نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
دم از چیزی زدن: دم از چیزی زدن ، دم ِ چیزی زدن ؛ کن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بیرون زدن لشکر: بیرون زدن لشکر ؛ بیرون آوردن لشکر. ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مشق زدن: مشق زدن ؛ مشق کردن. ( از آنندراج ) ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بیرون زدن سر: بیرون زدن سر ؛ برآوردن. طلوع کردن : ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدم زدن به جایی: قدم زدن به جایی ؛ پا نهادن در آنجا. ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
فن زدن: فن زدن ؛ شیوه زدن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دود بیرون زدن: دود بیرون زدن ؛ بیرون شدن دود. بیرو ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طواف زدن: طواف زدن ؛ گردش کردن. گرداگرد مکانی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب زدن برچیزی: آب زدن ( بر چیزی ) ؛ آب ریختن روی آ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نقطه زدن: نقطه زدن ؛ نقطه نهادن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدم برون زدن از خود: قدم برون زدن از خود ؛ خارج شدن از خ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اکسیر زدن: اکسیر زدن ؛ اکسیر ریختن. ( از آنندر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گام پیش زدن: گام پیش زدن ؛ پیش قدم بودن. پیشاپیش ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باران زدن: باران زدن ؛ باریدن باران.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
انگشت در طعامی روان زدن: انگشت در طعامی روان زدن ؛ خوردن از ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش زدن در مالی: آتش زدن در مالی ؛ بگزاف صرف کردن آن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش زدن کسی را: آتش زدن کسی را ؛ او را خشمگین کردن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دندانه کلید در قفل زدن: دندانه کلید در قفل زدن ؛ فرو بردن آ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موی کسی را اتش زده بودن: موی کسی را آتش زده بودن ؛ درست بوقت ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن افتاب کسی را: زدن آفتاب کسی را ؛ تأثیر آفتاب در ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن باد: زدن باد ؛ آفت رسانیدن باد، گویند: ا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گره زدن بر ابرو: گره زدن ( گره برزدن ) بر ابرو ؛ چین ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
انزال زدن: انزال زدن ؛ انزال کردن. ( بهار عجم ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوی سخن زدن: گوی سخن زدن ؛ به فصاحت سخن گفتن : ف ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نان به تنور زدن: نان به تنور زدن ؛ نان بدیوار تنور چ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نرد زدن: نرد زدن ؛ نرد باختن. بازی نرد. رجوع ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جولان زدن: جولان زدن ؛ جولان کردن. ( آنندراج ) ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چنگ زدن به چیزی: چنگ ( دست ) زدن به چیزی ( اندر چیزی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بانگ بر ابلق زدن: بانگ بر ابلق زدن ؛ فریاد کردن بر عد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر راهی زدن: بر راهی ( طرفی ، جانبی ) زدن ؛ براه ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خطا زدن: خطا زدن ؛ خطا کردن . ( آنندراج ) .
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست در کسی زدن: چنگ ( دست ) در کسی زدن ؛ او را گرفت ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بانگ برزدن: بانگ برزدن ؛ نهر. انتهار. ( ترجمان ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به اتش زدن: به آتش زدن ؛ خود را به آب و آتش زدن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خیال بد زدن: خیال بد زدن ؛ خیال بد کردن : گر بگو ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست زدن در کاری: دست زدن ( دست برزدن ) در کاری ( به ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بانگ برقدم زدن: بانگ برقدم زدن ؛ جلد و تیز رفتن. ( ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به چاک محبت زدن: به چاک محبت زدن ؛ کنایه از فرار کرد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
سلام زدن: سلام زدن ؛ این ترکیب در کلام قدما ب ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به کسی و چیزی زدن: دست ( چنگ ) به کسی و چیزی ( در کسی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به صحرا زدن: به صحرا زدن ؛ به صحرا و بیابان رفتن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخ بخ زدن: بخ بخ زدن ؛ فریاد به مرحبا و آفرین ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زانو زدن در برابر کسی: زانو زدن در برابر کسی ؛ مجازاً، مقل ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
درفش بر سر زدن: درفش ( تاج ) بر سر زدن ؛ سر رابدان ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چاه زدن: - چاه زدن ؛ حفر چاه. چاه کندن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اس زدن: آس زدن ؛ بازی کردن با آس.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شانه بر سر زدن: شانه بر سر زدن ؛ شانه بر سر بستن و ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چینه زدن: چینه زدن ؛ دیوار زدن. باره زدن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شطرنج زدن: شطرنج زدن ؛ بازی شطرنج کردن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خشت در دریا زدن: خشت در دریا زدن ؛ کار بیحاصل کردن ، ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنج بر ابرو زدن: شکنج بر ابرو زدن ؛ گره بر ابرو بستن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قمار زدن: قمار زدن ؛ انواع قماربازی کردن. قما ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
خندق زدن: خندق زدن ؛ حفر خندق. خندق ساختن : خ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طراز زدن: طراز زدن ؛ طراز بستن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اه زدن: آه زدن ؛آه کشیدن. آه برآوردن : آهی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
گوی زدن: گوی زدن ؛ گوی و چوگان بازی کردن : خ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دیوار زدن: دیوار زدن ؛ چینه کشیدن. مهره های دی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طره زدن: طره زدن ؛ طره بر سر نهادن و استوار ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باد سرد زدن: باد سرد زدن ؛ آه و ناله برآوردن : ف ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوی تنهایی زدن: گوی تنهایی زدن ؛ کنایه از گوشه نشین ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن ملخ: زدن ملخ ؛ زیان رسانیدن ملخ به زراعت ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اندیشه زدن: اندیشه زدن ، اندیشه درزدن ؛ اندیشید ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پرند بر میان زدن: پرند بر میان زدن ؛ کمربندی از حریر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نقش زدن بر چیزی: - نقش زدن بر چیزی ؛ نقاشی کردن روی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
صبوحی زدن: صبوحی زدن ؛ باده صبحانه نوشیدن : بر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هی زدن: هی زدن ؛ بانگ زدن بر اسب و الاغ و م ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ماران مردم زن: ماران مردم زن ؛ که مردم آزارند : سی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تدبیر زدن: تدبیر زدن ؛ تدبیر کردن. حکم کردن و ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تاج زدن: تاج زدن ؛ تاج بر سر گذاردن. ( غیاث ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
صبوحی زده: صبوحی زده ؛ که صبوحی نوشیده باشد، ک ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باره زدن: باره زدن ؛ بارو ساختن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابله زدن: آبله زدن ؛ آبله برآوردن .
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
با خود رای زدن: با خود رای زدن ؛ پیش خود فکر کردن. ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شپشک زدن: شپشک زدن ؛ پدید آمدن حشره ای شبیه ش ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دامن بر کمر زدن: دامن بر کمر زدن ؛ بستن دامن بر کمر، ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدح زدن: قدح زدن ؛ ساغر زدن. باده نوشیدن. ( ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رای زدن با دیگری: رای زدن با دیگری ؛ با همکاری و شرکت ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جسر زدن: جسر زدن ؛ پل زدن. ساختن پل بر رود و ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دوزانو زدن: دوزانو زدن ؛ بر دوزانو نشستن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لوت زدن: لوت زدن ؛ لقمه خوردن : گه ز مال طفل ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رای فرخ زدن: رای فرخ زدن ؛ رای خوب و مبارک دادن. ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نشا زدن: نشا زدن ؛ ( در تداول عامه ) غرس نشا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لشکرجای زدن: لشکرجای زدن ؛ لشکرگاه برپا کردن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تگرگ زدن: تگرگ زدن ؛ باریدن تگرگ.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن الات موسیقی: زدن آلات موسیقی ؛ ضرب با زخمه یا چو ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لشکرگاه زدن: لشکرگاه زدن ؛ لشکر گاه ترتیب دادن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نم زدن ابر: نم زدن ابر ؛ باریدن آن. باریدن بارا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن بر چیزی: زدن بر چیزی ؛ فرود آوردن ضربه یا تی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن اهنگی از اهنگهای موسیقی: زدن آهنگی از آهنگهای موسیقی یا یکی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زئیر برزدن: زئیر برزدن ؛ نعره برآوردن شیر : یکی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بنگ زدن: بنگ زدن ؛ خوردن بنگ. ( از آنندراج ) ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر می زدن: بر می زدن ؛ خود را به می رسانیدن. ( ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن انواع مسکوک: زدن انواع مسکوک ؛ درم زدن ، درهم زد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خال زدن بدن: خال زدن بدن ؛ خال برآوردن بدن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل زدن زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زفانه زدن: زفانه زدن ؛ زبانه کشیدن. زبانه زدن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را بر چیزی زدن: خود را بر چیزی ( بچیزی ) زدن ؛ با ش ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زنگار زدن: زنگار زدن ؛ زنگار برآوردن. ( از غیا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن شکل بر چیزی: زدن شکل ( صورت ) بر چیزی ؛ نقاشی کر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شاخ زدن درخت: شاخ زدن درخت ؛ جوانه و شاخه های تاز ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را به چیزی زدن: خود را بر چیزی ( بچیزی ) زدن ؛ با ش ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گلبانگ زدن: گلبانگ زدن ؛ بانگ کشیدن. آواز برآور ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل گران زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سکه طلا و نقره زدن: سکه طلا و نقره زدن ؛ مسکوک کردن طلا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موج زدن دریا و مانند ان: موج زدن دریا و مانند آن ؛ موج برآور ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لب زدن بچیزی: لب زدن بچیزی ؛ لب رسانیدن بدان ، و ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ساغر شادی زدن: ساغر شادی زدن ؛ شادی کردن و شادی آف ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نفس زدن از چیزی: نفس زدن از چیزی ؛ از آن چیز سخن گفت ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سکه غم زدن: سکه غم زدن ؛ در این بیت کنایه ازغم ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لب زدن به چیزی: لب زدن بچیزی ؛ لب رسانیدن بدان ، و ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بفرما زدن: بفرما زدن ؛ در تداول عامه ، تعارف ک ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ساغر شکرانه زدن: ساغر شکرانه زدن ؛ به علامت شکرگزاری ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن گرما: زدن گرما ؛ بیمار کردن گرما انسان یا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طرح زدن: طرح زدن ؛ طرح ریختن. نقشه ریزی.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هواﷲ زدن: هواﷲ زدن ؛ با بانگ بلند خدا را خوان ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پرده زدن: پرده زدن ؛ پرده بستن. پرده آویختن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شراب زدن: شراب زدن ؛ شراب نوشیدن. ( از آنندرا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه مستانه زدن: راه مستانه زدن ؛ مستانه نغمه سر داد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن راه: زدن راه ؛ بریدن راه. قطع طریق. دزید ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قافله زدن: قافله زدن ؛ دزدیدن اموال قافله. راه ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خرگه زدن: خرگه زدن ؛ خیمه برپا کردن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سر نیزه زدن: سر نیزه زدن ؛ فرو کردن نیزه درچیزی. ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سراپرده زدن: سراپرده زدن ؛ برپا کردن سراپرده.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سرادق زدن: سرادق زدن ؛ سراپرده برپا کردن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نان به غذائی زدن: نان به غذائی زدن ؛ فرو بردن نان در ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طویله زدن: طویله زدن ؛ طویله برپا کردن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بول زدن: بول زدن ؛ شاشیدن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
بای پس: بایپس : [ اصطلاح هک و امنیت]به معنا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
دام: دام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تریاک زدن: تریاک زدن ؛ خراشیدن خشخاش و زخمی کر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
کمر کسی را زدن: - کمر کسی را زدن ؛ جدا کردن و دو نی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زده بودن ناف کسی یا چیزی بر صفتی یا کاری: زده بودن ناف کسی یا چیزی بر صفتی یا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ریش زدن: ریش زدن ؛ اصلاح و پیراستن موی چهره.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زلف زدن: زلف زدن ؛ اصلاح موی سر.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه بر کسی زدن: راه بر کسی ( کسانی ) زدن ؛ غارت کرد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ره خواب زدن: راه ( ره ) خواب زدن ؛ ربودن خواب از ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه صبر زدن کسی را: راه صبر زدن کسی را ؛ بی طاقت کردن.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر بناگوش زدن: بر بناگوش زدن ؛ سیلی زدن. تپانچه زد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
جام بر سنگ زدن: جام بر سنگ زدن ؛ کوفتن و خرد کردن ج ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جامه زدن: جامه زدن ؛ لگد زدن جامه بهنگام رختش ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
حسام زدن: حسام زدن ؛ بمجاز، پیکار کردن. جنگید ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در کسی زدن: درِ کسی زدن ؛ از وی یاری خواستن. کم ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دررزق زدن: درِرزق زدن ؛ بطلب روزی برخاستن : که ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در صلح زدن: درِ صلح زدن ؛ از در صلح در آمدن. جو ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سنگ زدن پشت بام را: سنگ زدن پشت بام را ؛ غلطانیدن سنگ ب ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شیشه بر سنگ زدن: شیشه بر سنگ زدن ؛ کنایه از نابود کر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه طاعت زدن کسی را: راه طاعت زدن کسی را ؛ بر عصیان گماش ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 63 سوره کهف: ترجمه : قَالَ أَرَأَیْتَ [جوان همرا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 64 سوره کهف: ترجمه : قَالَ ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
گمان: گمان : دکتر کزازی در مورد واژه ی گ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
buy: واژه ی buy انگلیسی به معنی خرید کرد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
مرکب چوبین: مرکب چوبین در تاریخ بیهقی به معنی " ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم راندن: زخم راندن ؛ ضربه زدن. تیغ زدن. فارس ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم ریختن: زخم ریختن ؛ خسته و مجروح کردن. ( آن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم زن: زخم زن ؛ آنکه کسی را خسته و مجروح ک ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم سهمناک: زخم سهمناک ؛ ضربه مهلک و هولناک. رج ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سر واکردن زخم: سر واکردن زخم ؛ ( در تداول عامه ) ب ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ایه 61 سوره کهف: آیه 61 سوره کهف: فَلَمَّا بَلَغَا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم بر زخم افتادن: زخم بر زخم افتادن ؛ زخم روی زخم آمد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
استخوان در زخم گذاشتن: ستخوان در زخم گذاشتن ، یا استخوان ل ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بزخم: بزخم ؛ کتک خورده. شکنجه دیده. زخمی. ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به زخم رو اوردن: به زخم رو آوردن ؛ بزدن چوگان آغازید ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به زخم کردن: دست به زخم کردن ، دست به زخم گشادن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به زخم گشادن: دست به زخم کردن ، دست به زخم گشادن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست زخم کردن: دست زخم کردن ؛ بمعنی دست بزخم کردن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم پهلوگذار: زخم پهلوگذار ؛ زخمی که به آن طرف په ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم چشیدن: - زخم چشیدن ؛ خسته و مجروح شدن. ( ب ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم چیدن: زخم چیدن ؛ زخم خوردن. مجروح شدن. رج ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم چین: زخم چین ؛زخمی. مجروح. ریش دار و خست ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم بربط: زخم بربط ؛ زدن بربط. نواختن بربط. ب ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پرزخم: پرزخم ؛ زخمالو. پرریش. سخت مجروح. ز ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم کار: - زخم کار ؛ تعمیر بنا و زخم بنا . ( ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اندر زحیر داشتن کسی را: اندر زحیر داشتن ( کسی را ) ؛ او را ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم تیر: زخم تیر ؛ زدن تیر. فرود آوردن تیر : ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم اب رسیده: زخم آب رسیده ؛ زخمی که آب دزدیده با ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم گزک زده: زخم گَزَک زده ؛ زخم آب کشیده. ( آنن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پر از زحیر: پر از زحیر ؛ سخت اندوهگین و غمزده. ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم داری: زخم داری ؛ زدن زنگ. نواختن زنگ.
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم گشادن: زخم گشادن ؛ مقابل بستن بود. ( آنندر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پرزحیر: پرزحیر ؛ پر اندوه. پر غم. سخت اندوه ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم ازمای: - زخم آزمای ؛ آنکه بکرات خسته و مجر ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم رود: زخم رود ؛ نواختن رود : که جز باربد ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
در زحیر افکندن: در زحیر افکندن ( خود را ) ؛ در سختی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم منکر: زخم منکر ؛ زخم سخت. ( بهار عجم ) ( ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم کوس: زخم کوس ؛ زدن کوس. نواختن کوس : چو ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم الو: زخم آلو، زخمالو ؛ ( در تداول عامه ) ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را در زحیر افکندن: در زحیر افکندن ( خود را ) ؛ در سختی ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم ژوبین: زخم ژوبین ؛ زدن ژوبین. فرود آوردن ژ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم نمایان: زخم نمایان ؛ زخم آشکار مقابل زخم پن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم الود: زخم آلود ؛ آلوده به زخم. آنکه بر تن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زخم افکندن: زخم افکندن ؛ خسته و مجروح کردن. ( آ ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم نمک: زخم نمک ؛ زخم آلوده به نمک. چون خوا ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زخم انداختن: زخم انداختن ؛ خسته و مجروح کردن. ( ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم نمک بند: زخم نمک بند ؛ زخمی که برای بند شدن ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم باز: زخم باز ؛ ( در تداول امروز ایرانیان ...
٧ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زخم یافتن: زخم یافتن ؛ زخمی شدن. زخم برداشتن. ...
٧ ماه پیش