه: ماه یکشبه ؛ همان ماه شکسته که گذشت. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماه شب چهارده: مثل ماه شب چهارده ؛ چهره بسیار زیبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماه نو: مثل ماه نو ؛ انگشت نما. ( یادداشت ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه و ستاره پریدن از پیش چشم: ماه و ستاره پریدن از پیش چشم ؛ کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه همیشه زیر ابر نماند: ماه همیشه زیر ابر نماند ؛ حقیقت هرچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماه سپر: مثل ماه سپر ؛ صورتی بی معنی. ( امثا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه علم: ماه علم ؛ هلال مانندی که بر سر درفش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه گریبان: ماه گریبان ؛ قواره جیب و از تسمیه ح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه منجوق چتر: ماه منجوق چتر ؛ قبه زرینه را گویند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه خانگی: ماه خانگی ؛ از اسمای محبوب. ( آنندر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه قصب پوش: ماه قصب پوش ؛ کتان پوش ؛ کنایه است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماه قصب دوخته: ماه قصب دوخته ؛ بمعنی ماه قصب پوش ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه کاشغر: ماه کاشغر ؛کنایه از خوبان و ماه وشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه کنعان: ماه کنعان ؛ زیباروی کنعان که مراد ح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه کنعانی: ماه کنعانی ؛ زیبا روی منسوب به کنعا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه شمسی: ماه شمسی ( خورشیدی ) ؛ یک قسمت از د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا به ماه بودن: پا به ماه بودن ؛ ماه بار نهادن زن آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه های رومی: ماههای رومی ( یهودی ) ؛ ابتدای سال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماههای عربی: ماههای عربی ؛ ماههایی که در اسلام م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماههای فرنگی: ماههای عربی ؛ ماههایی که در اسلام م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه به ماه: ماه به ماه: ۱. ماهیانه، ماهانه، هر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اژدرماهی: اژدر ماهی ؛ گونه ای ماهی پهن از دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پروانه ماهی: پروانه ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پولاد ماهی: پولاد ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چلچله ماهی: چلچله ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سس ماهی: سس ماهی ؛ رجوع به �ماهی ریش دار� ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سگ ماهی: سگ ماهی ؛ الف - تاس ماهی. رجوع به س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شگ ماهی: شگ ماهی ؛ گونه ای ماهی ریز استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شمشیرماهی: شمشیر ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرماهی: شیر ماهی ؛ گونه ای ماهی استخوانی در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی اسبله: ماهی اسبله ؛ جزو ماهیان بحر خزر است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی اسبیلی: ماهی اسبیلی ؛ ماهی اسبیله. رجوع به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی اشه: ماهی اشه ؛ رجوع به �ماهی حشینه �

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی اشنه: ماهی اشنه ؛ نوعی از ماهی باشد بسیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی برقی: ماهی برقی ؛ الف - اژدر ماهی. رجوع ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی پرنده: ماهی پرنده ؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی تلاجی: ماهی تلاجی ؛ ماهی کُلُمَه. ( فرهنگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی جنگی: ماهی جنگی ؛گونه ای ماهی استخوانی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی حشینه: ماهی حشینه ؛یکی از گونه های ماهی سا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی حلوا: ماهی حلوا؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی حمد: ماهی حمد؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی حوض: ماهی حوض ؛ گونه ای ماهی زینتی استخو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی خار: ماهی خار؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی خاردار رودخانه ای: ماهی خاردار رودخانه ای ؛ گونه ای ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی درشت قنات: ماهی درشت قنات ؛ گونه ای ماهی استخو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی ریز: ماهی ریز؛ ماهی ریز نوع از ماهی خرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی ریز قنات: ماهی ریز قنات ؛ گونه ای ماهی استخوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی ریزه کولی: ماهی ریزه کولی ؛ یکی از گونه های شگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی ریش دار: ماهی ریش دار؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی زرین: ماهی زرین ؛ الف - نوعی ازماهی باشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی سفید: ماهی سفید. گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی سلور: ماهی سلور ؛ ماهی صلور. رجوع به صلور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی سوف: ماهی سوف ؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی سیم: ماهی سیم ؛ ماهی شیم. ( ناظم الاطباء ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی شیشک: ماهی شیشک ؛ بیاح. ( مهذب الاسماء، ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی شیم: ماهی شیم ؛ ماهی کوچک که بر پشت نقطه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی صلور: ماهی صلور؛ ماهی سلور. و رجوع به صلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی طلایی: ماهی طلایی ؛ الف - ماهی حوض. رجوع ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی غاطوس: ماهی غاطوس ؛ به هر فرد از پستاندارا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی غباد: ماهی غباد ( ماهی قباد ) ؛ یکی از گو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی قزل الا: ماهی قزل آلا؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی کپور: ماهی کپور؛ گونه ای ماهی از راسته تل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی کفال: ماهی کفال ؛ گونه ای ماهی استخوانی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی کوسه: ماهی کوسه ؛ لُخم ( منتهی الارب ) . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی کولی: ماهی کولی ؛ یکی از گونه های شگ ماهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی گرد: ماهی گرد؛ ماهی سیم. ( ناظم الاطباء ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی لقمه: ماهی لقمه ؛ یکی از اقسام سفره ماهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی مومک: ماهی مومک ؛ یکی از گونه های ساردین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی وال: ماهی وال ؛ ماهی بال : ماهی وال است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی بلورین: ماهی بلورین ؛ کنایه از انگشت معشوق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی به خشکی بردن: ماهی به خشکی بردن ؛ با اقدام به کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی بینی دراز: ماهی بینی دراز ؛ اسم فارسی دلفین اس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی تازه: ماهی تازه ؛ ماهیی است که نمکسود نشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی دودی: ماهی دودی ؛ ماهی سفید است که پس از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی را تا دمش رساندن: ماهی را تا دمش رساندن ؛ ( در تداول ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی ربیان: ماهی ربیان ؛ ملخ دریایی را گویند که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی روبیان: ماهی روبیان ؛ ماهی ربیان. ملخ دریای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی سرب: ماهی سرب ؛ ماهیان سرب که به اطراف د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی گول: ماهی گول ؛ ماهی خانگی که در حوضهای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی گویا: ماهی گویا؛ یعنی زبان. ( فرهنگ رشیدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی نمک زده: ماهی نمک زده ؛ سمک مملوح. سمک مُمَل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی و چشمه خضر: ماهی و چشمه خضر ؛ کنایه از زبان و د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل شکم ماهی: مثل شکم ماهی ؛ موجی نرم. ( امثال و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی از اب بیرون افتاده: مثل ماهی از آب بیرون افتاده ؛ بی قر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی برتابه: مثل ماهی برتابه ؛ بی قرار و ناشکیبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی بی اب: مثل ماهی بی آب ؛ ناآرام. بی قرار. و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی در خشکی: مثل ماهی در ( بر ) خشکی ؛ رجوع به ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی در شست: مثل ماهی در شست ؛ تپنده. ( امثال و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی سقنقور: مثل ماهی سقنقور ؛ نرم. مبهی. ( امثا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی شیم: - مثل ماهی شیم ؛ نرم. پرنگار. ( امث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی بریان چرخ: ماهی بریان چرخ ؛ کنایه از برج حوت : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی سپهر: ماهی سپهر ؛ اشاره به برج حوت است و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی فلک: ماهی فلک ؛ برج حوت که آن راسمکه نیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا گاو و ماهی: تا گاو و ماهی ( یا تا گاو ماهی ) ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ و ابگینه: سنگ و آبگینه ؛ دوناهمتا. ( امثال و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابگینه و سنگ با هم بودن: آبگینه و سنگ با هم بودن ؛ دو مخالف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سنگ و از چوب چیزی تراشیدن: از سنگ و از چوب چیزی تراشیدن ؛ کنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی سنگی: بی سنگی ؛ بی ارزشی. بی اعتباری : زآ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای بسنگ امدن: پای بسنگ آمدن ؛ بمشکلی برخوردن. نار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل در سنگ شکستن: دل در سنگ شکستن ؛ خاموشی گزیدن. پای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دینار سنگ: دینارسنگ . سبک سنگ. سیاه سنگ. شکرسن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ ابگینه: سنگ آبگینه ؛ سنگی که برای ساختن شیش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ اسیان: سنگ آسیان ؛ سنگ فسان و سنگی که بدان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ اهنربا: سنگ آهن ربا ؛ حجرالمغناطیس. ( از فه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ اهن کش: سنگ آهن کش ؛ همان سنگ آهن ربا است ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ ابلیس: سنگ ابلیس ؛ حجر شیاطین. ( یادداشت م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ احمر: سنگ احمر ؛ حجرالاحمر و آن سنگی باشد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ از موم ساختن: سنگ از موم ساختن ؛ کنایه از امری غر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ اسود: دیوار سرای تو کواکب بوسیده چو حاج س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر دل نهادن: سنگ بر دل نهادن ؛ کنایه از حوصله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر دندان امدن: - سنگ بر دندان آمدن ؛ تودهنی خوردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر روی اب امدن: سنگ بر روی آب آمدن ؛ بطرب ورقص آمدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر سنگ ایستادن: سنگ بر سنگ ایستادن و ناایستادن ؛ کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر سنگ ماندن: سنگ بر سنگ ماندن ؛ کنایه از آشوب عظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر شیشه افتادن: سنگ بر شیشه افتادن ؛ کنایه از توبه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر شیشه زدن: سنگ بر شیشه زدن ؛ کنایه از توبه کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر طاس زدن: سنگ بر طاس زدن ؛ کنایه از توبه کردن ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری