علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

روان: روان را گروگان کردن: قول مردانه داد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اهواز: اهواز : دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

انتساب: اِنْتِساب: نسبت داشتن، مرتبت بودن. ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

داستان: داستان: در پهلوی داتستان dātestān ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

coal: واژه ی coal انگلیسی همان واژه ی"کؤل ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زمانه: زمانه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

جای: جای: در پهلوی گیاگ gyāg بوده است . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صلات: کلمه ( صلات ) که در اصل لغت به معنا ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

میانجی: میانجی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سرخ: از نظر قدما رنگ سرخ رنگ عطارد بوده ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

گلشن: گلشن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تشنه مردن: تشنه مردن:از عطش مردن. ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اوانسن: آوانسن: [اصطلاحات تئاتر]بخش جلویی ه ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by: واژه ی by انگلیسی همان تغییر یافته ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سنگلاخ: سنگلاخ : سنگ لاخ ترجمه تحت الفظی دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فالوور: فالوور ( follower ) : [ اصطلاح اینس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

تیمار: دکتر کزازی در مورد واژه ی " تیمار" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

بانک: بانک/بانگ: این دو کلمه را نباید به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

مفعول: مفعول : کار رفته دکتر کزازی واژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

استی: آستی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "آ ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

منوچهر: منوچهر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

جغد: جغد در زبان آذری گئـجه قوشی می باشد ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نارنجی: از نظر قدما رنگ نارنجی رنگ مریخ بود ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

مرغ: مَرْغ دکتر کزازی در مورد واژه ی " م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سبک: سبک : شیوه ی استفاده ازتکنیک های سی ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

خنده: خنده: در پهلوی خندگ xandag بوده است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

carcass: Carcass ـ لاشه و مردار : جابه جا شد ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سرباز: واژه سرباز که از دو بخش : سَرب ( =ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محاجه: محاجه در لغت به معنی بحث و گفتگو و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

مراد: واژه ی فرانسوی مرسی که امروزه ایران ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

نفت: نفت : واژه امروزین نفت در اصل به مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

پررو: در زبان آذری به پررو" اوزلو" می گوی ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سبک: سبْک: [اصطلاح مداحی ] در فن مداحی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

هومن: هو به زبان اوستائی به معنای خوب بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

تلنگر: تَلَنْگُر: به معنای ضربه ای که با چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

اشراق: اشراق: بر گرفته شده از واژه ترکی" ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

در: در: در با همین ریخت در پهلوی به کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کودک: کودک: در پهلوی با همین ریخت و نیز د ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قرار: "قرار بر آن گرفت "در تاریخ بیهقی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

داردانل: هخامنشیان و جانشینان تیمور و هولاکو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سرقفلی: سرقفلی:[اصطلاح حسابداری]سرقفلی دارا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

شیر: شیر ( خوراکی ) یعنی مایع سفید رنگ خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دده: دده: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دد ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

میکاپ: میکاپ ( اصطلاح آرایشی و زیبایی ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

نژند: نژند NEUROTIC :[اصطلاح جامعه شناسی] ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دیوان: واژه ی دیوان از دو قسمت : " دی " که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

window: ریشه وا‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژه window ( پنجره ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

لک: در زبان آذری به هر کدام از بلوک های ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

اتابک: آتابک = آتابئیگ = آتا ( پدر ، بزرگ ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

امار: آمار: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کالیبره کردن: کالیبره کردن وسایل و تجهیزات: calib ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

فک و فامیل: فک و فامیل : [ اصطلاح در تداول عامه ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ژاله: ژاله : تحریف زاره به معنای اشک حاصل ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کامران: کامران : به معنای فرد کامروا می باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

پناه: پناه دکتر کزازی در مورد واژه ی " پن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

رهنمون: رهنمون:آگاه و کاردان > بجای آوردن: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

اعیان: اعیان: [ اصطلاح معماری و شهر سازی ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانه جان: خانه جان ؛ آنجای که جان زید. محلی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشپزخانه اپن: آشپزخانه اُپِن: آشپزخانه ای که فاقد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درد بجان رسیدن: درد بجان رسیدن ؛ بهلاکت نزدیک شدن : ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سپنج: سپنج: دکتر کزازی در مورد واژه ی سپن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشنای جان: آشنای ِ جان ؛ آنکه یا آنچه جان به ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جان: از جان ؛ ازصیمیم قلب : من از جان بن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جان اندر اوردن: از جان اندر آوردن ؛ میراندن. کشتن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جان سیر امدن: از جان سیر آمدن ؛ یعنی زندگانی خوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از جان گذشتگی: از جان گذشتگی ؛کیفیت و عمل از جان گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با جان کوشیدن در: با جان کوشیدن در ؛ با کمال جد. از ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بجان خواستن: بجان خواستن ؛ صمیمانه چیزی را طلب ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بجان دادن: بجان دادن ؛ چیزی را درعوض جان دادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بجان کسی گریان بودن: بجان کسی گریان بودن ؛ به احتمال خطر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بجان کوشیدن: بجان کوشیدن ؛ صمیمانه به انجام کاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بجان گریختن: بجان گریختن ؛ از ترس جان فرار کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بجان گفتن: بجان گفتن ؛ صمیمانه گفتن. پاک و بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر جان نهادن: بر جان نهادن ؛ بجان و دل پذیرفتن. ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشمن جان: دشمن جان ؛ سخت دشمن : سگ آن به که خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر جای بیجان شدن: بر جای بیجان شدن ؛ در جای مردن : هم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل بجان رسیدن: دل بجان رسیدن ؛ بجان رسیدن. تا حدمر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار بجان رسیدن: کار بجان رسیدن ؛ جان بلب رسیدن : تو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا پای جان ایستادن: تا پای جان ایستادن ؛ تا آخرین نفس پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قبله جان: قبله جان ؛ پرستشگاه جان. سجده گاه ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تازه جان: تازه جان ؛ جان تازه. جان دوباره. جا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطیف جان: لطیف جان ؛ پاکیزه جان. خوش قلب : لط ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حرکت مذبوحانه: کلمه مذبوحانه با کلمه ذبح همخانواده ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

لب: لب : در زبان پهلوی نیز لب تلفظ می ش ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پوخ: در زبان ترکی به گوه فارسی و پؤخ، عل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پویش: پویش :این کلمه از دو بخش تشکیل شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قران: عروس حضرت قرآن: کنایه از معارف قرآن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خشم: خشم را زیر آوردن: بر خشم خود مسلط ش ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پندارینه: پندارینه : خیال، تخیلی پیوسته ی پین ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خروزان: خروزان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meet: واژه ی انگلیسی meet با واژه ی مهمان ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ازار: آزار = آز ( آزماق = منحرف شدن ، گم ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نخچیر: نخچیر: در پهلوی در همین ریخت بوده ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش عزا: آش عزا: آشی که در مراسم عزاداری می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش دندانی: آش دندانی:[ فرهنگ مردم] آشی که به ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش گل گیوه: آش گِل گیوه:[کنایی] آش بی رمق و بدم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش برای کسی پختن: آش برای کسی پختن:[مجازی] مقدمه چینی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش به دهن داشتن: آش به دهن داشتن:[ کنایی] نامفهوم سخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش در کاسه کسی ریختن: آش در کاسه کسی ریختن:[ کنایی] سودی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش را با کاسه اش خوردن: آش را با کاسه اش یا جایش خوردن:[ مج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش نخوردن و دهن سوختن: آش نخوردن و دهن سوختن:[ مجازی] کیفر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشپزخان اپن: آشپزخانه اُپِن: آشپزخانه ای که فاقد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش پیش پا: آش پیش پا:[فرهنگ مردم] آشی که به شک ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اش پرهیز: آش پرهیز: آش ساده که برای بیماران م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از اسمان ریختن یا باریدن: از آسمان ریختن یا باریدن:[ مجازی] ف ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اشراف داشتن: اشراف داشتن: مطلع شدن " جمعی از اکا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

چهره: چهره: در پهلوی چهرگ čihrag بوده است ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اسمان رفتن و به زمین امدن: به آسمان رفتن و به زمین آمدن:[ مجاز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

گنجشک: گنجشک : این کلمه را درزبان بختیاری ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

راست: راست : [ اصطلاحات مجلسی ] این اصطلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

هور: هور: دکتر کزازی در مورد واژه ی " هو ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زینهار: زینهار: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دولو: دوْلو در زبان آذری به معنی تگرگ می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خاکستری: به خاکستری در زبان آذری "بوز " گفته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بچ: بَچ bač: [اصطلاح صنایع دستی] فاصله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

وسوسه: وسوسه :وسوسه در اصل به معنی صداى بس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ظهرنویسی: ظهر نویسی:[اصطلاح حقوق] عبارت است ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

هره پنجره: هره ی پنجره: [ اصطلاح در تداول عامه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دزد: دزد : این کلمه از دو بخش تشکیل شده ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

روستا: روستا: [اصطلاح دامپروری] به محل محد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

افسر: افسر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

گاو: نماد گاو در شاهنامه گاورنگ: دکتر کز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کوه: کوه : این کلمه را در زبان فارسی میا ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

گنده: گنده: [ گ َ دَ / دِ ] ( ص ) گندیده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

زود: زود: زود در پهلوی در ریخت زوت zut ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چلاندن: چلاندن: [در تداول عامه ]فشردن، فشار ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری