پیشنهادهای رقیه سادات احمدی (١٥)
١٢٦
٥ سال پیش
٢١
شروع کردن آغاز کردن انجام دادن Carry out Start Assume
٥ سال پیش
١٢
ملحق شدن پیوستن Team up with
٥ سال پیش
١٤
جایگزین جانشین Stand - in Backup
٥ سال پیش
١٢
کاهش تنزل افت Lessening Decreasing
٥ سال پیش
١٦
فقدان کمبود need Shortage
٥ سال پیش
٢١
گاهی به معنای �بر هم زدن� هست برای مثال Confusing the body clock یعنی بر هم زدن ساعت بدن مترادف:Baffling
٥ سال پیش
٢٣
مستلزم چیزی بودن نیازمند بودن
٥ سال پیش
٢٣
قبل از چیزی اضافه شدن مقدم بودن
٥ سال پیش
٢٩
منتظر بودن چشم به راه بودن انتظار کشیدن
٥ سال پیش
٢٢
Distribution /conveyance تحویل
٥ سال پیش
٢١
واگیردار، عفونی infectious /transmitable /communicable
٥ سال پیش
١٧
دستیار سرآشپز کمک سرآشپز
٥ سال پیش
٣١
اگر برای زخم استفاده شود به معنای بستن است مثلا : Wrap up the wound یعنی بستن زخم
٥ سال پیش
٦٢
بیرون کشیدن استخراج کردن خارج کردن Pull out /draw out
٥ سال پیش
٢٧
داروی ضدعفونی Sterilizer /antiseptic