رضا محمدی - جزئیات مدال‌ها

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٥ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spell out: توضیح دادن و بیان کردن با جزئیات

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

genuflect: تعظیم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

genuflect: تعظیم کردن

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intruder: متجاوز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay low: Keep a low profile جلب توجه نکردن - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay low: Keep a low profile جلب توجه نکردن - ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concussed: بیهوش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scareder: وحشتناک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you could say that again: باهات موافقم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you could say that again: باهات موافقم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it my best shot: هر کاری از دستم بر میاد میکنم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it my best shot: هر کاری از دستم بر میاد میکنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it your best shot: هر کاری از دستت بر میاد بکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give it your best shot: هر کاری از دستت بر میاد بکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is a lot of ask: این درخواست زیادی است ( نشدنی هست )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch: 1 - نیشگون گرفتن ( منظور هم نیشگون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

driven: 1 - کوشا - مصمم 2 - محور ( برای درک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrench: 1 - پیچ خوردن ( اعضای بدن ) 2 - جد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

power trip: قدرت نمایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power trip: قدرت نمایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

counter strike: ترکیب counter با یه کلمه دیگه به مع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long dead: کسی که مدتی از مرگش گذشته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you sold me: منو متقاعد کردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you sold me: منو متقاعد کردی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's lit: شگفت انگیزه - فوق العاده هست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's lit: شگفت انگیزه - فوق العاده هست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is lit: شگفت انگیزه - فوق العاده هست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pitch up: رسیدن [به یک مکان]

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head back: برگشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delegation: تفویض مسئولیت و مقام دادن مسئولیت و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think of: 1 - طرح و برنامه ریختن برای چیزی W ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allegiance: وفاداری و حمایت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stab: 1 - صدمه زدن / صدمه دیدن ( با چیز ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spell out: توضیح دادن و بیان کردن با جزئیات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perk up: 1 - سرحال آمدن - سرحال آوردن ( در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolution: 1 - تصمیم 2 - راه حل 3 - تفکیک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هیپوفیز: pituitary

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provoke: برانگیختن ، تحریک کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scope: 1 - گستره ، قلمرو ، محدوده We would ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as apposed to: 1 - به جای They use fresh fish, as ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as of: از As of next month, all the price ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

correspond: 1 - مطابقت داشتن - مشابه بودن - برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inflect: تغییر دادن _ تغییر یافتن Deep pain ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrain: کنترل کردن - مهار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drift: ۱_ حرکت کردن[به صورت آهسته] No one ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implicate: متهم کردن - متهم بودن ( نقش داشتن ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mount: 1_ سازماندهی کردن ، برپا کردن ، تدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprise: تشکیل شدن - تشکیل دادن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های رضا محمدی