نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح نبطی: ملح نبطی ؛ نمک فسیل . ( دزی ) .
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح نفطی: ملح نفطی ؛ از جمله معدنی و سیاه و ب ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح وسخ: ملح وسخ ؛ که از نفس زمین بدست آید. ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح هندی: ملح هندی ؛ نمکی است شفاف وسرخ مایل ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بینهما ملح: بینهما ملح ؛ بین آن دو حرمت و سوگند ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملحه علی ذیله: ملحه علی ذیله ؛ او ناسپاس است. ( از ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح الصناعه: ملح الصناعة، ملح الصاغة ؛ تنکار است ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شعرملحون: شعرملحون ؛ شعری که با الحان و نغمات ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح الصین: ملح الصین ؛ ثلج الصین. زهره اسیوس. ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شعر ملحون: شعرملحون ؛ شعری که با الحان و نغمات ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح الطبرزد: ملح الطبرزد ؛ نمک معدنی جبلی است و ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل ملخ: مثل ملخ ؛ سخت لاغر و باریک. ( یاددا ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح الطرطیر: ملح الطرطیر ؛ درد شوری که از شراب د ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل مور و ملخ: مثل مور و ملخ ، چو مور و ملخ ؛ به ع ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح العاده: ملح العاده ، ملح العامه ؛ نمک معمول ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملخ ابی: ملخ آبی ؛ نوعی از ماهی کوچک که آن ر ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح العجین: ملح العجین ؛ نمک طعام است و الوان م ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملخ پیاده: ملخ پیاده ؛ ملخ جهنده را گویند و آن ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح الغرب: ملح الغرب ؛ بوره ای است که از درخت ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملخ زدن کشت را و امثال ان را: ملخ زدن کشت را و امثال آن را ؛ کنای ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح القلی: ملح القلی ؛ نمکی است که قلی را در آ ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملخص شدن: ملخص شدن ؛ خلاصه شدن. مختصر شدن.
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح المر: ملح المر ؛ نمک تلخ است مابین سیاهی ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملخص کردن: ملخص کردن ؛ خلاصه کردن. کوتاه کردن. ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح النار: ملح النار ؛ نوشادر است. ( تحفه حکیم ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح اندرانی: ملح اندرانی ؛ به فارسی نمک سنگ بلور ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح بحری: ملح بحری ؛ از اقسام ملح مائی است و ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح بوتیه: ملح بوتیه ؛ نوشادر. ( الفاظ الادویه ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح بول: ملح بول ؛ سپیدی چون نمک که در بول خ ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادویه ملحمه: ادویه ملحمة ؛ داروها که گوشت رویاند ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ادویه ملتهبه: ادویه ٔملتهبه ؛ داروهایی که التهاب ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
نبی الملحمه: نبی الملحمة ؛ پیغمبر قتال یا پیمبر ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بی ملحمه: بی ملحمه ؛ بدون جنگ. بی جدل و ستیزه ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملجای خواقین: ملجای خواقین ؛ پشت و پناه پادشاهان. ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملجای نوح: ملجای نوح ؛ کنایه از کوه جودی است ک ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملحوظ افتادن: ملحوظ افتادن ؛ نگریسته شدن. ملاحظه ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملجم گردانیدن: ملجم گردانیدن ؛ لگام زدن. افسار زدن ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملحوظ داشتن: ملحوظ داشتن ؛ نگریستن. مرعی داشتن : ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح اسود: ملح اسود ؛ از اقسام ملح العجین است ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملحوظ گردانیدن: ملحوظ گردانیدن ؛ ملحوظ داشتن. مورد ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملح الصاغه: ملح الصاغة؛ گویند �تنکار� است. ( مف ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملحوظ گشتن: ملحوظ گشتن ( گردیدن ) ؛ نگریسته شدن ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملحه علی رکبتیه: ملحه علی رکبتیه ؛ یعنی او بیوفاست ی ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نبت ملح: نبت ملح ؛ شور گیاه که حمض نامند.
٢ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملزم گشتن: ملزم گشتن ؛ ملزم شدن : خسرو از بداه ...
٢ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٢ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
تونو: تونو در زبان فرانسه یعنی بشکه
٢ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
نشان: نشان: دکتر کزازی در مورد واژه ی نش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
حسود: حسود : به زبان ترکی می شود" قارنی ز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
مصدر: مصدر برساخته: مصدر جعلی دکتر کزازی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 93 سوره کهف: مفهوم آیه : [ذوالقرنین دوباره از اس ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکوه زدن: شکوه زدن ؛ ناله زدن. نالیدن. شکایت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنجه جامه: شکنجه جامه ؛ جندره. ( صحاح الفرس ) ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باشکه: باشکه ؛ باشکوه. باهیبت. بامهابت. با ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنج گیر: شکنج گیر ؛ چین و شکن گیرنده : پایم ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکوه اشوب: شکوه آشوب ؛ گله آمیز. شکوه مند. ( آ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکایت پیشه: - شکایت پیشه ؛ شکایت گستر. شکایت من ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنجه دیدن: شکنجه دیدن ؛ معذب شدن.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکوه پردازی: شکوه پردازی ؛ گله. شکایت. گله گزاری ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنجه اب نمک: شکنجه آب نمک ؛ نوعی از تعذیب که گنه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکوه سنج: شکوه سنج ؛ گله و شکایت سنج. شکوه پر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در شکنجه کشیدن: در شکنجه کشیدن ؛ به چوب شکنجه بستن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکوه نوشتن: شکوه نوشتن ؛ شکایت نوشتن. تظلم کردن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنجه نهادن: شکنجه نهادن ؛ به چوب شکنجه بستن : ش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنبه بر سر کسی کشیدن: شکنبه بر سر کسی کردن یا کشیدن ؛ نوع ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سیب شکی: سیب شکی ؛ سیب که در ولایت شکی بدست ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنج بر ابرو بر زدن: شکنج بر ابرو برزدن ؛ گره بر ابرو زد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکوه امدن کسی را در دل کسی: شکوه آمدن کسی را ( در دل کسی ) ؛ رس ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنبه پز: شکنبه پز ؛ رواث. سیرابی فروش. ( یاد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنج به ابرو درامدن: شکنج به ابرو درآمدن ؛ کنایه از سخت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکایت الود: شکایت آلود ؛ شاکی. گله مند : بگذشت ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنبه وا: شکنبه وا ؛ نوعی غذا که از شکمبه ساز ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنج دیده: شکنج دیده ؛ چین خورده : گفت ای ورق ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکایت اوردن پیش کسی: شکایت آوردن پیش کسی ؛ درددل کردن پی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بشکوه داشتن: بشکوه داشتن ؛ شکوهمند گردانیدن. توق ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنبه بر سر کسی کردن: شکنبه بر سر کسی کردن یا کشیدن ؛ نوع ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنج بر ابرو برزدن: شکنج بر ابرو برزدن ؛ گره بر ابرو زد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکوه امدن کسی را: شکوه آمدن کسی را ( در دل کسی ) ؛ رس ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
فربه: واژه ی فربه با واژه ی فراوان همریشه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملبس کردن: ملبس کردن ؛ پوشانیدن. ( یادداشت به ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مجوسی ملت: مجوسی ملت ؛آنکه بر دین مجوس است : م ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملت اسلام: ملت اسلام ؛ شریعت اسلام. ( ناظم الا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملت بیضا: ملت بیضا ؛ شریعت اسلام. ( ناظم الاط ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
خبز المله: خبزالملة ؛ نان کماج. ( ذخیره خوارزم ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ذومله: ذوملة ؛ به ستوه آمده. ( ناظم الاطبا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رجل ذومله: رجل ذوملة ؛ مرد باملال. ( از اقرب ا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملتئم شدن: ملتئم شدن خستگی یا ریشی ؛ خوب شدن آ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملتئم کردن: ملتئم کردن ؛ به هم پیوستن. به هم پی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملتحم شدن جراحت: ملتحم شدن جراحت ؛ درست شدن آن. پیوس ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملتزم شدن: ملتزم شدن ؛ متعهد شدن. ( ناظم الاطب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملتزم کردن: - ملتزم کردن ؛ مجبور کردن.
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملتزم گشتن: ملتزم گشتن ؛ ملتزم شدن. پذیرفتن : پ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طفل ملتقط: طفل ملتقط ؛ طفلی که از سر راه بردار ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملتهب شدن: ملتهب شدن ؛ زبانه زدن. برافروخته شد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملتهب گردیدن: ملتهب گردیدن ؛ برافروخته شدن. برافر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملایم گو: ملایم گو ؛ آنکه سخنان شیرین و نرم گ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هوای ملایم: - هوای ملایم ؛ هوایی نه گرم و نه سر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بی ملام: بی ملام ؛ بدون نکوهش. بدون سرزنش. آ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
با ملایمت: باملایمت ؛ بانرمی و باآهستگی و با د ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملایمت کردن: ملایمت کردن ؛ انسانیت و مردمی کردن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر ملا افتادن: بر ملا افتادن ؛ آشکارا شدن. علنی شد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در ملا: در ملا ؛ به آشکارا. آشکارا. علنی : ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملا رفتن: ملا رفتن ؛ مکتب رفتن و سبق خواندن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملبس به فلان لباس گردیدن: ملبس به فلان لباس گردیدن ؛ فلان لبا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملبس شدن: ملبس شدن ؛ پوشیدن. در بر کردن. ( یا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملایم طبع بودن: - ملایم طبع بودن یا نبودن ؛ با طبع ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب ملایم: آب ملایم ؛ آب نیم گرم. آبی که نه سر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ملایم طبع نبودن: - ملایم طبع بودن یا نبودن ؛ با طبع ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش ملایم: آتش ملایم ؛ نار لینه. نار رقیقه. ( ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ملایم شدن: ملایم شدن ؛ نرم خو شدن. خوشخو شدن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
توتون ملایم: توتون ملایم ؛ مقابل توتون تند. ( یا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
بادشکن: بادشکن ؛کاسرالریاح. ( ناظم الاطباء ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
سرشکن کردن: سرشکن کردن ؛ خرجی یا زیانی را سرانه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
طاقت شکن: طاقت شکن ؛ بی طاقت کننده. عاجزنماین ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
گردن شکن: گردن شکن ؛ شکننده گردن : ز پولاد تر ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پیوند شکمی: پیوند شکمی ؛ قسمی پیوند درخت که در ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
سطح شکمی: سطح شکمی ؛ آن بخش از بدن که جانور ب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکلش را به در خلا بکشند افتابه رم میکند: شکلش را به درِ خلا بکشند آفتابه رم ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکلک به کسی ساختن: شکلک به کسی ساختن ؛ به کسی بازخمانی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکلک ساختن: - شکلک ساختن ؛ ورچیدن و کج کردن روی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکلک کردن: - شکلک کردن ؛ شکلک درآوردن. ( فرهنگ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل شکمبه: مثل شکمبه ؛ پارچه سست بافته شده. ( ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن اوردن: شکن آوردن ؛ سوز و گداز ایجاد کردن : ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن جامه: شکن جامه ؛ تای جامه. ( ناظم الاطباء ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن کام: - شکن کام ؛ چین های سقف دهان. ( ناظ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پرشکن: پرشکن ؛ پر از جعد و شکنج. سخت مجعد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زلف پرشکن: زلف پرشکن ؛ گیسوی پرچین و سخت مجعد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
شکن برشکن: شکن بر شکن ؛ پرشکن. که شکن بسیار دا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن اب: شکن آب ؛ موجهای خفیف. چین روی آب از ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن افکندن: شکن افکندن ؛ چین انداختن. موجهای کو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن گرفتن: شکن گرفتن ؛ موج آوردن. موج برداشتن. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن امدن از کسی بر کسی: شکن آمدن از کسی یا چیزی بر کسی ؛ شک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن امدن از چیزی بر کسی: شکن آمدن از کسی یا چیزی بر کسی ؛ شک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن امدن بر کسی: شکن آمدن بر کسی ؛ شکست یافتن. شکسته ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن درامدن بر کسی: شکن درآمدن بر کسی ؛ شکست وارد شدن ب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکن دیدن: شکن دیدن ؛ شکست دیدن. شکست یافتن : ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته نامی: شکسته نامی ؛ بدنامی. رسوایی : در اه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته کسی: شکسته کسی ؛ ارادتمند و فروتن و متوا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قیمت چیزی شکسته شدن: قیمت چیزی شکسته شدن ؛ ارزان و کم ار ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکل بدیهی الانتاج: شکل بدیهی الانتاج ؛ آن است که حد او ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته قامت: شکسته قامت ؛ که قدش دوتا شده باشد : ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکل طبیعی: شکل طبیعی ؛ اشکال اجسام که بر حسب ط ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
کار شکسته: کار شکسته ؛ کار بی رونق و خراب. ( ا ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته گونه: شکسته گونه ؛ پریشان حال. پریشان گون ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکل قسری: شکل قسری ؛ شکل طبیعی. ( فرهنگ علوم ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گلزار شکسته: گلزار شکسته ؛ گلزار بی رونق و خراب. ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکل قیاس یا قیاسی: شکل قیاس یا قیاسی ؛ عبارت از هیأتی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته خاطر شدن: شکسته خاطر شدن ؛ دل آزرده شدن. رنجی ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
شکسته پیمان: شکسته پیمان ؛ استعاره مشهور است. ( ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکلهای چهارگانه قیاس: شکلهای چهارگانه قیاس ؛ اگر محمول در ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته شدن هوا: شکسته شدن هوا ؛ کاسته شدن سرما یا گ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخت شکسته: بخت شکسته ؛ بخت نامساعد : مهرش ز مش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لشکر شکسته: - لشکر شکسته ؛ سپاه شکست خورده و مغ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل گل شکفتن: مثل گل شکفتن یا برشکفتن رخ ؛ آثار م ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته نام: شکسته نام ؛ بدنام. رسوا : قلب سخن ش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مثل لشکر شکسته: مثل لشکر شکسته ؛ لشکر پراکنده و متف ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر شکفتن رخ: مثل گل شکفتن یا برشکفتن رخ ؛ آثار م ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کارشکمی: کارشکمی ؛ کار بی مطالعه و عمل. نسنج ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته کوه: شکسته کوه ؛ کوهی که ریزش کرده باشد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته گشتن ارزو: شکسته گشتن آرزو ؛ انجاز. برآورده شد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته در قطار انداختن: شکسته در قطار انداختن ؛ مراد اشتر پ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پیر و شکسته شدن: پیر و شکسته شدن ؛ فرتوت و ناتوان و ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته سپه: - شکسته سپه ؛ سپاه شکسته. لشکر مغلو ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکفتن تخم: شکفتن تخم ؛ ترکیدن آن مقارن برآمدن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بازار شکسته: بازار شکسته ؛ بازار بیرونق و کاسد : ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
برشکفتن: برشکفتن ؛ خوش و خندان شدن : ملک زین ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته گردیدن سپاه: شکسته گردیدن سپاه ؛ مغلوب شدن سپاه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 92 سوره کهف: آیه 92 سوره کهف. ثُمَّ أَتْبَعَ سَب ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته داشتن نفس در کام: شکسته داشتن نَفَس در کام ؛ شکستن نَ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته شدن دل کسی: شکسته شدن دل کسی ؛ آزرده و رنجور شد ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته و بسته: شکسته و بسته ؛ شکسته بسته. پریشان : ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گفتار شکسته: گفتار شکسته ؛ حرف لکنت دار. ( از آن ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پشت شکسته: پشت شکسته ؛ پشت خردشده. پشت کسی انک ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
چشم شکسته: - چشم شکسته ؛ که آب ریزد از مرضی. ( ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته کردن: شکسته کردن ؛ آزرده و ناکام و شکست خ ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زبان شکسته و بسته: زبان شکسته و بسته ؛ زبان که قادر به ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکار شکسته: شکار شکسته ؛ فریسه. ( زمخشری ) .
٣ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکسته گشتن: شکسته گشتن ؛ کنایه از دردمند و پریش ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
زین: زین ( Saddle ) [اصطلاح دریانوردی] : ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
ستاره: ستاره زدن: دکتر کزازی در مورد واژه ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
دیبا: دیبا: دکتر کزازی در مورد واژه ی " د ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
چیرگی: چیرگی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...
٣ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٣ ماه پیش