علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خانه گرفتن: خانه گرفتن ؛ خانه انتخاب کردن. اجار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خبر گرفتن: خبر گرفتن ؛ استخبار. استعلام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشم گرفتن بر: خشم گرفتن بر ؛ عتاب کردن بر : او بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خورشید گرفتن: خورشید گرفتن ؛ کسوف : یکی گرد برخاس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خنده گرفتن: خنده گرفتن ؛ خندیدن. ضحک : ملک را خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواب گرفتن: خواب گرفتن ؛ بخواب درآمدن. خوابیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود گرفتن: خود گرفتن ؛ افاده فروختن. تکبر نمود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوار گرفتن: خوار گرفتن ؛ آسان گرفتن. پست و ضعیف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوی کسی یا چیزی گرفتن: خوی کسی یا چیزی گرفتن ؛ به خصلت و س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دامن چیزی را گرفتن: دامن چیزی را گرفتن ؛ متشبث شدن. چنگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون گرفتن: خون گرفتن ؛ واجب القتل شدن و قصاص گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد گرفتن: درد گرفتن چشم ، سر، دل و غیره ؛ پید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درز گرفتن مطلبی یا جامه ای را: درز گرفتن مطلبی یا جامه ای را ؛ کوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دیوار گرفتن: در دیوار گرفتن ؛ مردی را به ستم یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در گل یا خمیر گرفتن: در گل یا. . . خمیر گرفتن ؛ پوشانیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست گرفتن با کسی: دست گرفتن با کسی ؛ عهد و پیمان بستن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دشمن گرفتن: دشمن گرفتن ؛ دشمن شدن. دشمنی گزیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دنبال گرفتن کاری را: دنبال گرفتن کاری را ؛ در پی آن رفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوست گرفتن: دوست گرفتن ؛ دوست گزیدن. به دوستی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بر کسی گرفتن: راه بر کسی گرفتن ؛ مسدود کردن آن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کسی را گرفتن: راه کسی را گرفتن ؛ پیروی کردن او را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه برگرفتن: راه برگرفتن ؛ به راهی رفتن. برگزیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه جایی گرفتن: راه جایی گرفتن ؛ طی کردن آن. به راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه چیزی بر کسی یا جائی گرفتن: راه چیزی بر کسی یا جائی گرفتن ؛ بست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرشاخ از کسی گرفتن: سرشاخ از کسی گرفتن ؛ او را بعملی یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه گرفتن: راه گرفتن ؛ جاری شدن. روان شدن : آب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زبان گرفتن: زبان گرفتن ؛ گنگ شدن. لال شدن. قادر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زور گرفتن: زور گرفتن ؛ قوت و قدرت کسب کردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زهر چشم گرفتن: زهر چشم گرفتن ؛ ترساندن کسی را.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساغر گرفتن: ساغر گرفتن ؛ قدح گرفتن. پیاله گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سال گرفتن: سال گرفتن ؛ مجلس جشن یا سوگواری برپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرباز گرفتن: سرباز گرفتن ؛ بخدمت سربازی بردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرپا گرفتن بچه را: سرپا گرفتن بچه را ؛ نگاه داشتن او ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برهنگی: برهنگی در آیین یوگا در بین هندوان ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاچه گرفتن: پاچه گرفتن ؛ پاچه کسی یا حیوانی را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پای گرفتن: پای گرفتن و پاگرفتن ؛ استوار شدن. م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پستی گرفتن: سعدی ( رباعیات ) . - پستی گرفتن ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پهلو گرفتن کشتی: پهلو گرفتن کشتی ؛ به ساحل متصل شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیاله گرفتن: پیاله گرفتن ؛ جام شراب از دست ساقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیچ گرفتن دل و جز ان: پیچ گرفتن دل و جز آن ؛. . . درد گرف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پی چیزی گرفتن: پی چیزی گرفتن ؛ دنبال آن رفتن. آن ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون گرفتن: بیرون گرفتن ؛ بیرون آوردن. بیرون کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمام تر: تمامتر ؛ کاملتر. به حد اعلا. به حد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علی التمام: علی التمام ؛ بطور کامل. به تمامی. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناتمامی: ناتمامی ؛ نقصان : بدر تمام روزی در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم صورت: آدم صورت ؛ بصورت آدمی. آنکه شکل او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از صورت بگردیدن: از صورت بگردیدن ؛ مسخ گردیدن. مسخ ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از صورت خواری شستن: از صورت خواری شستن ؛ عزیز کردن و آر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زشت صورت: زشت صورت ؛ بدشکل. نازیبا. بدقیافه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیباصورت: زیباصورت ؛خوشگل. زیبا : خواجه زمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملائک صورت: ملائک صورت ؛ آنکه صورت او در زیبائی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیطان صورت: شیطان صورت ؛ زشت. زشت صورت. بدقیافه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نکو صورت: نکوصورت ؛ خوب صورت. زیبا : هرکه بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هر ان صورت: هر آن صورت ؛ هر حال. هر کیفیت : بار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم صورت: هم صورت ؛ بسان. بمانند. همانند: فلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش در چیزی گرفتن: آتش در چیزی گرفتن . آن را مشتعل ساخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب گرفته: - آب گرفته ؛ پرنم. پرآب : چشم چون خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احرام گرفتن: احرام گرفتن ؛ احرام بستن. محرم شدن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندر گرفتن: اندر گرفتن ؛شروع کردن. مشغول شدن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندر برگرفتن: اندر برگرفتن ؛ در آغوش کشیدن : کتای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باد گرفتن در اعضا: باد گرفتن در اعضا ؛ نوعی درد در اعض ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بار برگرفتن: بار برگرفتن ؛ برداشتن بار. بلند کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بار گرفتن: بار گرفتن ؛ ثمر دادن : درخت تو گر ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچه گرفتن ماما: بچه گرفتن ماما ؛ بچه را هنگام زادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هیچ گرفتن: به هیچ گرفتن ؛ بی ارزش شمردن. بی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به زنی گرفتن: به زنی گرفتن ؛ عقد کردن. به ازدواج ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

لایک: لایک ( Like ) : [ اصطلاح اینستا گرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثر ماندن: اثر ماندن ؛ نشانه ماندن از کسی یا چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفتن اثر: رفتن ِ اثر ؛ محو شدن اثر. برطرف شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عشاء اخرت: عشاء آخرت ، عشاء آخره ؛ نماز خفتن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثر بستن: اثر بستن ؛ پیدا کردن اَثر : دل است ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

شفا: شفا: " شَفا " در فرهنگ لغت عربی یعن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

عشق: عشق: دکتر کزازی در مورد واژه ی " عش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

خانم: واژه هان یا هین گویش دیگر سان san ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

خرد: خرد : در پهلوی حِرَت xrat و در اوست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل اذن: داخل اذن ؛ صماخ.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل الحب: داخل الحُب ؛ صفای درون خم. ( منتهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل البلد: داخل البلد ؛ اندرون شهر. ( مهذب الا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل السر: داخل السّر ؛ محرم و معتمد و همراز و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل النسب: داخل النسب ؛ مقابل خارج النسب ، دخی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جا گشتن: از جا گشتن ؛ انتقال یافتن به زمین : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیچاره گشتن: بیچاره گشتن ؛ بیچاره شدن. درمانده گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاره گشتن: پاره گشتن ؛ پاره شدن : حاتم طائی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرنیان گشتن: پرنیان گشتن ؛ سبز شدن. حریر یا بمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیرامن کسی یا چیزی یا جایی گشتن: پیرامن کسی یا چیزی یا جایی گشتن ؛ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستوه گشتن: ستوه گشتن ؛ عاجز شدن. عاجز گشتن : د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیر گشتن: سیر گشتن ؛ سیر شدن. اشباع گردیدن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرتوت گشتن: فرتوت گشتن ؛ پیر شدن : پیر فرتوت گش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ممکن گشتن: ممکن گشتن ؛ امکان یافتن : بقوت آن ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واقف گشتن: واقف گشتن ؛ : لیکن تو به یک اشارت ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برابر داشتن: برابر داشتن ؛ یکسان داشتن. مساوی دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برابر امدن: برابر آمدن ؛ مساوی شدن. یکسان شدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برابر نمودن: برابر نمودن ؛ مساوی کردن. معادل کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برابر گردیدن: برابر گردیدن ؛ مساوی شدن. هموزن شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برابر کشیدن: برابر کشیدن ؛ یکسان سنجیدن. ( غیاث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برابر افتادن: برابر افتادن ؛ مقابل افتادن : و این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برابر دویدن: برابر دویدن ؛ استقبال کردن. ( غیاث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خود: از خود ؛ با اراده و اختیار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خود بدررفتن: از خود بدررفتن ؛ بیهوش شدن. از خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خود بدرشدن: از خود بدرشدن ؛ بیهوش شدن. زمام اخت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خود برون شدن: از خود برون شدن ؛ از وضع موجود بدرش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خود غایب شدن: از خود غایب شدن ؛ بی خیال بودن. غاف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از خود شدن: از خود شدن ؛ بیهوش شدن. زمام اختیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با خود امدن: با خود آمدن ؛ افاقه حاصل کردن. بهوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخود: بخود ؛ باختیار : نه خود را به آتش ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخود اوردن: بخود آوردن ؛ بهوش آوردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخود بازامدن: بخود بازآمدن ؛ استحضار. بهوش آمدن : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخود بستن: بخود بستن ؛ منتسب بخود کردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخود پرداختن: - بخود پرداختن ؛ از خود مواظبت کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخود کشیدن: بخود کشیدن ؛ جذب کردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخود رسیدن: بخود رسیدن ؛ خود را دریافتن. اصطلاح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخود گفتن: بخود گفتن ؛ بخود خطاب کردن. خود را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخود گرفتن: بخود گرفتن ؛ بخود منتسب کردن. بخود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر خود چیدن: بر خود چیدن ؛ بخود بستن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخود گرداندن: بیخود گرداندن ؛ بیهوش کردن. شخص را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیخود شدن: بیخود شدن ؛ مست شدن. بیهوش شدن : ما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر خود گرفتن: بر خود گرفتن ؛ بخود گرفتن. منتسب بخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غایب از خود: غایب از خود ؛ از خود بدرشده. ازخود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیخودی کردن: - بیخودی کردن ؛ مستی کردن. بی تابی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 22 سوره کهف: آیه 22 سوره کهف. سَیَقُولُونَ ثَلَا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر زائد: شعر زائد ؛ مویی است که علاوه بر مژگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جامه شعر فکندن شب: جامه شعر فکندن شب ؛ بپایان رسیدن شب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چادر شعر بر سر کشیدن: چادر شعر بر سر کشیدن یا گرفتن شب ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر سیاه انداختن شب: شعر سیاه انداختن شب ؛بپایان رسیدن آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر مردمک: شعر مردمک ؛ کنایه از پلک چشم آدمی و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر منقلب: شعر منقلب ؛ مویی باشد که در غطاء دی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر سیاه: شعر سیاه ؛ موی سیاه. - || کنایه ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صاحب شعر: صاحب شعر ؛ موی دار. ( ناظم الاطباء ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعرتر: شعرتر ؛ به اصطلاح شعری است که آبدار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر امده: شعر آمده ؛ شعر بدیهی که بی تأمل و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر گرگانی: شعر گرگانی ؛ پارچه ابریشمی که در گر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر یا اشعار بستن: شعر، یا اشعار بستن ؛ از قبیل مضمون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعرخر: شعرخر ؛ که خریدار شعر باشد. خواستار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعرخریدار: شعرخریدار ؛ خریدار شعر. طالب و خواه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعرخوانان: شعرخوانان ؛ در حال خواندن شعر : یکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر خشک: شعر خشک ؛ شعری که لفظاً و معناً از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعرخواننده: شعرخواننده ؛ شعرخوان. ( یادداشت مؤ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعردزد: شعردزد ؛ کسی که شعر دیگری را به نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعرفروش: شعرفروش ؛ آنکه شعر از بهر صله و انع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علم شعر: علم شعر ؛ علم عروض. ( ناظم الاطباء ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شعر رزمی: شعر رزمی ؛ شعر حماسی. رجوع به ترکیب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر شاعر: شعر شاعر ؛ کلام نیکو و جید. ( منتهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر هجایی: شعر هجایی ؛ شعری که وزن آن فقط از ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعرسنجی: شعرسنجی ؛ درک و فهم شعر. سنجش ارزش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعر مردف: شعر مردف ؛ شعری است که در قافیه آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خط: خط: رمز و نشانه خط هر اندیشه که پیو ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سلام: واژه سلام آریایی که از آن واژه های: ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اتش: آتش کُشته: آتش خاموش شده، بالکنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اهیختن: آهیختن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عقل: کلمه ( عقل ) در لغت به معناى بستن و ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

بازی: بازی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "با ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاک روح: پاک روح ؛ پاکروان. پاکدل. پاک جان : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تندرود: تندرود ؛ رودی که جریان آب آن سریع ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبک روح: سبکروح ؛ کنایه از مردم بی تکلف و خن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رود خون: رود خون ؛ رودی که در آن بجای آب خون ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سه رود: سه رود ؛ چنگ و رباب و بربط. ( یاددا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شهرود رومی: شهرود رومی ؛ ساز رومیان. ( شرفنامه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رود گسستن: رود گسستن ؛ پاره شدن زه ساز : همی ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل مگس دست بر سر داشتن: مثل مگس دست بر سر داشتن ؛ دست بر سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مگس پرانیدن: مگس پرانیدن ؛ راندن مگس از اطراف خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گس چراغ: مگس چراغ ؛ پروانه. چراغواره. ( یادد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس خر: مگس خر ؛ نُعَره. خرمگس. ( یادداشت ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس خواب: مگس خواب ؛ تسه تسه . مگسی است در اف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس در توی پیراهن بودن: مگس در توی پیراهن بودن ؛ از عالم خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس را در هوا رگ زدن: مگس را در هوا رگ زدن ؛ کنایه از دچا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس راندن: مگس راندن ؛ دور کردن مگس از جایی یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس سبز: مگس سبز ؛ خشف. عنتر. ( یادداشت به خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس سگ: مگس سگ ؛ مگسی به رنگ سپید مایل به س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس شب تاب: مگس شب تاب ؛ گی ستاره. کمیچه. یراعة ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس شهد: مگس شهد ؛زنبور عسل. نحل. ( یادداشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس عسل: مگس عسل ؛ اسم فارسی نحل است. ( تحفه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس طلا: مگس طلا ؛ مگس سبز که زرین نماید. مِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس گاو: مگس گاو ؛ مگسی است خرد که بر روی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مگس گوشت: مگس گوشت ؛ گونه ای ازمگس که بزرگتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس گو: مگس گو ؛ قسمی مگس بزرگ. ( از مقدمة ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مگس نحل: مگس نحل ؛ زنبور عسل. مگس انگبین : ش ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر در پستان اهو کردن: شیر در پستان آهو کردن ؛ کنایه از آب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر در قرابه: شیر در قرابه ؛ نوعی از رنگها و آن ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر شدن موی: شیر شدن موی ؛ کنایه از سپید شدن موی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر صبح: شیر صبح ؛ کنایه از سپیده صبح. ( آنن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر مرغ خواستن: شیر مرغ خواستن ( جستن ) ؛ امر یا چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گاوان شیر: گاوان شیر؛ گاوان شیرده. گاوهای ماده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب از شیر مادر شستن: لب از شیر مادر شستن ؛ از شیر بازگرف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیرمرغ و جان ادمیزاد: شیرمرغ و جان آدمیزاد ( آدم ) ؛ کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر و کرنج: شیر و کرنج ؛ شیر و برنج : در منزل ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر شنجرف گون: شیر شنجرف گون ؛ شراب انگوری لعلی. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرس شیر: فرس شیر؛ اسب فربه. ( دهار ) ( ناظم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشمه ٔ شیر: چشمه شیر؛ برج اسد: چو برزد سر از چش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دم شیر نان دیدن: در دم شیر نان دیدن ؛ در اصطلاح نجوم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیر اسمان: شیر آسمان ؛ شیر چرخ. برج اسد. ( ناظ ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری