علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازاد گردانیدن: آزاد کردن و آزاد گردانیدن ؛ شکستن م ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گاو نر: در زبان آذری به گاو نر ( ورزو ) اؤک ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رای: رأی صواب: نظر روشن دادگری دید به ر ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیک: کیک :واژه ای هند واروپائی مشترک بین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهار دل: بهار دل ؛ کنایه از شادمانی و سرور ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهار حسن: بهار حسن ؛ ابتدای جوانی و شادابی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ریختار: ریختار : فرمول دکتر کزازی واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سجع همسوی: سجع همسوی : سجع مطرف دکتر کزازی " س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ناپسری: ناپسری : پسر اندر دکتر کزازی واژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پشم: در پشم خویش خسبیدن: زندگی آزاد و مس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس اراستن: مجلس آراستن ؛ مجلس ترتیب دادن. بزمگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس انس: مجلس انس ؛ محفل دوستانه. مجلسی که ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجلس رقص: مجلس رقص ؛ جاو مقام رقص. ( ناظم الا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس عزا: مجلس عزا ؛ ماتم خانه. ( ناظم الاطبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجلس اشراف: مجلس اشراف ؛ مجلس سنا را به اعتبار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس اعلی: مجلس اعلی ؛ بارگاه امیر یا سلطان. پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس طبقاتی: مجلس طبقاتی ؛ ( حقوق اساسی ) مجلسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس اجازه: مجلس اجازه ؛ ( اصطلاح حقوق مدنی و ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس حکم: مجلس حکم ؛ دیوان قضا : و قانون قضای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس حکومت: مجلس حکومت ؛ دیوان حکومت. ( ناظم ال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس عقد: مجلس عقد ؛ ( اصطلاح حقوق مدنی و فقه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجلس مظالم: مجلس مظالم ؛ دیوان دادرسی. دیوان رس ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ابتین: : دکتر کزازی در مورد واژه ی " آبتین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

اتاق: اتاق : واژه ی عربی شده ی اتاق از وا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

القدح فی الملک: طعن کردن در کار پادشاهان ، بدگویی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بردار کردن: به دار کشیدن "ذکر بر دار کردن امیر ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

صلیب: صلیب : "صلیب معرّب چلیپاست با فارسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

صیام: کلمه ( صیام ) و کلمه ( صوم ) در لغت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

درجا: درجا: بلافاصله، بی درنگ، فوراٌ ، ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

صبحکم الله بالخیر: صبحکم الله بالخیر :[ اصطلاح آخوندی] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ریش: ریش: زخم کهنه ، زخم درونی . خستگی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اشتی: آشتی : مرکب است از آشت ( ast ) به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مزه: مزه: در پهلوی مچگ mečag بوده است . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سپهر: سپهر : آسمان پرستاره دکتر کزازی در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

روش: رَوِش: در پهلوی رَوِشْن rawišnبوده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عصر مس: عصر مس ؛ در اصطلاح زمین شناسی ، بمو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل مس: مثل مس ؛ آواز سینه در سرماخوردگی ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل مس صدا کردن: مثل مس صدا کردن ؛ آواز سیلی سخت بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مس زراندود: مس زراندود ؛ مس آب طلا داده. اندوده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مس چکشی: مس چکشی ؛ چکش خوار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مس مفتولی: مس مفتولی ؛ که قابلیت مفتول شدن دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چبش: چبش : بُز نر ( گویش جهرمی ) در زبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نماز امدن: به نماز آمدن ؛ خم شدن به نشانه تکری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در نماز امدن: در نماز آمدن ؛ سجده کردن. تعظیم کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز افتاب گرفتن: نماز آفتاب گرفتن ؛ نماز کسوف. رجوع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز ایات: نماز آیات ؛ نمازی که به هنگام وقوع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز استخاره: نماز استخاره ؛ نمازی است به دو رکعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز استسقاء: نماز استسقاء ؛ نماز باران. رجوع به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز باران: نماز باران ؛ نمازی که هنگام خشک سال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز عید فطر: نماز عید فطر ؛ نماز فطر. نماز عید.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز بامداد: نماز بامداد ؛ نماز صبح. نماز بام. د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز عید قربان: نماز عید قربان ؛ نماز اضحی. نماز عی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز عیدین: نماز عیدین ؛ نماز عید قربان و فطر. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز فطر: نماز فطر ؛ نماز عید. رجوع به صلاة ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز فرادی ̍: نماز فُرادی ̍ ؛ نمازی که به تنهائی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز قصر: نماز قصر ؛ نماز سفر. نماز مسافر. نم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز قضا: نماز قضا ؛ نمازی که به حساب به جای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز کسوف: نماز کسوف ؛ نمازی که هنگام گرفتن خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز ماه گرفتن: نماز ماه گرفتن ؛ رجوع به نماز آیات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز گرفتن: نماز گرفتن ؛ صلاةالکسوف. ( یادداشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز مرده: نماز مرده ؛ نماز میت : نماز مرده کن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز مسافر: نماز مسافر ؛ نماز قصر. نماز سفر.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماز میانین: نماز میانین ؛ نماز ظهر : و دلیل ایش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نماز میت: - نماز میت ؛ نماز مرده. نمازی که بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حراست: حراست:اگر نگهبانی توسط چند نفر و به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

طباخ: طباخ اسم فاعل واژه ی طبخ است . طبخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چیز: چیز : دکتر کزازی در مورد واژه ی چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

افتاب: آفتاب : دکتر کزازی در مورد واژه ی آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نواختن: نواختن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازردن: آزردن: معادل آزردن در ترکی " اینجیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لمیدن: لمیدن : لم به معنای نرمی می باشد و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رخت: رخت کسی را بتاراج دادن: غارت زده کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مستضعف: واژه مستضعف از ماده ضعف است ، اما چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خناس: خناس از ماده خنس ( بر وزن شمس ) گرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سانحه: سانحه:[اصطلاح نظامی] برآیند و اثر ح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پست: پِست:آرد ، گرد چیزی ( ( پست شکر گش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

یار: یار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "یار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم را در کاری روی هم گذاشتن: چشم را در کاری روی هم گذاشتن ؛ کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم سوی کسی کشیدن: چشم سوی کسی کشیدن ؛ کنایه از میل و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمش به روشنایی افتاده است: چشمش بروشنایی افتاده است ؛ بمزاح ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمش محک است: چشمش محک است ؛ با دیدن صورت ظاهر کس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمش چشمها دیده است: چشمش چشمها دیده است ؛ آمیزش و معاشر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمش کرایه میخواهد: چشمش کرایه میخواهد ؛ بیشتربه مزاح ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم فروخوابانیدن: چشم فروخوابانیدن ؛ کنایه از چشم پوش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمهایش البالوگیلاس می چیند: چشمهایش آلبالوگیلاس می چیند ؛ از بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم و دل پاک بودن: چشم و دل پاک بودن ؛ کنایه از امانت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم و دل سیر بودن: چشم و دل سیر بودن ؛ اعتنا بمال و من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم ها را چهار کردن: چشم ها را چهار کردن ، چشمهایش چهار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشمهایش بسرش رفته است: چشمهایش بسرش رفته است ؛ نهایت متکبر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چشم امدن کسی یا چیزی: در چشم آمدن کسی یا چیزی ؛ کنایه است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چشم کسی گفتن: در چشم کسی گفتن ؛ کنایه است از صریح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چشم کسی اراستن چیزی یاعملی را: در چشم کسی آراستن چیزی یاعملی را ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چشم مردم گذاشتن: در چشم مردم گذاشتن ؛ تظاهر کردن. بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چشم انداختن کسی یا چیزی را: از چشم انداختن کسی یا چیزی را ؛ کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در چشم امدن: آب در چشم آمدن ؛ اشک شوق در چشم آمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چشم کسی افتادن: از چشم کسی افتادن ؛ منفور آن کس شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چشم کسی انداختن شخصی را: از چشم کسی انداختن شخصی را ؛ آن شخص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چشم کسی دانستن یا دیدن کاری یا حادثه ای را: از چشم کسی دانستن یا دیدن کاری یا ح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چشم گذاشتن: از چشم گذاشتن ؛ بی محلی و بی اعتنائ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بادام چشم: بادام چشم ؛ دارای چشمی خوش حالت به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم چهار کردن: چشم چهار کردن . رجوع بچشم ها را چها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کاب: کاب : پسوند نوساز کاب از واژه قاب ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پردیس: واژه ی " پردیس" همان واژه ی " فردوس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فراخواندن: فراخواندن: معادل فرا خواندن در ترکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غول: غول:دیوی است که انسان را گمراه می ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

استرس: استرس ( Stress ) : [ اصطلاح آکواریم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اب زیر کاه: آب زیرکاه: مکار، حیله گر. ( مرزبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hello: واژه ی hello تقریبا معادل حال فارسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زین: زین ( Saddle ) : [ قطعات دوچرخه ] م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابر: : دکتر کزازی در مورد واژه ی می نویس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعویذ: تعویذ: چَشمارو دکتر کزازی واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساغ: ساغ ترکی به معنی بدوش از مصدر ساغما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اموزش: آموزش: کارهای که برای بالا بردن مها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تیمار: دکتر کزازی در مورد واژه ی " تیمار" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

گنده: گنده: [ گ َ دَ / دِ ] ( ص ) گندیده ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چلیپا کردن: چلیپا کردن : ظاهرا کنایه از خم کردن ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلفت: خِلفَت : آمد و شد شب و روز ، آنچه پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شکنج: شکنج: دکتر کزازی در مورد واژه ی "شک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تهور: تهوّر : مردانگی، جسارت دکتر شفیعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قماره: قُماره :[اصطلاح صید ] کابین لنج که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اساسنامه: اساسنامه:[اصطلاح حقوق] مقررات یا قر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چلیم: چِلیم در زبان ترکی به حلیمی که هنوز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ساده: ساده : واژه ساده فارسی با واژه های ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کوس: کوس: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کو ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دارو: دارو یعنی منسوب به درخت . دار در زب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکان خطه اول: پاکان خطه اول ؛ کنایه از ملائکه و ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دین پاک: دین پاک ؛ دین درست و راست : و بت پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاک خواندن: پاک خواندن ؛ تقدیس کردن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاک و پوست کنده: پاک و پوست کنده ؛ کنایه از صریح و ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاکش انداز: پاکش انداز ؛ یعنی تمامش انداز، ای ح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سینه پاک کردن: سینه پاک کردن ؛ سینه روشن کردن. اخل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاک نبودن: پاک نبودن ؛ حایض بودن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قیچی: قیچی یک واژه ترکی است . اما در ترکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خرد: دادِ خِرَد دادن : از روی عقل و اندی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

جان: به جان رسیدن : مردن ، ار به جان نرس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

welcome: به نظر می رسد come در زبان انگلیسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر نهار: بر نهار ؛ ناشتا: انا علی الریق ؛ بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر نهار اشامیدن: بر نهار آشامیدن ؛ به ناشتا خوردن. ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نهار شکستن: نهار شکستن ؛ ناشتائی خوردن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نهار خوردن: نهار خوردن ؛ نهاری خوردن. ناهاری خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر نهار بودن: بر نهار بودن ؛ ناشتا بودن. ( یادداش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نهار چیدن: نهار چیدن ؛ نهاری بر سفره نهادن. سف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نهار کشیدن: - نهار کشیدن ؛ غذا در ظرف کردن. غذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نهار کردن: نهار کردن ؛ ناشتائی خوردن. نهار شکس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

شات: شات ( Shot ) : [ اصطلاح اینستا گرام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خط یازده سوار شدن: خط یازده سوار شدن : [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قوروت: قوروت: ( ghoroot ) : [ اصطلاح چوپان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مندال: مندال ( mandal ) : [ اصطلاح چوپانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مقتل: مقتل: [اصطلاح مداحی ] کنایه از کتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عفص: عفص[ اصطلاح طب سنتی ]به کسر فا طعم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منبت: منبت:[ اصطلاح طب سنتی ] که ملحم نیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نطق پیش از دستور: نطق پیش از دستور : [ اصطلاحات مجلسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عرصه: عرصه: [ اصطلاح معماری و شهر سازی ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تفنگ سرپر: تفنگ سرپر: [ اصطلاح شکار ] تفنگی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کومه: کومه: [ اصطلاح شکار ] پناهگاهی برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دوش فنگ: دوش فنگ: [ اصطلاح نظامی ]قرار گرفتن ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

لولی: لولی: کولی ( ( گاه ناهید، لولی ِ ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فلفل: فلفل : در زبان انگلیسی Pepper . این ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فحل: فحل شموس: نر چموش و سرکش، کنایه از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چپ: چپ : [ اصطلاحات مجلسی ] این اصطلاح ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

میخ کوب: میخکوب ( ابزار نجاری ) میخ کوب ابز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چین بلاک: چین بلاک ( chain block ) چین بلاک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

قشقرق: قشقرق : یک واژه ی ترکی است از مصدر" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دایرکت: دایرکت ( Direct ) :[ اصطلاح توییتر] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کپشن: کپشن ( caption ) : [ اصطلاح اینستا ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قوچعلی: قوچ در زبان ترکی استعاره از مرد شجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بهانه: بهانه : بها به معنای قیمت می باشد و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دفتر: دفتر:کتاب دکتر کزازی در مورد واژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش ارزو: خوش آرزو ؛ نیک گزین. به گزین : ریدک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهارام: به آرام ؛ ساکن. ساکت. آسوده. مأمون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو امدن: آرزو آمدن ؛ آرزو دست دادن. آرزو پید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفس ارزو: نفس آرزو ؛ قُوّت شَهویه. نفس حیوانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو خاستن کسی چیزی را: آرزو خاستن کسی چیزی را ؛ اشتهاء آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارزو بردن: آرزو بردن ؛ آرزو کردن. تَمنی. ( دها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو شکستن: آرزو شکستن ْ کسی و خاصه بیماری را ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو شکستن در دل: آرزو شکستن در دل ؛ یأس و نومیدی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ارزو اوردن: به آرزو آوردن ؛ تشویق.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو رساندن: آرزو رساندن ؛ آرزو و حاجت کسی را بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر ارزوی: برآرزوی ، به آرزوی ؛ به اراده. به ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو خواستن: آرزو خواستن ، آرزو کردن ؛ خواهش کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو بجوانان عیب نیست: آرزو بجوانان عیب نیست ؛ بمزاح ، این ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تفریغ: تَفْریق/ تَفْریغ: این دو کلمه را نب ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری