علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر موعد: دفتر موعد ؛سررسیدنامه. ( لغات فرهنگ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته طاء: دسته طاء ( به مناسبت شباهت ) ؛ شکل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشمن دمار: دشمن دمار ؛ مایه ٔهلاک دشمن : تا گر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت قحطان: دشت قحطان ؛ سرزمین طایفه قحطانیان و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعوت ساختن: دعوت ساختن ؛ مهمانی برپا کردن : عجب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر موقوفات: دفتر موقوفات ؛ دفتری که مخصوص موقوف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته قید مجلد: دسته قید مجلد ؛ دسته شکنجه. ( آنندر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غریب دشمن: غریب دشمن ؛ دشمن بیکس و یار : همین ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعوت اذان: دعوت اذان ؛ خواندن به نماز : تلاوت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت کربلا: دشت کربلا ؛ موضعی در عراق عرب ، که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مثل دسته گل: مثل دسته گل ؛ سخت پاکیزه. ( امثال و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشمن انگیزی: دشمن انگیزی ؛ عمل برانگیختن دشمن. ت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دغل بغل: دغل بغل ؛ از اتباع است. ( یادداشت م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بددعائی: بددعائی ؛ دعای بد کردن : [ کلانتر ] ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت سواران: شت سواران ؛ سواران دشت. صحرائیان که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای قدح: دعای قدح ؛ نام دعایی است ، و گویند ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیغ دودسته: تیغ دودسته ؛ رجوع به دودسته و دودست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر دارائی: دفتر دارائی ؛ ( اصطلاح حقوق تجارت ) ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشمن اوبار: - دشمن اوبار ؛ دشمن بلعنده. که دشمن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دغل خاکدان: دغل خاکدان ؛ کنایه از قالب آدمی. ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دعا امدن: به دعا آمدن ؛ شروع کردن در دعا. ( آ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای گندم: دعای گندم ؛ نام دعایی است مأثور از ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر رسید: دفتر رسید ؛ دفتر ارسال مراسلات. رجو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت سواران نیزه وران: دشت سواران نیزه وران ؛ عربستان : ز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته اوجار: دسته اوجار ؛ چوب عمودی که به آخر او ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشمن تراش: دشمن تراش ؛ که سبب ایجاد دشمن شود. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دغل دوست: دغل دوست ؛ آنکه به دروغ ادعای دوستی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای مأثور: دعای مأثور ( مأثوره ) ؛دعایی که ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دو دست دعا نگه داشتن: - به دو دست دعا نگه داشتن ؛ نگهداری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر صاحب توجیه: دفتر صاحب توجیه ؛ شغل صاحب توجیه بگ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت سوران: دشت سُوَران ؛ سکنه بیابان. بیابان ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسته فراش: دسته فراش ؛ جارو. ( از جهانگیری ) : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستور رسومات: دستور رسومات ؛ ضوابط مرسومها ومقرری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت استبرق: دشت استبرق ؛ بیابان سبز. ( ناظم الا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر خرج: دفتر خرج ، دفتر خرج مقرر دیوان ؛ در ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دغل کردن: دغل کردن ؛ مکر کردن : زنهار که تن د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمین دشخوار: زمین دشخوار ؛ زمین ناهموار. پست و ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمین دشوار: زمین دشوار ؛ ناهموار. صعب. مقابل هم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای بی وقتی کسی بودن: دعای بی وقتی کسی بودن ؛ حرز جواد کس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت جنگ: دشت جنگ ؛ میدان جنگ. هیجا. آوردگاه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانه دغل: خانه دغل ؛ کسی که خانه خود را رسوا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای پگاه: دعای پگاه ؛ دعای مخصوص سحرگاه. ( آن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر خلاصه: دفتر خلاصه ؛ در اصطلاح دوره صفویه ، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل دسته هاون: مثل دسته هاون ؛ به توبیخ ، بچه در ق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشمن انگیز: دشمن انگیز ؛ دشمن انگیزنده. برانگیز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوراخ دعا گم کردن: سوراخ دعا گم کردن ؛ مردی در استنجا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دزد دغل: دزد دغل ؛ دزد نابکار: به درجست از آ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت دلیران: دشت دلیران ؛ سرزمین پهلوانان ، و در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دعای جوشن: - دعای جوشن ؛ دعای معروف که روز جنگ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر خواسته: دفتر خواسته ؛ جزوه مربوط به اموال : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته بزر: دسته بزر ؛ با دسته زرین. دارای قبضه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دشنام زبان گشادن: به دشنام زبان گشادن ؛ ناسزا گفتن : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین دشت: آتشین دشت ؛ دشت سخت سوزان و گرم : د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشخوارگوار: دشخوارگوار ؛ بطی ءالهضم. ( یادداشت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستور گنجور: دستور گنجور ؛ وزیر خزانه : ز دستور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشوارگوار: دشوارگوار ؛ عسرالانهضام. عسرالهضم. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر ثبتی: دفتر ثبتی ؛ دفتر ثبت : برای شاعران ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعا کتاب: دعا کتاب ؛ کتاب دعا. کتاب ادعیه. ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر حال: دفتر حال ؛ دفتری که چگونگی و اوضاع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشوارمعنی: دشوارمعنی ؛ که معنی و مفهوم آن سخت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت اوردگاه: دشت آوردگاه ؛ میدان جنگ : ز بس کشته ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دشخوار: راه دشخوار ؛ راه صعب العبور : بسی ر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای باران: دعای باران ؛ نماز استسقا. ( غیاث ) ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صیغه دعا: صیغه دعا ؛ ( اصطلاح دستور زبان فارس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسیسه کاری: دسیسه کاری ؛ عمل دسیسه کار.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشخوارترک: دشخوارتَرَک ؛با کمی دشخواری. با دشو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشوار گفتن: دشوار گفتن ؛ سخت گفتن. درشت گفتن : ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسیسه کردن: دسیسه کردن ؛ توطئه کردن. توطئه چیدن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر ثبت املاک: دفتر ثبت املاک ؛ ( اصطلاح حقوق ) دف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستور اعظم: دستور اعظم ؛ وزیر اعظم : دستور اعظم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دشنام برشمردن کسی را: به دشنام برشمردن کسی را ؛ او را با ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشخوارخوار: دشخوارخوار ؛ که خوردن آن دشوار باشد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باید برایت دعا گرفت: باید برایت دعا گرفت [ به عتاب ]؛ تو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشوارگنج: دشوارگُنج ؛ که سخت بگنجد. که دشوار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشنام رفتن بر زبان کسی: دشنام رفتن بر زبان کسی ؛ زبان به نا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرا دشنام شدن: فرا دشنام شدن ؛ دشنام و ناسزا گفتن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر اعمال: دفتر اعمال ؛ کتابچه تفتیش و زندگانی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسیسه باز: دسیسه باز؛ حیله باز. مکار. فتنه گر.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشنه کارد: دشنه کارد ؛ خنجر. ( ناظم الاطباء ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشیلا دشت: باغ دشت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفع فاسد به افسد کردن: دفع فاسد به افسد کردن ؛ بد را با بد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دعای مستجاب: دعای مستجاب ؛ دعای اجابت شده و پذیر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست نمودن خورشید: دست نمودن خورشید ؛ اشاره به طلوع آن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسیسه بازی: دسیسه بازی ؛ عمل دسیسه باز.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت کسی کور شدن: دشت کسی کور شدن ؛ فروش نکردن یا خری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفع قصد کردن: دفع قصد کردن ؛ از میان بردن قصد : ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشوار زخم: دشوارزخم ؛ آنکه سخت زخم زند. ( یادد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر توجیهات: دفتر توجیهات ؛ در اصطلاح علم استیفا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دشنه زدن: دشنه زدن ؛ بکار بردن دشنه : به بازو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دشنام لب گشادن: به دشنام لب گشادن ( بازگشادن ) ؛ نا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشنام گشتن نام کسی: دشنام گشتن نام کسی ؛ زشت نام شدن وی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دعای بد: دعای بد ؛ نفرین. ( ناظم الاطباء ) . ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنگ شدن دستگاه: تنگ شدن دستگاه ؛ کاستن مکنت و دولت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستمال کاغذ: دستمال کاغذ ؛ دستمالی محتوی کاغذهای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشنه شکار: دشنه شکار ؛ کسی که به دشنه شکار می ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت و در: دشت و در ؛ در و دشت. بیابان و دره. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زبان از کسی پر ز دشنام کردن: زبان از کسی پر ز دشنام کردن ؛ سخنان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشنام به زبان گرداندن: دشنام به زبان گرداندن ؛ ناسزا گفتن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستمال کتاب: دستمال کتاب ؛ دستمالی که شاگردان مد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت یلان: دشت یلان ؛ دشت نیزه وران : چو ایران ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشنه صبح: دشنه صبح ؛ کنایه از روشنی صبح است ، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگیره دیگ: دستگیره دیگ ؛ دو قطعه پارچه چندلای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگیره کشو: دستگیره کشو ؛ جای گرفتن دست برای گش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بادام یا جوز دستمال: بادام یا جوز دستمال ؛ گردو یا بادام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بارگاه معدلت دستگاه: بارگاه معدلت دستگاه ؛ محکمه عدالت. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دشنام لب اراستن: به دشنام لب آراستن ؛ گشودن لب به نا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشنام ساختن: دشنام ساختن ؛ مهیا کردن ناسزا و فحش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشت نیزه وران: دشت نیزه وران ؛ دشت یلان یمن. ( آنن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه یافتن: دستگاه یافتن ؛ به قدرت رسیدن. توانا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سپاه ظفردستگاه: سپاه ظفردستگاه ؛ سپاه مظفر و فیروز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه یافتن بر کسی: دستگاه یافتن بر کسی ؛ بر او مسلط شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کرامت دستگاه: کرامت دستگاه ؛ با دستگاه بزرگ : حضر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با دل و دستگاه شدن: با دل و دستگاه شدن ؛ توانائی گرفتن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه پایه: دستگاه پایه ؛ مقام و مرتبت : هرکو ن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه جستن: دستگاه جستن ؛ برتری جستن. سلطه و تف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه وجود: دستگاه وجود ؛ عالم هستی. جهان آفرین ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته یافتن: دسته یافتن ؛ دستوری و رخصت یافتن ما ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه خواستن: دستگاه خواستن ؛ خواهان سلطه و برتری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه جنبش: دستگاه جنبش ؛ جهاز محرکه. دستگاه جن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه کاری: دستگاه کاری ؛ سَعاة. این معنی را صا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه رویش: دستگاه رویش ؛ جهاز نامیه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر دست خود گزیدن: بر دست خود گزیدن ؛ دست به دندان گزی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه نمودن: دستگاه نمودن ؛ نشان دادن قدرت و توا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه داشتن: دستگاه داشتن ؛ وسع و توانائی و تمکن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستگاه نهادن: دستگاه نهادن ؛ ساز و سامان و ترتیب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کوه: در زبان آذری به کوه داغ گفته می شود ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

تاج: تاج یا کاپ ( اصطلاح خیاطی ) : سر آس ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسترس یافتن: دسترس یافتن ؛ رسیدن. مسلط شدن. دستر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بادسترس: بادسترس ؛باتوانائی. بااستطاعت. متمک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بر چیزی زدن: دست بر چیزی زدن ؛ به دست سودن و لمس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست برزدن به: دست برزدن به ؛ مماس ساختن دست با : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست در رکاب زدن: دست در رکاب زدن ؛ کنایه از دویدن در ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست زدن بر زانو: دست زدن بر زانو ؛ اظهار تأسف کردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست اندرزدن به: دست اندرزدن به. . . ؛ متمسک شدن به. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستک و دنبک بر چیزی گذاشتن: - دستک و دنبک بر چیزی گذاشتن یا بکا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستکش را درکردن: - دستکش را درکردن ؛ عیبی را با زرنگ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستک و دنبک دراوردن: دستک و دنبک درآوردن ؛ در تداول پاپو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستک دار: دستک دار ؛ کفشی که برای آن دستک دوخ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستک گذاشتن: دستک گذاشتن ؛ دوختن دستک کفش را.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خالی برگرداندن کسی را: دست خالی برگرداندن کسی را ؛ مأیوس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خالی برگشتن یا امدن: دست خالی برگشتن یا آمدن ؛ آمدن از س ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خالی ماندن: دست خالی ماندن ؛ تهی و دور ماندن دس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خوش دادن یا گرفتن: دست خوش دادن یا گرفتن ؛ شتل دادن مق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بامن ده: دست بامن ده ؛ این کلام در هنگام طرب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بهم دادن: دست بهم دادن ؛ متحد شدن : پیری و فق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به بیعت دادن: دست به بیعت دادن ؛ مرید شدن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را دست دادن: کسی را دست دادن ؛ مجازاً عزّت و احت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسترس امدن: دسترس آمدن ؛ دسترسی پیدا شدن : بدان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسترس جستن: دسترس جستن ؛ جستن توانائی و قدرت و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسترس دادن: دسترس دادن ؛ دسترسی دادن. قادر و تو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسترس داشتن: دسترس داشتن ؛ توانائی داشتن. قدرت د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسترس کردن: دسترس کردن ؛ یاری کردن. ( ناظم الاط ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست چین شدن: دست چین شدن ؛ با دست چیده شدن میوه ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بستن از: دست بستن از ؛ دست کوتاه کردن از. تص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست خدمت بستن: دست خدمت بستن ؛ از خدمت بازداشتن : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستم را بسته است: دستم را بسته است ؛ نمی گذارد مطابق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بر کسی بستن: دست بر کسی بستن ؛ در خرابی او بودن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست حجت کسی را بستن: دست حجت کسی را بستن ؛ او را خاموش و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بسته تسلیم کردن: دست بسته تسلیم کردن ؛ مقید و بندکرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بسته بودن: دست بسته بودن ؛ مقید و غیر آزاد بود ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستم بسته مانده است: دستم بسته مانده است ؛ فلان اسباب مر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستبوس کردن: دستبوس کردن ؛ عمل بوسیدن دست انجام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بادست پاچگی: با دستپاچگی ؛ با عجله. با شتاب. بشت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستپاچگی کردن: دستپاچگی کردن ؛ تعجیل کردن. شتاب کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست پخت فلان: دست پخت فلان ؛ یعنی که خود او پخته ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به خارج داشتن: دست به خارج داشتن [ تاجر ] ؛ باب تج ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست داشتن با کسی: دست داشتن با کسی ؛ با او همدست بودن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستی تمام در کاری داشتن: دستی تمام در کاری داشتن ؛ نیک بر آن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سهمگین دستبرد: سهمگین دستبرد ؛ ضرب شست مهلک : ندید ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستبرد شدن از: دستبرد شدن از ؛ غارت زده شدن : باری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بردارشدن: دست بردارشدن ؛ خود را بازداشتن و اح ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بردار نبودن از چیزی یا کسی: دست بردار نبودن از چیزی یا کسی ؛ مص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از دهان یا از دهن برداشتن: دست از دهان یا از دهن برداشتن ؛ بی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از لگام برداشتن: دست از لگام برداشتن ؛ رهاکردن لگام. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به بسوی اسمان برداشتن: دست به دعا یا بسوی آسمان برداشتن ؛ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به دعا برداشتن: دست به دعا یا بسوی آسمان برداشتن ؛ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست برداشتن از کسی یا چیزی: دست برداشتن از کسی یا چیزی ؛ رها کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از خود برداشتن: دست از خود برداشتن ؛ بی قیدی مطلق پ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از ریش کسی برداشتن: دست از ریش کسی برداشتن ؛ او را رها ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست از کسی برنداشتن: دست از کسی برنداشتن ؛ از سرش وانشدن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست برداشته شدن: دست برداشته شدن ؛ آزاد شدن. ( ناظم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست حاجت پیش کس بردن: دست حاجت پیش کس بردن ؛ دست نیاز به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست فرازبردن: دست فراز بردن ؛ دست دراز کردن : به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست افشاندن بر کسی: دست افشاندن بر کسی ؛ در روی او ایست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بالای دست بردن: دست بالای دست بردن ؛ برتری جستن. تف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست در روی کسی انداختن: دست در روی کسی انداختن ؛ به روی او ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست ببرد: دست ببرد ؛ یعنی او غلبه کرد و تفوق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست انداختن بروی کاری یا مالی: دست انداختن بروی کاری یا مالی ؛ تصر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست تنگ شدن: دست تنگ شدن ؛ فقیر شدن. مفلس گشتن : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست بر کاری بستن: دست بر کاری بستن ؛ ابرام و استادگی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کسی از چیزی تنگ شدن: دست کسی از چیزی تنگ شدن ؛ از داشتن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستبرد از کسی یا چیزی بردن: دستبرد از کسی یا چیزی بردن ؛ گرو و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستبرد کسی را دیدن: دستبرد کسی را دیدن ؛ غلبه و ضرب شست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بادستبرد: بادستبرد ؛ جنگاور. دلیر. باهنر. چاب ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

بخت: بخت : دکتر کزازی در مورد واژه ی بخت ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

مدال‌های علی باقری