نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدر چیزی یا کسی بردن: قدر چیزی یا کسی بردن ؛ بی ارزش و آب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدر اوردن: قدر آوردن ؛ ارزش داشتن : چه قدر آور ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدر چیزی یا کسی شکستن: قدر چیزی یا کسی شکستن ؛ بی ارزش و ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدر بودن جنگ و کشتی: قدر بودن جنگ و کشتی ؛ کنایه از براب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اجیل اچار: آجیل آچار ؛ آجیل که بدان زعفران و آ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدر کردن جنگ و کشتی: قدر کردن جنگ و کشتی ؛ برابر کردن. ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
بیهوده: بیهوده : دکتر کزازی در مورد واژه ی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
گنبد: گنبد : گنبد در پهلوی گومبت gumbat ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
خانه دار: خانه دار : [عامیانه، اصطلاح] زنی که ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
صد: صد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " صد" ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
orange: Orange: ایرانیان در قدیم به پرتقال ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
دموکراسی: دموکراسی DEMOCRACY :[اصطلاح جامعه ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
رنج: رنج: در پهلوی در همین ریخت بکار می ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
prayer: پرستیدن: کلمه پرست در فارسی دو معنا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
نرم: نرم: در پهلوی با همین ریخت کار برد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
تخصیص اعتبار: تخصیص اعتبار: ( Allotment ) [اصطلاح ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
گسی: گُسی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
هورت کشیدن: هورت کشیدن: [ اصطلاح در تداول عامه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی : [ عام ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
هندلینگ: هندلینگ ( Handling ) [اصطلاح پاراگل ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
عجله: در مجمع البیان می گوید: فرق بین سرع ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
درنگ: درنگ: در پهلوی دْرنگ drang بوده است ...
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
خاکستری: به خاکستری در زبان آذری "بوز " گفته ...
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
زندیق: زندیک یا زندیق از لغت زند zand به م ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
دروغ: دروغ:دروغ در پهلوی دروج druj و دروز ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
فیو: فیو ( Favorite ) :[ اصطلاح توییتر]ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
سلیم: سلیم از ماده سلامت است. قلب سلیم یع ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
اوغور: اوغور: این واژه به شکل اقور هم ثبت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
افغانی: اَفغان: اهل کشور افغانستان اَفغانی: ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
طبل: دکتر کزازی اعتقاد دارد واژه ی طبل ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
نان: دو نان داشتن : کنایه است از نادار و ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
زر: زر خالص: طلای ناب. ( مرزبان نامه، ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ماشاءالله: ما شاء الله: یعنی آنچه خدا بخواهد و ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
روش: روش ( method ) :[ اصطلاح علوم تربیت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall: واژه ی fall انگلیسی با واژه ی" افول ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
شیراز: شیراز: ( shirăz ) : [ اصطلاح چوپانی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
بازدارندگی: بازدارندگی DETERRENCE :[اصطلاح جامع ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
اشعار: اَشعار/اِشعار: این دو کلمه را نبای ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
نعلبکی: نعلبکی: زیر استکان ؛ زیر فنجان . در ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
لات: لات: ارباب
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
پرستار: پرستار : کلمه پرست در فارسی دو معنا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
پود: پود:[ اصطلاح فرش بافی ]پودها نیز مع ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
لاشخور: لاشخور : لاشخور تغییر یافته ی لَش خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
سر: سر ( sor ) : [ اصطلاح چوپانی ] این ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
زشت: زشت باز ستاندن : به نحو زشتی پس گرف ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
خواب: خواب: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
پویش: پویش :این کلمه از دو بخش تشکیل شده ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
best: better/best : از ریشه بهتر و بهشت ف ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
پیاده: پیاده: دکتر کزازی در مورد واژه ی "پ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
همیشه: همیشه: در پهلوی همیشگhamēšag بوده ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اجر ختایی: آجر ختایی ؛ نوعی از آجر، بزرگتر از ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اجر زدن: آجر زدن ؛ سه پایه دوختن و شبکه زدن.
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اجر غیرممنون: اجر غیرممنون ؛ ثواب بی نقصان.
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
اجر جوش: آجر جوش ؛ آجر بسیار پخته و از صورت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
مختال: مختال از ماده خیال گرفته شده و به م ...
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
قنات: واژه های " خندق ، قنات، کانال" همان ...
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
food: food :فود برگردانده کود فارسی است . ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
برف انبار: برف انبار ؛ انباشته و متراکم و توده ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف افتادن: برف افتادن ؛ در تداول ، برف باریدن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف انداختن: برف انداختن ؛ فروریختن برف از پشت ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف انگیز: برف انگیز ( باد. . . ) ؛ باد که برف ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف باریدن بر سر: برف باریدن بر سر ( پر زاغ ) ؛ کنایه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف پیری: برف پیری ؛ کنایه از سپید شدن موی سر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برفگیر: برفگیر ؛ جایی که برف آنجا بسیار افت ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف کردن: برف کردن ؛ برف آمدن : قریب بیست روز ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
برف دان: برف دان ؛ جایی برای نگهداری برف. مث ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
برفساب: برفساب ؛ فرسایش ناشی از اثر برف. ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
برف پهنه: برف پهنه ؛ ناحیه ای پوشیده از برف د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
برف مرز: برف مرز ؛ خطی بر دامنه یک کوه با تپ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف ناک: برفناک ؛ برفی. بابرف : روزی برفناک ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف نمای: برف نمای ؛ نشان دهنده برف : نکهت خو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
برف موی: برف موی ؛ سپیدی موی : چو کوهی سفیدش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل برف و خون: مثل برف و خون ؛ سپید وسرخ.
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل برف: مثل برف ؛پاک و سفید : دفتر صوفی سوا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشت گرفتن: گوشت گرفتن ؛ فربه شدن.
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشت و پوست کسی از نان کسی دیگر بودن: گوشت و پوست کسی از نان کسی دیگر بود ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
گوشت مرده: گوشت مرده ؛ گوشت غانغرایاشده. ( ناظ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل گوشت قربانی: مثل گوشت قربانی ؛ که هر جزء آن را ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل گوشت پخته: مثل گوشت پخته ؛ میوه ای که شاداب نب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل گوشت گاو: مثل گوشت گاو ؛ کسی که زود رام نگردد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشت جوان لب طاقچه است: گوشت جوان لب طاقچه است ؛ هزالی ( لا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشت به دست گربه سپردن: گوشت به دست گربه سپردن ، نظیر: دنبه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشتش گوشتش را می خورد: گوشتش گوشتش را می خورد، گوشتم گوشتم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشت را باید از بغل گاو برید: گوشت را باید از بغل گاو برید ؛ سود ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشت و پوستش از تو استخوانش از من: گوشت و پوستش از تو، استخوانش از من ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوشت گاو و زعفران: گوشت گاو و زعفران ؛ در قدیم باریشه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از جایی برانگیختن: آتش از جایی برانگیختن ( برآوردن ) ؛ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از خیار برامدن یا جستن: آتش از خیار برآمدن یا جستن ؛ امری م ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش به دست خویش بر ریش خویش زدن: آتش به دست خویش بر ریش خویش زدن ( ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش بی زبانه: آتش بی زبانه ؛ بکنایه ، لعل. یاقوت. ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش کارزار برانگیختن: آتش کارزار برانگیختن ؛ پیوستن حربی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اتش خواه: مثل آتش خواه ؛ آنکه درنگ نیارد و بم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اتش: مثل آتش ؛ سخت بشتاب : بکردار آتش هم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اتش سرخ: مثل آتش سرخ ؛ بثره یا دملی سخت باحر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل ابی که روی اتش ریزند: مثل آبی که روی آتش ریزند ؛ دوائی سر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل اتش واسپند: مثل آتش واسپند، مثل آتش و پنبه ؛ سخ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب و اتش بهم نیاید راست: آب و آتش بهم نیاید راست ؛ دو ضدفراه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از اتش گل کند: آتش از آتش گل کند ؛ یاری بیکدیگر ما ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از باد تیزتر گردد: آتش از باد تیزتر گردد ؛ ملامت ْ عاش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از خیار نجهد: آتش از خیار نجهد ( برنیاید ) ؛ توقع ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از چنار پوده براید: آتش از چنار پوده برآید ؛دود از کنده ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش بگرمی عرق انفعال نیست: آتش بگرمی عرق انفعال نیست ؛ شرم و خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش بجان شمع فتد کین بنا نهاد: آتش بجان شمع فتد کین بنا نهاد ؛ نفر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش جای خود باز کند: آتش جای خود باز کند ؛ مرد زیرک وماه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش چنار از چنار است: آتش چنار از چنار است ؛ آنچه از بدی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش چو برافروخت بسوزد تر و خشک: آتش چو برافروخت بسوزد تر و خشک ؛ کی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش دوست و دشمن نداند: آتش دوست و دشمن نداند ؛ آتش چو براف ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش را به اتش ننشانند: آتش را به آتش ننشانند ؛ آتش را به آ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش رابه اتش نتوان کشت: آتش رابه آتش نتوان کشت ؛ عداوت را ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش را به روغن نتوان نشاند: آتش را به روغن نتوان نشاند ؛ آتش را ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اگر اتش شود خود را سوزد: اگر آتش شود خود را سوزد ؛ حدت و شدت ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابله رخ فلک: آبله رخ فلک ؛ مجازاً، ستاره. چشم شب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از اب برامدن: آتش از آب ( دریای آب ) برآمدن ، یا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش از اب ندانستن: - آتش از آب ندانستن ؛ عظیم متهور و ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
کار: لغت اوستایی کار به معنای مردمان سپا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
کشتی: کشتی ( به فتح و به کسر اول ) : پیال ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
دهقان: دهقان: دکتر کزازی در مورد واژه ی "د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
اندوه: اندوه: ( ( اندوه در پهلوی در همین ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
کامل: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
البرز: البرز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
دهان: دهان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
بازی: بازی[اصطلاح بدمینتون]بازی چیزی نیست ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
رقیق شدن: رقیق شدن: [ اصطلاح توییتر]کاربران ت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
گاه: گاه: در پهلوی گاس gās بوده است. ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
ایه 12 سوره انبیاء: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
قبا: قبا از ستاک کپ kap فارسی گرفته شده ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
کثیف: کثیف[ اصطلاح طب سنتی ]به خلاف لطیف ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
داغ: داغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
قوم تبع: أَ هُمْ خَیرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّع وَ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
از بر بودن درس خود: از بر بودن درس خود ؛ بیدار و هوشیار ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
درس داشتن: درس داشتن ؛ تدریس کردن. مجلس درس بپ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
درس روان: درس روان ؛ به اصطلاح معلمان درس را ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
درس و بحث: درس و بحث ؛ خواندن و بحث کردن.
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
درس کردن: درس کردن ؛ علم آموختن : در پیش ردان ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
تباه: تباه نشود : داغون نشود ، متلاشی نشو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
فلق: فلق ( بر وزن شفق ) از ماده فلق ( بر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
شفق: شفق به معنی روشنی آمیخته با تاریکی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
راه: راه: در پهلوی راس rās. بنابراین باو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
روشن: روشن : تحریف روزان ( دارنده صفت روز ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
چادر: چادر :چاترčatur . ستاک واژه همان اس ...
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
سر اندرکشیدن: سر اندر کشیدن : سر اندر کشیدن یا ان ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
قیمز: "قمیز" ( Kymyz ) نوعی نوشیدنی لذت ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
الهه: اِلهه: آلهه: این دو کلمه را نباید ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
صخره: صخره ( Reef ) [اصطلاح دریانوردی]:صخ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
رمپ: رمپ ، درب شیبدار ( Ramp ) [اصطلاح د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
راه اندازی: راه اندازی ( Launching ) [اصطلاح در ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
فربه: واژه ی فربه با واژه ی فراوان همریشه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
فسانه: فسانه : فسانه یا افسانه در پهلوی اف ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
پیغمبر: پیغمبر: پیغمبردر پهلوی پیگامبر payg ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
انگیختن: انگیختن: در پهلوی هنگختن hangēxtan ...
١ سال پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
راندن: راندن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
اب در غربال کردن: آب در غربال کردن:به محال و سفه پردا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازارهای عرب: بازارهای عرب ؛ عرب ها در زمان جاهلی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
روز بازار کسی بودن: روز بازار کسی بودن ؛ روز محبوبیت و ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار اراستن: بازار آراستن ؛ بازار ترتیب دادن. ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار اهنگران: بازار آهنگران ؛ محلی که آهنگران در ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار اشفته: بازار آشفته ؛ کنایه از جای پرازدحام ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار برچیدن: بازار برچیدن ؛ بمعنی بازار برداشتن. ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار امکان و بازار جهان: بازار امکان و بازار جهان ؛ کنایه از ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار بی رواج: بازار بی رواج ؛ بازار کساد. بازار ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار اول یوسف: بازار اول یوسف ؛ قیمتی که برادران ی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تبه شدن: بازار تبه شدن ، یا بازار کسی نزد دی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تیره: بازار تیره ؛ کنایه از وضع نابسامان ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تیره دانستن: بازار تیره دانستن ؛ وضع خود را نابس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تیز داشتن: بازار تیز داشتن ؛ بازار بارونق داشت ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تیز کردن: بازار تیز کردن ؛ رواج دادن بازار. ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تیز شدن: بازار تیز شدن ؛ رونق یافتن. بسامان ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تیز گشتن: بازار تیز گشتن ؛ رونق یافتن. به سام ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار تیز و گرم و رایج: بازار تیز و گرم و رایج ؛ از صفات با ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار چیزی تیز بودن: بازار چیزی تیز بودن ؛ رونق و رواج د ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر سر بازار تیز کور شود مشتری: بر سر بازار تیز کور شود مشتری ؛ بمج ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار زد و خورد: بازار زد و خورد ؛ روز ستیزه و منازع ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار جدال و قتال: بازار جدال و قتال ؛ کنایه از جنگ و ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار کاسد: بازار کاسد ؛ بازار کم خریدار. بازار ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار شاداب: بازار شاداب ؛ بازار باطراوات ، پر ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار کاسد بودن: بازار کاسد بودن ؛ بی رونق ، بی مشتر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار کاسد شدن: بازار کاسد شدن ؛ بی رونق شدن. بی مش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار کسی را تیره کردن: بازار کسی را تیره کردن ؛ وضع او را ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار کسی برافروختن یا بفروختن: بازار کسی برافروختن یا بفروختن ؛ کا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار کسی گرم بودن وماندن: بازار کسی گرم بودن وماندن ؛ مراد تی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار ناروا شدن: بازار ناروا شدن ؛ اکساد. ( تاج المص ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار کسی کاسد شدن: بازار کسی کاسد شدن ؛ ناموفق گردیدن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار ناروا: بازار ناروا ؛ بازار کساد. بازار بی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار گرم داشتن: بازار گرم داشتن ؛ بازار با رونق داش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار ناروان: - بازار ناروان ؛ سوق کاسد. سوق اکسد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر سر بازار بودن: بر سر بازار بودن ؛ کنایه از برملا و ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شلوغ بازار: شلوغ بازار ؛ کنایه از شلوغی و بی نظ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کسی را با دیگری بازار بودن: کسی را با دیگری بازار بودن ؛ بمجاز ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
میانجی دیدن بازار کسی را: میانجی دیدن بازار کسی را ؛ وضع او ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
مست بازار: مست بازار ؛ کنایه از بی نظمی و بی ت ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تخت خاورخدای: تخت خاورخدای ؛ خاورخدای ، کنایه از ...
١ سال پیش