علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو اسبه راندن: دو اسبه راندن ؛ بتندی رفتن. شتافتن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذم راندن: ذم راندن ؛ سرزنش کردن. بد گفتن. نکو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندیشه راندن: اندیشه راندن ؛ بکار انداختن فکر. بج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیل ران: سیل ران ؛ کنایه از چشم گریان و اشکر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوب و زشت راندن: خوب و زشت راندن ؛ انجام دادن کارهای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از دیده راندن: آب از دیده راندن ؛ کنایه از گریه کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز راندن: راز راندن ؛ راز گفتن. بیان راز کردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهار نعله راندن: چهار نعله راندن ؛ بشتاب و سرعت دوان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن از جایی: راندن از جایی ؛ از آنجا بتندی آمدن. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیوان راندن: دیوان راندن ؛ اجرای عدالت کردن. حکم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از مژه راندن: آب از مژه راندن ؛ کنایه از گریه کرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیزران: تیزران ؛ تندران. که تند براند.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن با کسی: راندن با کسی ؛ گفتگو کردن با کسی. گ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب چشم راندن: آب چشم راندن ؛ کنایه از اشک ریختن و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زورق ران: زورق ران ؛ راننده زورق. راننده ٔقای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذوق راندن: ذوق راندن ؛ بر طبق ذوق عمل کردن. مط ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندر راندن: اندرراندن ؛ راندن اندر؛ بداخل چیزی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راکد ماندن پرونده: راکد ماندن موضوع یا پرونده یا نامه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر زبان کسی راندن: بر زبان کسی راندن ؛ او را وادار بگف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قضا راندن بر سر کسی: عادت راندن ؛ عادت دادن. مقدر کردن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از نظر راندن: از نظر راندن ؛ از نظر انداختن : بمل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدنگ راندن در چرخ: خدنگ راندن در چرخ ؛ قرار دادن تیر د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن گرفتن: راندن گرفتن ، شروع برفتن کردن . آغا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرکب راندن: مرکب راندن ؛ حرکت دادن مرکب. اسب را ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعبیه راندن: تعبیه راندن ؛ نظم دادن. نظام بخشیدن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بزبان راندن: بزبان راندن ؛ بر زبان آوردن. گفتن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راکد ماندن نامه: راکد ماندن موضوع یا پرونده یا نامه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجری راندن: اجری راندن ؛ ماهانه مقرر داشتن. مقر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب و روز راندن: شب و روز راندن ؛ توقف نکردن. ( یادد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیر راندن: تیر راندن ؛ افکندن. انداختن. گشاد د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندر شتاب راندن: اندر شتاب راندن ؛ بشتاب رفتن. با عج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنعم راندن: تنعم راندن ؛ در ناز و نعمت بودن. در ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماء راکد: ماءِ راکد ؛ آب خفته. ناروان. آب ایس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیزه راندن: نیزه راندن ؛ نیزه زدن : بر هر زرهی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پند راندن: پند راندن ؛ پند دادن. اندرز گفتن. ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دزدران: دزدران ؛ که دزد را براند. که دزد را ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن مگس: راندن مگس یامگس راندن ؛ دور کردن آن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیز راندن: تیز راندن ؛ تند رفتن. بشتاب رفتن : ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نامه های راکد: نامه های راکد ؛ مقابل نامه های در ج ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ثنا راندن: ثنا راندن ؛ ستودن. ستایش کردن. ( نا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رانده امدن: رانده آمدن ؛ رانده شدن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مگس ران کردن: مگس ران کردن ؛ مگس ران ساختن : مگس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمیز راندن: کمیز راندن ؛ بول کردن. ( یادداشت مو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حد راندن: حد راندن ؛ اجراء کردن حد. جاری ساخت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سر کسی راندن: بر سر کسی راندن ؛ حمله کردن بر او. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رانده فرمودن: - رانده فرمودن ؛ رانده کردن. طرد کر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هوای راکد: هوای راکد ؛ هوای بی تموج. ( یادداشت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رام رام گفتن: رام رام گفتن ؛ سلام کردن. ( ناظم ال ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بزیر ران شدن: بزیر ران شدن ؛ مطیع گشتن. زیر فرمان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را بچوب دیگری راندن: کسی را بچوب دیگری راندن ؛ حکم دومین ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اذر رام خراد: آذر رام خراد ؛ یعنی آتش فره ایزد را ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ران افشردن: ران افشردن ؛ فشردن زانو بر دو پهلوی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گله ران: گله ران ؛ شبان. چوپان. رمه بان. راع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راکد گذاشتن موضوع: راکد گذاشتن موضوع یا امر یا جریانی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ثور رامح: ثور رامح ؛ گاوی که دو شاخ داشته باش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رامی الصید: رامی الصید ؛ شکارچی و شکارکننده ٔنخ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشتی راندن: کشتی راندن ؛ سوق دادن کشتی. بردن کش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن با کسی یا با گروهی: راندن با کسی یا با گروهی ؛ همراهی ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نرم راندن: نرم راندن ، نرم نرم راندن ؛ به آهست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راکد گذاشتن امری: راکد گذاشتن موضوع یا امر یا جریانی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ران ملخ: ران ملخ ؛ کنایه از بی ارزو بی ارج. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر قاعده ای راندن: بر قاعده ای راندن ؛ عمل کردن بر طبق ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غرض ران: - غرض ران ؛ غرض ورز. مغرض. که در گف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن با گروهی: راندن با کسی یا با گروهی ؛ همراهی ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باسیری راندن: باسیری راندن ؛ باسیری بردن. به اسار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گله راندن: گله راندن ؛ برفتن واداشتن گله. سوق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با زبان راندن: با زبان راندن ؛ بر زبان راندن. سخن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ران ملخ پیش سلیمان بردن: ران ملخ پیش سلیمان بردن ( یا بخوان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بتندی سخن راندن: بتندی سخن راندن ؛ با خشم سخن گفتن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیدق راندن: بیدق راندن ( اصطلاح شطرنج ) ؛ پیاده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راکد گذاشتن جریانی: راکد گذاشتن موضوع یا امر یا جریانی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه یا از ره راندن: از راه یا از ره راندن ؛ منحرف کردن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عادت راندن: عادت راندن ؛ عادت دادن. مقدر کردن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لشکر راندن: لشکر راندن ؛ سوق دادن لشکر. لشکر کش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن تیر بر کمان: راندن تیر بر کمان ؛ تیر داخل کمان ن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راندن سوی جایی: راندن سوی جایی ؛ روانه شدن بدانجا. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پادشاهی راندن: پادشاهی راندن ؛ سلطنت کردن. پادشاهی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر ران بودن: زیر ران بودن ؛ مرکوب بودن : شاه را ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازار راکد: بازار راکد ؛ بازاری که دادوستدش جری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرونده راکد: پرونده راکد ؛ ( اصطلاح اداری ) پرون ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفتر راکد: دفتر راکد ؛ ( اصطلاح اداری ) مراد د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروزرام: پیروزرام ؛ آنکه رام و مطیع پیروز اس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رام رام: رام رام ؛ مثل اﷲاﷲ بین هنود مستعمل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رامش: برامش ؛ بارامش. قرین رامش. بمجاز، ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست در زیر ران گذاردن: دست در زیر ران گذاردن ؛ کنایه از ضم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رامش دل: رامش دل ؛ مایه آرام دل. آرامش خاطر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با رامش: بارامش ؛ باشادی. باخرمی. طربناک. خو ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ایدر: اِیْدَر : دکتر کزازی در مورد واژه ی ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حروفچین راسته چین: حروفچین راسته چین ؛ اصطلاح مطبعه. ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته باف: راسته باف ؛ بافنده ای که جز بافتن س ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته چین: راسته چین ؛ آنکه چیزها را راست و مر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته حسینی: راسته حسینی ؛ بی قید و تشریفات.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته حسینی حرف زدن: راسته حسینی حرف زدن ؛ آشکار و بی پر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته خوانی: راسته خوانی ؛ در اصطلاح موسیقی بمعن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته خیابان: راسته خیابان ؛ خیابانی که راست و مس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته دوز: راسته دوز ؛ آنکه تنها دوختن ساده و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته روده شدن: راسته روده شدن ؛ مبتلا به مرضی شدن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته کردن حساب: راسته کردن حساب ؛ با اضافه یا نقصان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کباب راسته: کباب راسته ؛ کبابی که گوشت آن را نک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن موی: راست کردن موی ؛ پیراستن آن. اصلاح ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راکب التعاسیف: راکب التعاسیف ؛ آنکه بدون قید راه م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن ره: - راست کردن ره ؛ هموار کردن آن. کوف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راقم الحروف: راقم حروف یا راقم الحروف ؛ من نویسن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تار ساز راست کردن: تار ساز راست کردن ؛ هم آهنگ کردن تا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل یا اندرون راست کردن با: دل یا اندرون راست کردن با ؛یکی کردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن اهنگ: راست کردن آهنگ ؛ هماهنگ کردن. منظم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن بار بر خر: راست کردن بار بر خر ؛ تسویه کردن. ت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفس راست کردن صبح: نفس راست کردن صبح ؛ دمیدن صبح. برآم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستی امدن: راستی آمدن ؛ مقابل نقص و کجی و نارا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

براستی و درستی: براستی و درستی ؛ کاملاً و بدون نقص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستی انکه: راستی آنکه ؛ حقیقت آن است که. واقعی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستی نهفتن: راستی نهفتن ؛ پنهان کردن حقیقت : من ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز داشتن چیزی از کسی: راز داشتن چیزی از کسی ؛ پنهان کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راستی ها: راستی ها ؛ در مقامی گویند که کسی حر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز دانستن: راز دانستن ؛ به چیز نهان و پوشیده د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عین راستی: عین راستی ؛ حقیقت راستی. ( ناظم الا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز سپردن: راز سپردن ؛ سپردن چیز نهان. ( ارمغا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستی اوردن: راستی آوردن ؛ درستکاری نشان دادن. ص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز سگالیدن: راز سگالیدن ؛ نسبت به چیز نهان و پو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستگو خواندن: راستگو خواندن ؛ راستگو شمردن. راستگ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاک راز: پاک راز ؛ آن که راز پاک دارد. دارای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستگو داشتن: راستگو داشتن ؛ راستگو شمردن. تصدیق ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستگو شدن: راستگو شدن ؛ سخن راست گفتن : ز کژگو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسته بزازان: راسته بزازان ؛ رسته بزازان. ( یاددا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راسته بندی: راسته بندی ؛ راهسازی و مرمت کردن آن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنای راسته چین: بنای راسته چین ؛ بنایی که جز چیدن س ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسخ فی العلم: راسخ فی العلم ؛ متبحر و توانا در عل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن وعده: راست کردن وعده ؛ وفا کردن بدان. به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمل راش: جمل راش ؛ شتر سست پشت. ( منتهی الار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز جستن: راز جستن ؛ از رازی نهان و پوشیده جو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راسخ قدم: راسخ قدم ؛ ثابت قدم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن پنجه اهنین: راست کردن پنجه آهنین ؛ سخت نیرومند ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راضی برضا: راضی برضا ؛ خشنود به آنچه خدا میخوا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز در صحرا نهادن: راز در صحرا نهادن ؛ مرادف راز بصحرا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عزم و اراده راسخ: عزم و اراده راسخ ؛ تصمیم محکم و ثاب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن فلاخن: راست کردن فلاخن ؛ آماده کردن آن برا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز در میان نهادن: راز در میان نهادن ؛ کنایه است از را ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راعی البستان: راعی البستان ؛ نوعی ازملخ است. ( من ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقیده راسخ: عقیده راسخ ؛ اعتقاد محکم و استوار.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رایج الوقت: رایج الوقت ؛ بمقتضای وقت و ترتیبات ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز شنیدن: راز شنیدن ؛ سرّ کسی را شنیدن. ( ارم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن کمان به زه: راست کردن کمان به زه ؛تیر در کمان ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علمای راسخ: علمای راسخ ؛ راسخون فی العلم : یکی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راعی الجوزا: راعی الجوزا ؛ راعی جوزا و راعی نعائ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز فرمودن: راز فرمودن ؛ سر کسی را گفتن. ( ارمغ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جامه بر تن راست کردن: جامه یا لباس بر تن راست کردن ؛ پوشی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قدم راسخ: قدم راسخ ؛ گام و اقدام و تصمیم محکم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راعی الشاء: راعی الشاء ؛ دیگر صورت فلکی عواء اس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوه راسخ: کوه راسخ ؛ کوه بیخ آور و پای برجای.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن جامه بر کسی: راست کردن جامه یا لباس بر کسی ؛ جام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راعی النعائم: راعی النعائم ؛ ستاره ای است. ( از ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن جراحت: راست کردن جراحت ؛ سرو صورت دادن آن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راغب جهاد: راغب جهاد ؛ مایل بجنگ و جهاد. ( ناظ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز زمین: راز زمین ؛ سبزه و گلها. ( آنندراج ) ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست بودن دل: راست بودن دل یا به دل راست بودن ؛ ی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز بر روی روز افتادن: راز بر روی روز افتادن ؛ کنایه از بس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سماع راست: سماع راست ؛ سماع بحقیقت و سماع درست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز بر سر بازار نهادن: راز بر سر بازار نهادن ؛ مرادف راز ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صبح راست: صبح راست ؛ وقتی است بعد از طلوع تاچ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز بر صحرا نهادن: راز بر صحرا نهادن ؛ مرادف راز بر رو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اتش راست کردن: به آتش راست کردن چوب و نیزه و کمان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز برون دادن: راز برون دادن ؛ مرادف راز بر سربازا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن قد و قامت: راست کردن قد و قامت ؛ افراشتن قامت. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز به صحرا افتادن: رازبصحرا افتادن ؛ کنایه است از بسیا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن خواب: راست کردن خواب ؛ واقعیت بخشیدن بدان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن فتنه: راست کردن فتنه ؛ برپا کردن آن. فتنه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز به صحرا افکندن: راز بصحرا افکندن ؛ کنایه است از بسی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن سوگند: راست کردن سوگند ؛ عمل کردن برطبق سو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن جهد: راست کردن جهد ؛ بواقعیت رسانیدن آن. ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز بیرون افتادن: راز بیرون افتادن ؛ مرادف راز بر روی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوشت راسته: گوشت راسته ؛ گوشت پشت مازه. پشت ماز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الراسخون فی الحکمه: الراسخون فی الحکمة ؛ استواران در حک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راسخ علم: راسخ علم ؛ مأخوذ از آیت �الراسخون ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رمح راش: رمح راش ؛ نیزه سست و ضعیف. ( منتهی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست کردن لفظ یا گفته: راست کردن لفظ یا گفته ؛ تحقق بخشیدن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راز پوشیدن: راز پوشیدن ؛ سرّ کسی را پوشیدن و بد ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تیزنای شمشیر: تیزنای شمشیر. ( مهذب الاسماء ) . کن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذباب العین: ذباب العین ؛ نقطه سیاه میان حدقه. م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذباب الفرس: ذباب الفرس ؛ مردم چشم اسب. نقطه سیا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذرع کردن: ذرع کردن ؛ به گز پیمودن. به گز کردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذرع و پیمان کردن: ذرع و پیمان کردن ؛ فعل اتباعی ، ذرع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذره به خورشید بردن: ذره به خورشید بردن ، تعبیری مثلی اس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذره بین گذاشتن: ذرّه بین گذاشتن ؛ سخت دقیق شدن. نها ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذات الشی: ذات الشی ؛ قال ابن بری حقیقته و خاص ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذباب الاذن: ذباب الاذن ؛ تیزی طرف گوش. ( منتهی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذباب الحناء: ذباب الحنّاء ؛ اوّل شکوفه وی. ( منت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذباب السیف: ذباب السیف ؛ دم شمشیر. تیزی شمشیر ی ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوان شاهی: دیوان شاهی ؛ دربار شاهی : قد چون سر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوان دینار دادن: دیوان دینار دادن ؛ دیوان عطا : سپهد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رأس الدیوان: رأس الدیوان ؛ رئیس مجلس و وزیر. ( ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوان دائمی بین المللی: دیوان دائمی بین المللی ؛ دیوان دائم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوان داد: دیوان داد ؛دیوان عدالت. دارالعدالة ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرهنگ دیوان: سرهنگ دیوان ؛ سرهنگی دولتی. سرهنگ ک ...

٤ ماه پیش

مدال‌های علی باقری