علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا گرفتن برف: پا گرفتن برف ؛ بسیار باریدن آن بحدّ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا گرفتن قبر: - پا گرفتن قبر ؛ تسنیم. خرپشته ساخت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایش روی پایش بند نشدن: پایش روی پایش بند نشدن ؛ بسیار مست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا نهادن بر سر چیزی: پا نهادن بر سر چیزی ؛ برآمدن بر وی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایش جائی بند نبودن: پایش جائی بند نبودن ؛ اعتباری نداشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو پا داشتن دو تا هم قرض کردن: دو پا داشتن دو تا هم قرض کردن ؛ بجل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر پا کردن مالی: زیر پا کردن مالی ؛ در تداول خانگی ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیرپای کسی پوست خربزه گذاشتن: - زیرپای کسی پوست خربزه گذاشتن ؛ او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر پای کسی را کشیدن: زیر پای کسی را کشیدن ؛ با مهارت او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر پای کسی صابون مالیدن: زیر پای کسی صابون مالیدن ؛ زیر پای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از پا راه بروی کفش پاره میشود از سر کلاه: از پا راه بروی کفش پاره میشود از سر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از پا داشتن: از پا داشتن ؛ برپا داشتن : بیا بزم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از پا افتاده: ازپاافتاده ؛ ضعیف : ای به بذل سیم و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپا استادن: بپا استادن ؛ قیام : ملک با رای تو ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپا بودن: بپا بودن ؛ ایستاده بودن. قائم و برج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بپا شدن: بپا شدن ؛ برخاستن. پدید آمدن : خواس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کرگدن: کرگدن :به نظر می رسد تغیر یافته ی خ ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

قند: قند :در زبان هندی به کریستال "خاندا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

بیبی فیس: بیبی فیس ( Baby Face ) [اصطلاح کشتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

امید: امید: در پهلوی امّت ummēt و امت ēmē ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وسیله نقلیه: وسیله نقلیه :[ اصطلاح راهنمایی و را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خودکار: خودکار: [ اصطلاح نظامی ]سربازی که ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زکی: زکی: [عامیانه، اصطلاح] لفظی که به ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عبارت: عبارت از ماده اعتبار در اصل از عبور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راستش: راستش: ( قید ) در حقیقت، حقیقت را ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شورت: انواع شورت اسلیپ مایویی پادار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ستی: ستی : نظامی گنجه ای 《ستی》را به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

راست: راست : در پهلوی ریختی دیگر از راه م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گنجشک: گنجشک : این کلمه را درزبان بختیاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ژانر: ژانر ( Genre ) :[ اصطلاح توییتر]وقت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زنبور: زنبور : در قدیم مور به معنای حشره ب ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رسول: رسول : دراصل یک کلمه فارسی بوده و ر ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چیپ: چیپ : [ اصطلاح فوتبال ]ضربه یا پاس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روی کسی را به زمین انداختن: روی کسی را به زمین انداختن: [عامیان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

عدل: عدل در اصل به دو لنگه ی بار چهار پا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رقصیدن: در زبان آذری به رقصیدن اویناماخ گفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ابا: ابا: در پهلوی اباگ abāg ، ریخت کهنت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اباد: آباد: در پهلوی آپات āpāt . در اوستا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قالپاق: دوست گرامی جناب آقای فرتاش عزیز! لط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

موز: موز : در زبان فارسی به آن بنان ، طل ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

فدا: واژه فدا ( فد=نثار ) در اوستایی کهن ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شناخت: شناخت ( COGNITION ) :[اصطلاح جامعه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پشت سر کسی حرف زدن: پشت سر کسی حرف زدن : [عامیانه، کنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کوره: کوره: این کلمه تحریف گوره می باشد ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساقی: ساقی بودن: [ اصطلاح در تداول عامه] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کار: کار: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مکتب: مکتبِ کن: مدرسه ی امر "کُن فَیکون" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعدیل: تعدیل ( Adjustment ) :[اصطلاح بیمه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به رخ کشیدن: معادل به رخ کشیدن در زبان آذری " او ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی همه کس: بی همه کس : [عامیانه، اصطلاح]بی پدر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خرقه: خرقه ی شیخانه: خرقه ای که مناسب مشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مرغ سحر: مرغ سحر:خروس ( سعدی به معنی بلبل و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: آسمان به عبری :‬‫השמים ( hashamaim ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نکاح: نکاح : واژه نکاح در لغت ، هم به معن ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اسکیس: اسکیس : طرح اولیه - طرح یا یاد داشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اسان: آسان: همی گفت: کاین را چه درمان کنم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

گرد: گُرد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کانی: کانی : ( به کردی چشمه ) چشمه ی آب، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه: شتر در خواب بیند پنبه دانه: [ عامیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نیز: نیز: در پهلوی هنیز hanī - z و انیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کلیسا: کلیسا؛ مذهب CHURCH :[اصطلاح جامعه ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مرده: مرده ی کسی یا چیزی بودن : عاشق او ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سوار: سوار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زرد: زرد: در پهلوی زرت zart بوده است. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تیغ: تیغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "تیغ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تیغ: تیغ در کسی در آوردن : او را کشتن و ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سنگلاخ: سنگلاخ : سنگ لاخ ترجمه تحت الفظی دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رثا: رثا: [اصطلاح مداحی ] اصطلاحی است اد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

منال: منال: منال در کردی به معنی فرزند اس ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دون: دون: واژه ی down انگلیسی همان واژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ناز: ناز:آسایش و بهورزی و بی رنجی دکتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیام: نیام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رغبت: کلمه ( رغبت ) میل خاصی است از تمایل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اواه: کلمه ( اواه ) به معنای کسی است که ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جاده: جاده : [ اصطلاح راهنمایی و رانندگی] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رواج: واژه ی " رواج" همان واژه ی " رفتن " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قلب: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فنجان: فنجان : در فارسی قدیم پُنگ معادل پِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چم: در زبان کردی به رودخانه cham ( چم ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تل سر: تِل سر :یا تل مو . یکی از زیورآلات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راست: راست : [ اصطلاحات مجلسی ] این اصطلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رفع و رجوع کردن: رفع و رجوع کردن: [عامیانه، اصطلاح] ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 3 سوره کهف: ترجمه آیه : [ و همچنین کتابی هست اس ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیله کردن: پیله کردن: [ عامیانه ، اصطلاح] باسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یا زنگی زنگ یا رومی روم: مشتری آخر شب خونش پای خودش است:[ ضر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیر: کلمه ( خیر ) از نظر وزن وصفی است که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلف: کلمه ( خلف ) در مقابل ( امام ) و یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الفا: کلمه ( الفأ ) به معنای یافتن است ، ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اختلاف ایام: اختلاف ایام: شد آمد ایام. ( مرزبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از جای برخاستن دل: از جایی برخاستن دل: نگران شدن. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از جان بریدن: از جان بریدن: قطع امید کردن. ( ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از پرده به در افتادن: از پرده به در افتادن: آشکارا شدن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارباب حکمت: ارباب حکمت: صاحبان دانایی. ( ( از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اخلاط طبیعی: اخلاط طبیعی: خلط های طبیعی. ( ( و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقامت کردن: اقامت کردن: به انجام رسانیدن. ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از گشاد بیرون رفتن: از گشاد بیرون رفتن: در رفتن، جستن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برف: برف چال ( Snow field ) : [اصطلاح کو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امید شکستن: امید شکستن: ناامید شدن. ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دست یازیدن: دست یازیدن: دست درازی کردن. ( مرز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مطلع: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شب ابستن است تا چه زاید سحر: شب آبستن است تا چه زاید سحر: [ عامی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تسمه از گرده ی کسی کشیدن: تسمه از گرده ی کسی کشیدن: [عامیانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پشت گوش انداختن: پشت گوش انداختن : [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جهنم دره: جهنم دره : [عامیانه، اصطلاح] جای نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چوچوله باز: چوچوله باز : [عامیانه، کنایه ] زنبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زنده بلا مرده بلا: زنده بلا، مرده بلا: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زر اومدی قرمه سبزی: زر اومدی قرمه سبزی: [عامیانه، اصطلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 10 سوره کهف: آیه 10 سوره کهف. إِذْ أَوَی الْفِتْ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کهف: واژه ی کهف عربی با واژه cave انگلیس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 23 سوره شوری: منظور از مَوَدَّة ( مودت ) در قرآن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

موده: منظور از مَوَدَّة ( مودت ) در قرآن ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ذرع: کلمه ( ذرع ) به معنای مقایسه طول اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امام: یکی از دلایل معجزه بودن قران در اسر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کلاپیسه: کلاپیسه: ( کَ سَ یا س ) ( اِمر. ) ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امشی: امشی: محلول حشره کش ، دارویی از موا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پتی: پتی: برهنه ، بدون کفش ، در زبان ترک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پژوهیدن: پژوهیدن: در پهلوی وزوستن wizōstan ب ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اصلاحیه: اصلاحیه: مطلبی که برای ترمیم - اصلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست وزارت: دست وزارت ؛ مسند وزارت. ( یادداشت م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست برداشتن: از دست برداشتن ؛ از مسند دور کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برده بودن دست: برده بودن دست ؛ فائق و چیره بودن بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بازپسین: دست بازپسین ؛ دفعه آخر. سرانجام. عا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست پسین: دست پسین ؛ دست پس.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست باختن: دست باختن ؛ تسلیم کردن. ( آنندراج ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست گستاخ کردن: - دست گستاخ کردن ؛ تسلیم کردن. ( آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست گرو: دست گرو ؛ از اصطلاحات بازی نرد است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از چه دست: از چه دست ؛ از کدام فرقه و گروه ، ظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست بلند: از دست بلند ؛ از نوع و جنس عالی و ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هفتاد دست بازی براوردن یا بازی نمودن: - به هفتاد دست بازی برآوردن یا بازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گستاخ دست: گستاخ دست ؛ چابکدست و جلد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزد دست: مزد دست ؛ دستمزد. اجرت.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطیف دست: لطیف دست ؛ نرم دست.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نرم دست: نرم دست ؛ لطیف دست.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نغز دست: نغزدست ؛که دست و پنجه ای هنرمند دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وردست: وردست ؛ دستیار و کمک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک دست به پیش و یک دست به پس داشتن: یک دست به پیش و یک دست به پس داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یکدستی گرفتن کسی را یا چیزی را: یکدستی گرفتن کسی را یا چیزی را ؛ خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بچه یتیم دراز است: دست بچه یتیم دراز است ؛ مزاحی است ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به دست سپرده است: دست به دست سپرده است ؛ از مکافات عم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به دنبک هر کسی بزنی صدا می دهد: دست به دنبک هر کسی بزنی صدا می دهد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به رانکیش نمی رسد: دست به رانکیش نمی رسد ؛ مزاحی است ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست در کاسه مشت بر پیشانی: دست در کاسه مشت بر پیشانی ؛ در حال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به سفره و مشت به پیشانی: دست به کیسه وعشق به دروازه ؛ اشاره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست تکاندار تلخ است: دست دکاندار، دست فروشنده ، دست کاسب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست فروشنده تلخ است: دست دکاندار، دست فروشنده ، دست کاسب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به دم گاو بند شده است: دستش به دم گاو بند شده است ؛ کاری ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دست کم گرفتن: - به دست کم گرفتن ؛ حقیر و بی قدر د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش چسب دارد: دستش چسب دارد ، دستش چسبناک است ؛ د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست شکسته وبال گردن است: دست شکسته وبال گردن است ؛ از تحمل ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به پشتش نمی رسد: دستش به پشتش نمی رسد ؛چون داخل خانه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به ته تاپو خورده است: دستش به ته تاپو ( یا به ته کیسه ) خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش شیره ای است: دستش شیره ای است ؛ عادت به دزدی و ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش می خارد: دستش می خارد ؛ پول گیرش می آید. عوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش را به هفت دریا شور کند بی نمک است: دستش را به هفت دریا شور کند بی نمک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کار می کند چشم می ترسد: دست کار می کند چشم می ترسد ؛ هر کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستش به عرب و عجم بند شده است: دستش به عرب و عجم بند شده است ؛ دست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست پائین: دست پائین ؛ دست کم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم گرفتن کسی یا چیزی را: - دست کم گرفتن کسی یا چیزی را ؛ حقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست پر: دست پر ( با اضافه ) ؛ حد اعلی. اکثر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم از فلان نداشتن: دست کم از فلان نداشتن ؛ با او برابر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کم گرفته شدن: دست کم گرفته شدن ؛ خوار شمرده شدن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالاتر بودن دست از دست: بالاتر بودن دست از دست ؛ مجازاً، نی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بالا بودن: دست [ کسی ] بالا بودن ؛ برتر و فائق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از ماست: دست از ماست ؛ فتح و نصرت و نوبت وفر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست دست بودن: دست دست [ کسی ] بودن ؛ کنایه از تسل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بنمودن: - دست بنمودن ؛ اظهار قدرت کردن. ( ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستی داشتن بر کسی: دستی داشتن بر کسی ؛ حقی به گردن او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و چنگ: دست و چنگ ؛ دست قوت و قدرت. رجوع به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست کسی جستن: از دست کسی جستن ؛ از او رها شدن : ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دست کسی جهیدن: از دست کسی جهیدن ؛ از اختیار و تصرف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دست کسی بودن کار: به دست کسی بودن کار ؛ در قبضه او بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دست: از دست ؛ از آزار. از بیداد. از تعدی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ز دست: ز دست ؛ مخفف از دست. از آزار. از بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هر دست: از هر دست ؛ از هر جانب. از هر سو. ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست اسیا: دست آسیا ( به اضافه ) ؛ دسته ٔآسیای ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری