علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یادگار داشتن: یادگار داشتن ؛ داشتن چیزی درخور حفظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باد داشتن: باد داشتن ؛ بیهود پنداشتن. بچیزی نگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بار داشتن: - بار داشتن ؛ حامل بودن ، فرزند در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باک داشتن: باک داشتن ؛ بیمناک بودن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ببند داشتن: ببند داشتن ؛ ببند بستن. دربند کشیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپای داشتن: بپای داشتن ؛ نگهداری کردن. برقرار م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپروار داشتن: بپروار داشتن ؛ فربهی را پروردن : کس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچیزی یا بکسی داشتن: بچیزی یا بکسی داشتن ؛ در شمار چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ببندگی داشتن: ببندگی داشتن ؛ به غلامی مجبور کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بحساب داشتن: بحساب داشتن ؛ بحساب آوردن. در عداد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بحق داشتن: بحق داشتن ؛ در مقام حق قرار دادن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخدمت داشتن: بخدمت داشتن ؛ بخدمت گماردن : منت بد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدرد داشتن: بدرد داشتن ؛ رنجاندن : مقدمی از ایش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رنج داشتن: بدرد یا برنج داشتن ؛ در محنت و تعب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به درد داشتن: بدرد یا برنج داشتن ؛ در محنت و تعب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دل داشتن: بدل داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدست داشتن: بدست داشتن ؛ در تصرف داشتن. در اختی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر چیزی داشتن: بر چیزی داشتن ؛ هدایت کردن بر آن. و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سر افسر داشتن: بر سر افسر داشتن ؛ تاج بر سر داشتن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر میان داشتن: - بر میان داشتن ؛ بکمر بسته بودن :

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر کاری داشتن: بر کاری داشتن ؛ وادار کردن بر: قسر؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برون داشتن: برون داشتن ؛ برون کردن : صره هزار د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بزینهار داشتن: بزینهار داشتن ؛ امان دادن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به زینهار داشتن: بزینهار داشتن ؛ امان دادن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسته داشتن: بسته داشتن ؛ بستن. بسته داشتن کمر. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسختی داشتن: بسختی داشتن ؛ در سختی افکندن : چنین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سختی داشتن: بسختی داشتن ؛ در سختی افکندن : چنین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغم داشتن: بغم داشتن ؛در غم افکندن. اندوهگین س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به غم داشتن: به غم داشتن ؛در غم افکندن. اندوهگین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بفرهنگ داشتن: بفرهنگ داشتن ؛ ادب آموختن : چو فرزن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بکس داشتن: بکس داشتن ؛ بکس شمردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به فرهنگ داشتن: بفرهنگ داشتن ؛ ادب آموختن : چو فرزن ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خالی داشتن: خالی داشتن ؛ خلوت کردن : دیگر روز ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیره داشتن: تیره داشتن ؛ تیره کردن : رخ مرد را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدمت کسی داشتن: خدمت کسی داشتن ؛خدمت ادا کردن : و د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خراب داشتن: خراب داشتن ؛ خراب کردن. ویران ساختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درنگ داشتن: درنگ داشتن ؛ درنگ کردن : ازین بیشتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوار داشتن: خراب داشتن ؛ خراب کردن. ویران ساختن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل شاد داشتن: دل شاد داشتن ؛ دل شاد کردن : بدرد ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوستی داشتن: دوستی داشتن ؛ دوستی کردن : آورده ان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل تنگ داشتن: دل تنگ داشتن ؛ دل تنگ کردن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دور داشتن: - دور داشتن ؛ دور کردن : دل و مغز ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل خوش داشتن: دل خوش داشتن ؛ دل خوش کردن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکار داشتن: شکار داشتن ؛ شکار کردن : لاجرم اکنو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رنجه داشتن: رنجه داشتن ؛ رنجه کردن : خروشی برآم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صحبت داشتن: صحبت داشتن ؛ صحبت کردن : نیکنامی خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شادمان داشتن: شادمان داشتن ؛ شادمان کردن : بدان ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غمگین داشتن: غمگین داشتن ؛ غمگین کردن : بدو گفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرمان داشتن: فرمان داشتن ؛ فرمان کردن. اطاعت کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گذر داشتن: گذر داشتن ؛ گذرکردن. عبور کردن : یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لنگ داشتن: لنگ داشتن ؛ لنگ کردن : برون کش پای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محبوس داشتن: محبوس داشتن ، محبوس کردن . زندانی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نهان داشتن: نهان داشتن ؛ نهان کردن. پنهان ساختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فریاد داشتن: فریاد داشتن ؛ فریادکشیدن : و مسخره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خویشتن را پیش کسی داشتن: خویشتن را پیش کسی داشتن ؛ در اختیار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کسی داشتن: به کسی داشتن ؛ به قامت او گرفتن. به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جشن داشتن: جشن داشتن ؛ جشن گرفتن : تا بروزگارا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دامن داشتن: دامن داشتن ؛ دامن گرفتن : ملک را خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنگ داشتن کار: تنگ داشتن کار ؛ تنگ گرفتن کار : چو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روزه داشتن: روزه داشتن ؛ روزه گرفتن : و ایشان ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپر داشتن: سپر داشتن ؛ سپر گرفتن ، قرار دادن س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرا راه داشتن: فرا راه داشتن ؛ فرا راه گرفتن : همچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابادان داشتن: آبادان داشتن ؛ رونق دادن. روا کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کژ داشتن: کژ داشتن ؛ کج گرفتن. مایل نگه داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارام داشتن: آرام داشتن ؛ آرام گرفتن. از بیقراری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهنگ داشتن: - آهنگ داشتن ؛ بر سر چیزی بودن. قاص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اگهی داشتن: آگهی داشتن ؛ مطلع بودن. باخبر بودن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اراده داشتن: اراده داشتن ؛ آهنگ داشتن. قاصد بودن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارجمند داشتن: ارجمند داشتن ؛ گرامی شمردن. حرمت کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارز داشتن کسی را: ارز داشتن کسی را ؛ ارز و قیمت نهادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب برداشتن: اسب برداشتن ( کسی را ) ؛ رمیدن اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اکراه داشتن: اکراه داشتن ؛ مکروه بودن. خوش نداشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الچخت داشتن: الچخت داشتن ؛ امید داشتن. چشم داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امین داشتن: امین داشتن ؛ امین شمردن : امین کز ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندوه داشتن: اندوه ( انده ) داشتن ؛ غمین بودن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندر برداشتن: - اندر برداشتن ؛ در کنار گرفتن : هم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ایین داشتن: به آیین داشتن ؛آراستن. آرایش دادن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیوند به پهنا: پیوند به پهنا ؛ اتصال به عرض ( از ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیوند به طول: پیوند به طول ؛ اتصال بطول. اتصال طو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیوند چیزی: پیوند چیزی ؛ وابسته بدان. جزئی از آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیوند خون: پیوند خون ؛ بستگی بخون به خویشی نسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر پیوند: - دیر پیوند : کسی که زود گسل نیست د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سر چیزی داشتن: بر سر چیزی داشتن ؛ بر آن آوردن. واد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر بر اسمان داشتن: سر بر آسمان داشتن ؛ سر بر آسمان افر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با خود داشتن: با خود داشتن ؛ با خود بردن : بتا! ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکار داشتن: بکار داشتن ؛ بکار بردن : بگیرند جند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور داشتن از: دور داشتن از ؛ باز گرفتن. کف از دام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حد بچیزی داشتن: حد بچیزی داشتن ؛ بدان پیوسته بودن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دل داشتن: در دل داشتن ؛ چیزی را در ضمیر پنهان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در گوش داشتن: در گوش داشتن ؛ مطلبی را بیاد داشتن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اباد داشتن: آباد داشتن ؛ آباد کردن. آباد ساختن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زحمت کسی داشتن: زحمت کسی داشتن ؛ سبب رنج او شدن : ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسیر داشتن: - اسیر داشتن ؛ اسیر کردن : اسیر طبع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندیشه داشتن: - اندیشه داشتن ؛ اندیشه کردن : خضر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسغده داشتن: بسغده داشتن ؛ بسغده کردن. آماده کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بانگ داشتن: بانگ داشتن ؛ بانگ کردن. آوا برآوردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تباه داشتن: - تباه داشتن ؛ تباه کردن : بگردان ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعزیت داشتن: تعزیت داشتن ؛ تعزیت کردن : چون دارا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی اندوه داشتن: بی اندوه داشتن ؛ بی اندوه کردن : سپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطرا: :دکتر کزازی در مورد واژه ی "مُطرّا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عمدا: :دکتر کزازی در مورد واژه ی " به عمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صحرا افکندن: :دکتر کزازی در مورد واژه ی " به صحر ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شگرف: شگرف : واژه ی شگرف از دو قسمت : ش ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بوش: بُوِش : مصدر شینی است از بودن : بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اردنگی: اُردنگی :اُردنگ یا هاردِنگ به دستگا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سر کسی را بردن: ( ( تو کوچه، تو اداره، تو سلمانی، ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خطمخالی: خطمخالی : دارای خط و خال ( ( یکی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اهن: آهن کسی زر شدن : کنایه است از ثروتم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بوم: بوم: به معنی سرزمین و کشور است و با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اروانه: در زبان ترکی به نوعی از شتر ماده ار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در سر شدن: در سر شدن: نابود شدن ، بر باد رفتن ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

paper: paper :تغییر یافته ی پاپیروس می باش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بد و نیک: : دکتر کزازی در مورد واژه ی " بد و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروزگر: پیروزگر :دکتر کزازی در مورد واژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عموریه: :دکتر کزازی در مورد واژه ی " عمّوری ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خوالیگر: خوالیگر: دکتر کزازی در مورد واژه ی ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاورهم: نکته بسیار مهم در این آیه اشتباه تر ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

اتش: آتش: دکتر کزازی در مورد واژه ی آتش ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بلوک: بلوک Block ( اصطلاح خیاطی ) : به مع ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cave: واژه انگلیسی cave به معنی "غار " در ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

عسل: الف : عسل واژه ی عسل در فارسی از و ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

برج: برج: دکتر کزازی در مورد واژه ی برج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نظام گرفتن: نظام گرفتن ؛ نظم و ترتیب پذیرفتن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظر بازگرفتن از کسی: نظر بازگرفتن از کسی ؛ لطف و مرحمت ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نفس گرفتن: نفس گرفتن ؛ تنگ شدن نفس. بر سخن گفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نکته گرفتن: نکته گرفتن ؛ ایراد و اعتراض کردن. خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نم گرفتن: نم گرفتن ؛خشک کردن اشک. پاک کردن اش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسخ گرفتن: وسخ گرفتن ؛ چرکین شدن جامه : فرزند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هفته گرفتن: هفته گرفتن ، برای مرده ؛ پس از یک ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هزیمت گرفتن: - هزیمت گرفتن ؛ فرار کردن. گریختن : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یخ گرفتن: یخ گرفتن ؛ یخ زدن. منجمد شدن : مسکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکونت گرفتن: سکونت گرفتن ؛ آرامش یافتن. ساکن شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاهه گرفتن: سیاهه گرفتن ؛ صورت برداشتن. اقلام و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاهد گرفتن: شاهد گرفتن ؛ گواه گرفتن. کسانی را ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکست گرفتن: شکست گرفتن ؛ از قدرت و از رونق افتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صیقل گرفتن: صیقل گرفتن ؛ صیقل پذیرفتن. سوهان خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طاعون گرفتن: طاعون گرفتن ؛ مبتلا به مرض طاعون شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرق گرفتن: عرق گرفتن ؛ عرق کشیدن. - || خسته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عصا در گرفتن: عصا در گرفتن ؛ عصا و مانند آن در کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عصاره گرفتن: عصاره گرفتن ؛ شیره چیزی را کشیدن. ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عید گرفتن: عید گرفتن ؛ جشن گرفتن. رجوع به همین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قدح گرفتن: قدح گرفتن ؛ جام باده گرفتن. می نوشی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فراهم گرفتن خود را: فراهم گرفتن خود را ؛ خود را جمع کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فراهم گرفتن اطراف چیزی را: فراهم گرفتن اطراف چیزی را ؛ دست باز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قدح به دست گرفتن: قدح به دست گرفتن ؛ ساقی شدن یا قصد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلم گرفتن: قلم گرفتن ؛ با قلم خط کشیدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قیمت گرفتن: قیمت گرفتن ؛ بها یافتن. پر قیمت شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کره گرفتن: کره گرفتن ؛ بیرون آوردن کره از شیر. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنار گرفتن: کنار گرفتن ؛ کناران گرفتن. در آغوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم گرفتن: کم گرفتن ؛ ترک کردن و واگذاشتن. ناد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنج گرفتن: کنج گرفتن ؛ کنجی گزیدن. گوشه گزیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گچ گرفتن: گچ گرفتن ؛ بستن استخوان شکسته را بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گذر گرفتن: گذر گرفتن ؛ رد شدن. عبور کردن : کنم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گره گرفتن: گرّه گرفتن ؛ مشتعل گردیدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرفتن اه کسی کسی را: گرفتن آه کسی کسی را ؛ روا شدن نفرین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گناه گرفتن: گناه گرفتن ، به گناه گرفتن ؛ گناهکا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گند گرفتن: گند گرفتن ؛ بو افتادن. بدبو شدن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوش گرفتن: گوش گرفتن ؛ گوش دادن. عمل کردن : تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گواه گرفتن: گواه گرفتن ؛ شاهد گرفتن. دلیل آوردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مالیات گرفتن: - مالیات گرفتن ؛ اخذ مالیات و عشور.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماه گرفتن: ماه گرفتن ؛ خسوف : بنفیر آید عالم ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب به دندان گرفتن: لب به دندان گرفتن ؛ لب را با دندان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدد گرفتن: مدد گرفتن ؛ استمداد. کمک خواستن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشکل گرفتن کاری را: مشکل گرفتن کاری را ؛ آن را سخت پندا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منزل گرفتن: منزل گرفتن ؛ مأوی گزیدن. مسکن کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مؤانست گرفتن: مؤانست گرفتن ؛ انس گرفتن. الفت یاف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مواجب گرفتن: مواجب گرفتن ؛ اخذ شهریه.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مول گرفتن: مول گرفتن ؛ فاسق گزیدن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می گرفتن: می گرفتن ؛ آشامیدن می. گساردن می : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناخن گرفتن: ناخن گرفتن ؛ قطع کردن و بریدن و کوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نام کسی را گرفتن: - نام کسی را گرفتن ؛ او را نامیدن ، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناف گرفتن: ناف گرفتن ؛ قطع کردن. چون سر گرفتن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشگون گرفتن: نشگون گرفتن ؛ وشگون گرفتن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نخجیر گرفتن: نخجیر گرفتن ؛ شکار کردن صید : پدرما ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر زانو گرفتن: سر زانو گرفتن ؛ سر زانو نهادن : ملو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سست گرفتن: سست گرفتن ؛ تواضع کردن. فروتنی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاب گرفتن: پیه گرفتن ؛ پیه زیاد در بدن پیدا شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تب گرفتن: تب گرفتن ؛ مبتلا به تب شدن : این چن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تکه گرفتن: تکه گرفتن ( غذا ) ؛ لقمه ساختن آن ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تماس گرفتن با: تماس گرفتن با ؛ ارتباط یافتن با. با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حمام گرفتن: حمام گرفتن ؛ به حمام رفتن. استحمام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیوند گرفتن: - پیوند گرفتن ؛ بهم پیوستن اجزاء چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیه گرفتن: پیه گرفتن ؛ پیه زیاد در بدن پیدا شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حمله گرفتن: حمله گرفتن ؛ مصروعی را غش دست دادن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خارش گرفتن: خارش گرفتن ؛ خاریدن.

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری